کدخبر :13369 پرینت
20 اسفند 1392 - 09:00

دکتر زارعیان: مرزی بین حرفه‎ای گرایی و تخصص گرایی در روابط عمومی نمی‎بینم

متن خبر

سال­هاست که بین معتقدین به «حرفه» بودن روابط عمومی با « علم» بودن این حوزه یا رشته، اختلافاتی اساسی وجود دارد. به طوری که حرفه­ای گرایان عموماً معتقدند که نسخه و اصول مشخصی در این حوزه وجود ندارد و شاغلین در این حوزه، بسته به مخاطبان و فضای سازمانی که در آن کار می کنند باید به دنبال پیاده کردن روش یا الگوی خاصی از «روابط عمومی» باشند. روش­هایی که بعضاً تفاوت میان آن­ها تا حد «اصول» نیز پیش می رود. اما علمی گرایان، عمدتاً معتقدند که علم روابط­عمومی نیز چون بسیاری از علوم دیگر دارای چارچوب و اصول محکمی است و نمی توان در علم بودن آن خدشه­ای وارد کرد. اما در این میان، عده ای نیز در موضع بینابینی قرار گرفته­ اند و معتقدند که روابط ­عمومی هم علم است و هم یک حرفه؛ و تفاوت میان روابط عمومی­ های ادارات و سازمان­های مختلف، را در تفاوت میان نحوه اجرایی کردن «اصول» علم روابط ­عمومی می­ دانند نه خودِ این اصول.

 

به گزارش سیتنا، در ادامه گفتگوی «ماهنامه روابط عمومی» با دکتر داوود زارعیان، مدیرکل روابط عمومی شرکت مخابرات ایران، که از معتقدین به نظریه «راه سوم» است، را خواهیم خواند.

 

آقای دکتر، هنوز بین کسانی که معتقدند که «روابط عمومی، علم است یا حرفه، اختلافاتی وجود دارد. به طوری که این مسئله روی عملکرد روابط عمومی، چه در سطح علمی و چه در سطح حرفه­ ای، تأثیر گذاشته است. نظر شما در این مورد چیست؟

اجازه دهید از علم «ارتباطات» شروع کنیم. ارسطو معتقد است که ارتباطات "علم" نیست. من نمی­دانم که منظور او چه بوده است، اما به هر حال معتقدم ارتباطات و به تبع آن «روابط عمومی» علم است. وفتی می گوییم علم؛ یعنی اینکه هر کار دارای چارچوب است، دسته بندی شده است، تعریف دارد و بر اساس آن تعریف مشخص، کار را پیش می برد. وقتی بحث علم را می کنیم، به طور طبیعی وارد بحث تخصص و دانش هم می شویم. من خیلی مرزی را بین حرفه­ای گرایی و تخصص­گرایی نمی­بینم. وقتی می­گوییم روابط­عمومی علم است، تخصص است، معنی­اش این است که بایستی از یک سری نظریه در برنامه­ها و کارهای خودمان پیروی کنیم. نظریه­هایی که طبیعتاً مورد تأیید دانشمندان این عرصه قرار گرفته است. سپس بر مبنای این نظریه­ها به دنبال شناخت و ریشه­یابی این مسائل باشیم، برنامه­ریزی کنیم، اجرا کنیم و ارزیابی کنیم. به فرآیند امور از شناخت گرفته تا طرح و برنامه و ارزیابی و اجرا، ابتدا در عرصه­هایی مثل مدیریت خیلی توجه می­کردند و سپس در حوزه­های صنعتی این کار را کردند. من معتقدم که روابط­عمومی هم همین چارچوب و نگاه را دارد. ولی واژه تخصص در این جا خیلی کلی است. ما یک وقت می گوییم در حوزه روابط عمومی تخصص داریم و یک وقتی هم می گوییم در یکی از زیرشاخه های آن متخصص هستیم. وقتی وارد عرصه­های علمی می شویم، تفکیکی قائل می شویم و می گوییم اگر کسی مدیر ارشد است باید 40 درصد تخصص مدیریتی، 40 درصد تخصص ارتباطی و 20 درصد شناخت از کار داشته باشد. وقتی مدیر میانی باشید باید 30 درصد تخصص کاری داشته باشید و 30 تا 40 درصد هم مهارت ارتباطی داشته باشید و بقیه مربوط به تسلط به کار است. همچنین وقتی کارمند باشید، باید 60 درصد توانایی انجام کار و 40 درصد هم مهارت مدیریتی و ارتباطی داشته باشید.

 

بنابراین اگر درست فهمیده باشیم، از نظر شما روابط عمومی، علم است؟

بله، ساختار علمی روابط عمومی ثابت است اما محتوا و موقعیت آن متفاوت است. مثلