کدخبر :187750 پرینت
13 خرداد 1395 - 14:34

مقامات عرفانی از نظر امام خمینی (ره)

حیرت را واردی غیبی می دانند که در اثر تفکّر در دل عارف نزول می کند. به اعتقاد امام اما، حیرت ثمره تجلّیات بعضی از اسماء بر دل سالک است. در واقع قلوب اولیاء در قبول تجلّیات اسماء با هم تفاوت دارند. بعضی از قلوب عشقی و شوقی هستند و حق تعالی در آنها به اسماء جمال تجلّی می کند. این تجلّی، هیبت مشوب به شوق و هیبت خوف از تجلّیِ عظمت را در دل سالک پدید می آورد...

متن خبر

پرتال امام خمینی/ رضا نهضت: در نوبت گذشته، به بررسی احوال عرفانی از نظر امام خمینی پرداختیم. در این نوبت به بررسی مقامات عرفانی آن چنان که عطار نیشابوری بیان داشته، از نظر امام خمینی خواهیم پرداخت.                                                                                                         

مقامات عرفانی از نظر امام خمینی (بر اساس نظر عطار نیشابوری)

طلب: در اصطلاح به معنای جستجو کردن از مراد و مطلوب است. عطار نیشابوری آن را اولین مقام و میدانی می‌داند که سالک در آن گام می‌نهد، به اعتقاد امام، سالک برای گام نهادن در این وادی باید همۀ حجابهایی را که مانع یاد حق می‌شوند از بین ببرد:
گر طالب دیدار رخ محبوبی /از منزل بیگانه سفر باید کرد(دیوان امام، ص 204)
برای «سفر از منزل بیگانه» اولین قدم تفکّر است.( شرح چهل حدیث، ص 6.) به این معنی که سالک در عالم خلقت و نظام آفرینش اندیشه کند و هدف آن را دریابد. با تفکر است که سالک درمی‌یابد «مقصود از این بساط چیز دیگر است و منظور از این خلقت عالم بالا و بزرگتری است؛ و این حیات حیوانی مقصود بالذّات نیست.» (همان، ص 7.)

عزم بعد از تفکر
بعد از تفکر، سالک باید وارد منزل عزم گردد. که عبارت است از «بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران آنچه که در ایّام حیات از آدمی فوت شده است.»(همان) در این مرحله، سالک متأدّب به آداب شریعت و احکام آن می‌گردد. به اعتقاد امام، دست شستن از هستی خویش بهترین راه برای حرکت در این میدان است:

از هستی خویشتن گذر باید کرد/زین دیو لعین صرف‌نظر باید کرد. (دیوان امام، ص 204)
در واقع، کار سالکِ طالب سر نهادن به کوی معشوق است:

عاشق روی تو حسرت‌زده اندر طلب است/سر نهادن به سر کوی تو فتوای من است. (همان، ص90)
و چه دردناک است که این همه سعی و تلاش بر اثر غیرت الهی از بین برود و سالک عاشق به حضور محبوب نائل نگردد:

حاصل عمر صرف شد در طلب وصال تو/با همه سعی اگر به خود ره ندهی چه حاصلم؟ (همان، ص 314)
عشق: دربارۀ این مقام در بحث محبّت سخن به میان رفت.

معرفت عقلی و معرفت شهودی
معرفت: امام خمینی حداقل به دو معرفت قائل بود: معرفت عقلی و معرفت شهودی. در معرفت عقلی تفکّر و اندیشه نقش اساسی و محوری دارد. تا جایی که احادیث وارده، یک ساعت تفکر را بالاتر از هفتاد سال عبادت می‌دانند. معرفت عقلی بر اساس نوع و درجۀ تفکّر به اقسامی تقسیم می‌گردد:

۱ـ معرفت به اسماء و صفات و کمالات: این درجه از معرفت، ناشی از علم به وجود حق و انواع تجلّیات وی و نتیجه علم به مظاهر آن حقیقت مطلق است. این درجه از معرفت، بالاترین نوع از معرفت های عقلی است؛ «زیرا که از نظر به ذات علّت و تفکّر در سبب مطلقْ علم به او و مسبّبَات و معلولات پیدا شود.»(، شرح چهل حدیث، ص 191).در واقع در این نوع معرفت، انسان از وجود حق پی به  وجود مخلوقات می‌برد.
۲ـ معرفت به مبدأ کامل و صانع حکیم:در این مرحله از معرفت، انسان به وسیله علم به مخلوقات به وجود خداوند پی می‌برد. این نوع از معرفت برای عامّه مردم حاصل شود.(همان، ص 195.)
۳ـ معرفت به احوال نفس: در اثر این معرفت، دو معرفت دیگر ایجاد می‌گردد: معرفت به معاد و معرفت به بعثت انبیاء.(همان، ص 198- 200)
نوع دیگر از معرفت از دیدگاه امام، معرفت قلبی و شهودی است که درباره آن در آینده توضیح خواهیم داد.
استغنا چیست؟
استغناء: غنا از اوصاف کمالیه نفس و از صفات ذاتیه ذات مقدس جلّ و علا است.(همان، ص 444) در مقام استغناست که سالک درمی‌یابد که هیچ یک از موجودات از خود چیزی ندارند و همه موجودات گرفتار فقر ذاتی هستند. در این هنگام که سالک روی دل را متوجه غنی علی اطلاق کرده، قلبش آن چنان احساس بی‌نیازی می‌کند که «ملک سلیمان در نظرش پشیزی نیاید و اگر کلید خزائن ارض را به او تقدیم کنند اعتنا نکند.»(همان، ص 445). درواقع اهل الله از هر دو عالم مستغنی هستند و از هر دو نشئه وارسته‌اند، و احتیاج آنها فقط به غنی علی الاطلاق است و جلوه غنی بالذّات صورت قلب آنها شده است.»( همان، ص 128.)

معنای توحید
توحید: به اعتقاد امام، توحید به معنای «از کثرت رو به وحدت رفتن و جهات کثرت را در عین جمع مستهلک و مضمحل نمودن است.»(، آداب نماز، ص 93.) این معنی و مفهوم با برهان و استدلال حاصل نمی‌شود و سالک باید به وسیله ریاضات قلبیه به حقیقت توحید نائل گردد؛ چرا که در توحید حقیقی، سالک باید از همه تعیّنات و کثرات، حتی کثرات اسمائی و صفاتی، دست بکشد و این مقام البته هیچ‌گاه برای عقل حاصل نمی‌گردد.(، شرح چهل حدیث، ص 327). اما باید توجه داشت که نفی کثرات نباید سالک را به وادی تنزیه بکشاند و به نفی صفات حضرت حق معتقد گردد. امام برای بیان این معنا به ذکر حدیثی از امام صادق(ع) می‌پردازد که در آن نفی صفات از خداوند متعال و اثبات صفات شبیهه خلق برای وی باطل شمرده شده است.(همان، ص 542)

ارکان چهار گانه توحید
به اعتقاد امام، توحید دارای چهار رکن است و برای هر رکن سه درجه است. از این سه درجه، یک درجه آن ظاهر و درجه‌های دیگر در بطون و نهان هستند. هر رکن به نام آن درجه که ظاهر است نامیده می‌شود. این ارکان از نظر امام عبارتند از:(، مصباح الهدایه، ص 79)

توحید افعالی
رکن اول: این رکن تحمید نام دارد و عبارت است از مقام توحید افعال. در این مرحله از توحید، که تحمید نام دارد، سالک در می‌یابد که همه کارهای نیک و اعمال صالح از پروردگار است و از غیر او هرگونه استحقاق ثنا و ستایش را نفی می‌کند؛ چرا که وی همه این نعمات را ظهور عطای مطلق حق که همان مشیت مطلقه است می‌بیند. درواقع، سالک در این مرحله فانی در مشیت مطلقه شده است و هرگونه حول و قوه را از غیر او نفی می‌کند. مؤکد و مؤیّد این مطلب شریفه «لا حول و لا قوه الا بالله» است.(همان). در تحمید، مقامِ توحیدِ افعال درجة ظاهر است و توحیدِ صفات و توحید ذات، درجات باطن هستند.

توحید صفاتی
رکن دوم: این رکن تهلیل نام دارد و عبارت است مقام توحید صفات، در این مرحله از توحید، سالک در اثر فنا در صفات الهی درمی‌یابد که هر آن چه جمال و کمال و زیبایی است ظهورِ صفاتِ جمالیة پروردگار یا جلوه‌ای از تجلّیات جلالیه وی هستند.0 همان) درواقع، در شریفة «لا اله الا الله» هرگونه الوهیت صفتی ــ و نه فعلی ــ از غیر او نفی شده است. پس در تهلیل، توحیدِ صفات درجة ظاهر است و دو توحید دیگر در باطن آن مستتر هستند.

توحید ذاتی
رکن سوم: این رکن تکبیر نام دارد و عبارت است از مقام توحید ذات. در این مرحله از توحید، همه انیّتها در مقام ذات مستهلک و مضمحل می‌گردند و کثرت اسمائی و صفاتی نیز از بین می‌رود. شریفة «الله اکبر» اشاره به این مقام دارد. البته باید توجه داشت که معنای «الله اکبر» این نیست که خداوند بزرگ‌تر از هر چیز است؛ زیرا در این مقام چیزی وجود ندارد تا خداوند را بزرگتر از آن بدانیم.( همان) در تکبیر، توحید ذات درجه ظاهر و دو توحید دیگر در باطن آن مستتر هستند.

تنزیه از توحید
رکن چهارم: این رکن تسبیح نام دارد. در این مرحله، سالک باید پروردگار را از مراتب قبلی توحید تنزیه کند. درواقع، در مراحل سه‌گانة پیشین، نوعی کثرت و تلوین استشمام می‌گردد. اما در این مقام، تکثیر و تلوین وجود ندارد و تمکین حاصل می‌گردد.(همان، ص 80)

وحدت صرف و هویت محض
اما چرا در مراحل پیشین توحید نوعی کثرت احساس می‌شود؟ به اعتقاد امام در توحید فعلی، سالک همه افعال را ظهور فعل حق می‌بیند. تنزیه از این توحید این است که اصلاً فعلی را برای غیر او متصوّر نباشد. در توحید صفاتی، تنزیه به آن است که سالک به جز اسماء و صفات حق، اسم و صفتی نبینید. در توحید ذاتی همه ذرات در ذات او مضمحل می‌شود و تنزیه در این مقام عبارت از آن است که هیچ هویتی به جز هویت احدی نبیند. ( همان) در تسبیح مقامی وجود دارد که نتیجة همة توحیدات پیشین است و توغل نام دارد. در این مقام، سالک هیچ فعل و صفتی را حتی از خداوند متعال درک نمی‌کند و کثرت را به کلی نفی می‌نماید. در اینجا او تنها وحدت صرف و هویت محض را شهود می‌کند. وحدتی که در عین بطونش ظاهر و در عین ظهورش باطن است.(همان)

وادی حیرت
حیرت: حیرت را واردی غیبی می‌دانند که در اثر تفکّر در دل عارف نزول می‌کند. به اعتقاد امام اما، حیرت ثمره تجلّیات بعضی از اسماء بر دل سالک است. در واقع قلوب اولیاء در قبول تجلّیات اسماء با هم تفاوت دارند. بعضی از قلوب عشقی و شوقی هستند و حق تعالی در آنها به اسماء جمال تجلّی می‌کند. این تجلّی، هیبت مشوب به شوق و هیبت خوف از تجلّیِ عظمت را در دل سالک پدید می‌آورد.(همان، ص 361) بعضی قلوب دیگر اما قلوب خوفی و حزنی هستند و حق تعالی در آنها به اسماء جلال و عظمت تجلّی می‌کند. در نتیجة این تجلّی است که حیرت مشوب به حزن و هیجان مشوب به خوف در دل سالک پدید می‌آید.(همان)به اعتقاد امام، عشقِ محبوب عاشق وفادار را حیرت‌زده و سرگشته می‌نماید:

سرگشته و حیران همه در عشق تو غرقند/دل سوخته هر ناحیه بی‌تاب و توانند. (دیوان امام، ص 102)
فنای سالک
فنا: فنا در لغت به معنای نیستی و محو شدن و در اصطلاح عبارت است از رفع همه تعینات و کثرات برای سالک. امام خمینی از سه نوع فنا یاد می‌کند: فنای افعالی، فنای صفاتی و فنای ذاتی. در فنای افعالی، قلب سالک درمی‌یابد که تمام مراتب وجود پرتوِ فیضِ تجلّی ذاتِ حق و پرتوی از جلوه مشیت مطلقه هستند. این نوع فنا، فنای سالک در تجلّیات افعالیه است و «بسیاری از اهل سلوک در همین صعق تا ابد باقی می‌مانند و به خود نیایند»(شرح چهل حدیث، ص 435) در مرحله‌ای بالاتر سالک مورد تجلّیات اسمائیه واقع می‌شود و به مناسبت عین ثابتش در اسمی از اسماء الهی فانی می‌گردد. بسیاری از اهل سلوک در این فنای اسمائی باقی می‌مانند و به بقای بعد از فنا نمی‌رسند. این نوع فنا، فنای صفاتی نام دارد.(همان) اما اگر استعداد سالک و ظرفیت او بیشتر از اندازه باشد از فنای صفاتی به بقا می‌رسد و بعد از آن مورد تجلّیات ذاتی قرار می‌گیرد. این مرحله، فنای ذاتی و یا فنای تام نام دارد.(همان، ص 436)

به اعتقاد امام، هستی و بقای جاودانه در نیستی و فنای در حق است:
نیستم نیست که هستی همه در نیستی است/هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمائی(، دیوان امام، ص 186)
طریق عشق نیز فنای عاشق را طلب می‌کند:

نیستی را برگزین ای دوست اندر راه عشق/رنگ هستی هر که بر رخ دارد آدم‌زاده نیست(. همان، ص 70.)
سالک باید دریابد که:

تا خویشتنی، به وصل جانان نرسی/خود را به ره دوست فنا باید کرد( همان، ص 203)

آفات و موانع سلوک از نظر امام خمینی

در طریق سلوک، موانع و آفاتی وجود دارد که مانع سیر سالک می‌شوند و ممکن است او را از مسیر باز دارند. در این قسمت سعی می‌کنیم که با توجه به آثار امام خمینی تعدادی از این موانع و آفات را بررسی کنیم:
حب دنیا منشا تمام مفاسد است
الف) حب دنیا: این محبت مبدأ و منشاء تمام مفاسد و خطایا است؛(، آداب نماز، ص  49) چرا که زمانی که دل با حبّ دنیا آمیخته شود و مقصد و مقصودی جز آن نداشته باشد، مانع فراغت قلب و حضور آن در محضر حق جلّ و علا می‌گردد.(همان، ص 48).  به همین دلیل است که فضائل معنوی تحت هیچ شرایطی با حبّ دنیا همنشین نمی‌شوند(همان، ص 49) و در نتیجه محبّ ِدنیا به هلاکت ابدی می‌رسد.(، شرح چهل حدیث، ص 124) حبّ دنیا همچنین انسان را از ریاضات شرعیه و عبادات و مناسک باز می‌دارد(همان، ص 125) و او را به انجام محرمات الهی وادار می‌کند.(شرح جنود عقل و جهل، ص 255) در اثر این حبّ است که انسان از مرگ خائف می‌گردد. خوفی که ناشی از محبت دنیا است و غیر از خوفی است که پسندیده و نیکوست و از صفات مؤمنین است.(، شرح چهل حدیث، ص 124) در اثر این محبت است که جنبه حیوانی انسان بیشتر می‌شود و عزم و اراده‌اش تضعیف می‌گردد.(همان، ص 125) بالاترین مفسده این محبت، احتجاب از حق و بازماندن از سلوک الی الله است؛(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 300) چرا که مانع عشق و محبت به پروردگار است و در نتیجه مانع رسیدن به سر منزل مقصود است.(، آداب نماز، ص 58)
علت مجبت به دنیا چیست؟
علت محبت به دنیا چیست؟ به اعتقاد امام این محبت نتیجه دو قوه شهویه و التذاذیه است. دو قوه‌ای که خداوند آنها را به سبب حفظ نوع انسان به وی ارزانی داشته است. هنگامی که انسان عالم را محل لذّت‌جویی و کسب عیش پندارد حبّش به دنیا زیاد می‌گردد و از مردن، به سبب آنکه مانعی برای برآورده ساختن خواسته‌های اوست، گریزان می‌شود. ( ، شرح چهل حدیث، ص 122)امام با توجه به حدیثی از امام صادق(ع) حبّ دنیا را بسان آب دریایی می‌داند که هر چه انسان تشنه از آن بخورد سیراب نمی‌گردد و در نهایت به هلاکت می‌رسد.(  آداب نماز، ص 51)محبِّ دنیا نیز به مانند کرم ابریشم است که هر چه به دور خود می‌تند از رهایی و رستگاری دورتر می‌شود.(همان)

چگونه از حب دنیا رهایی یابیم؟
معالجه و درمان حبّ دنیا چگونه است و انسان به چه وسیله از آن رهایی پیدا می‌کند؟ با توجه به آثار مختلف امام می‌توان راه های زیر را پیشنهاد کرد:

1ـ تفکر در احوال گذشتگان و اندیشه در داستانهای قرآن و همچنین عبرت گرفتن از احوال پادشاهان و سلاطین(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 378)
2ـ زهدورزی در دنیا؛ چرا که سلامت نفس نتیجة زهدورزی است و سالک می‌تواند به این وسیله از دار دنیا سالم خارج گردد.(همان، ص 309ـ308)
3ـ طریق علاج عملی حبّ دنیا آن است که معامله به ضد کند. یعنی اگر به مال و منالی علاقه دارد آن را صدقه بدهد.( آداب نماز، ص 50)
عجب چیست؟
ب) عجب: آفت دیگری که در سلوک آدمی را تهدید خواهد کرد عجب است. عجب عبارت است از «بزرگ شدن عمل صالح و کثیر شمردن آن و مسرور شدن و ابتهاج نمودن به آن»(شرح چهل حدیث، ص 61)

درجات عجب
عجب خود دارای سه درجه است:

1ـ عجب به ایمان و معارف حقّه در مقابل عجب به کفر و عقاید باطله
2ـ عجب به ملکات فاضله و صفات حمیده در مقابل عجب به سیئات اخلاقی
3ـ عجب به اعمال صالحه و افعال حسنه در مقابل عجب به اعمال زشت و ناپسند(همان، ص 63ـ62).
هریک از این درجات خود دارای مراتبی است. این مراتب، از نظر امام از این قرارند:
1ـ انسان به واسطة شدت عجب، بر ولی نعمت خویش منت گذارد. این مرتبه، از همة مراتب دیگر بالاتر و هلاکش بیشتر است. مثلاً گمان برد که به واسطة ایمانش و یا به واسطة انجام امر به معروف و نهی از منکر، در دین خدا رونقی ایجاد کرده است.
2ـ انسان خود را محبوب حق تعالی پندارد و خود را از مقرّبین درگاهش شمارد. مدّعیان عرفان و سلوک و ریاضت، از سایر مردم به این خطر نزدیکترند.
3ـ ‌انسان خود را به خاطر اعمال و طاعاتی که انجام می‌دهد، از خداوند طلبکار بداند.
4ـ انسان در این مرتبه خود را از دیگر مردم ممتاز و بهتر می‌داند. او به دیگران به خواری می‌نگرد و اعمالِ حسنة آنان را به هیچ می‌انگارد. وی در پی عیب‌جویی از مردم است و از عیبهای خویش غافل است.(همان، ص 65ـ63)
مفاسد عجب
به اعتقاد امام عجب تخم همه رذایل دیگر است و دارای مفاسدی است که سالک را به خود گرفتار می‌کند:

1ـ سبب می‌شود که انسان معاصی و گناهانش را کوچک و ناچیز شمارد
2ـ بر اعمال خویش تکیه کند و به آنها غرّه گردد و همین باعث شود که خود را از خداوند مستغنی بداند
3ـ باعث ریا در انسان ‌شود
4ـ به بندگان خداوند به دیده تحقیر بنگرد.(همان، ص 69.)
ج) کبر: کبر حالتی نفسانی است که در آن آدمی بر دیگران ترفّع و بزرگی می‌نماید.(همان، ص 79)
درجات کبر
کبر دارای درجاتی است:

1ـ کبر به واسطه ایمان و عقاید حقه
2ـ کبر به واسطه ملکات فاضله و صفات حمیده
3ـ کبر به واسطه انجام مناسک و عبادات.
 امام اما به اعتباری دیگر، درجات دیگری از کبر را برمی‌شمارد:
1ـ کبر به خدای تعالی
2ـ کبر به انبیاء و پیامبران
3ـ کبر به اوامر خداوند
4ـ کبر به بندگان خدا( همان، ص 80).
کبر نیز دارای مفاسدی است:
1ـ این رذیله انسان را از کمالات ظاهری و باطنی دور می‌کند
2ـ تولید بغض و غداوت می‌نماید
3ـ انسان را پست و ناچیز کرده از چشم خلایق می‌اندازد.(. همان، ص 85)
مقامات ریا 
د) ریا: عبارت است از اینکه انسان خود را به نحوی نشان دهد تا در قلوب مردم منزلت پیدا کند.(بدون قصد صحیح الهی) ریا دارای سه مقام است.

مقام اول دارای دو درجه است:
1ـ اظهار عقاید حقّه برای اشتهار به دیانت 2ـ دور کردن عقاید باطله از خویش به قصد جاه و منزلت در قلوب مردم.
درجات مقام دوم از این قرارند: 1ـ اظهار اعمال و خصال حمیده 2ـ تبرّی و دوری از خصال و ملکات سیئه. مقام سوم نیز دارای دو درجه است: 1ـ به جا آوردن اعمال و عبادات شرعی 2ـ ترک گناهان و نواهی الهی به جهت ارج پیدا کردن میان مردم.(همان، ص36ـ35) به اعتقاد امام، مقام اول ریا که عبارت است از ریا در اصول عقاید و معارف الهیه، از همه اقسام دیگر ریا سخت‌تر و عاقبتش بدتر است.(همان 36)
زهد ریایی
زهد ریایی: یکی از چیزهایی که ممکن است مانع حرکت و سلوک سالک گردد این است که زهد را وسیله‌ای برای خودنمایی خویش قرار دهد و خود را در چشم مردم زاهد نشان دهد. امام در دیوان خویش به شدت به زهد ریایی می‏ تازد و آن را نکوهش می ‏کند. درواقع یکی از موانع سلوک آفت اخلاقی ریاست که ممکن است سالک را به خود گرفتار کند. به این معنی که سالک، برای منزلت پیدا کردن در قلوب مردم خود را طوری بنماید و نشان دهد که حقیقتاً آن طور نیست. به همین دلیل است که از ساقی درخواست می‏ کند که درهای میخانه را بر او بگشاید تا وی «از درس و بحث و زهد و ریا» بی‏ نیاز شود:

ساقی به روی من در می خانه بازکن/از درس و بحث و زهد و ریا بی نیاز کن(دیوان امامُ ص ۱۷۱) 
درواقع مستی عشقِ محبوب، آن چنان سالک را واله و شیدا می‏ کند که وی را از هرگونه عقل و زهدی می‏ رهاند:

مرا که مستی عشقت ز عقل و زهد رهاند/چه ره به مدرسه یا مسجد ریا دارم(دیوان امامُ ص ۱۴۸)
ابیات زیر در نکوهش زهد ریایی است:

ـ تـو خـطاکـاری و حق آگاه است/حـیـلـه ‏گـر! زهـدنمایی بس کن(، دیوان امام، ص 172)
ـ برگیر جام و جامۀ زهد و ریادرآر/محراب را به شیخ ریاکار واگذار(همان، ص 122)
ـ جامۀ زهد و ریا کندم و برتن کردم/خرقۀ پیر خراباتی و هـشیار شدم(. همان، ص 142)
 ادامه دارد..
منابع و ماخذ:

امام خمینی، دیوان امام، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ ششم، زمستان 1374
امام خمینی، شرح چهل حدیث، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ هفتم، پاییز1375
محمد بن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج 2، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1388ه‍. ق
امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، پاسدار اسلام، الطبعة الثانی: 1410 ه‍ .ق
ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج 2، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1418 ق
فاطمه طباطبایی، سخن عشق، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، پائیز 1380
امام خمینی، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ سوم، 1372
امام خمینی، سرالصلوة، مؤسسه تنظیم و نشر  آثار امام خمینی، تهران، چاپ ششم، تابستان 1378
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، مصر 1378
علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 6، دانشگاه تهران، چاپ اول، از دورة جدید بهار 1373
امام خمینی، آداب نماز
امام خمینی، تفسیر سورة حمد، مؤسسه‌تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ دوم، پاییز1375
شرح دعای سحر، فیض کاشانی،ترجمه سید احمد فهری،تهران،چاپ دوم1380

انتهای پیام

برچسب ها

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.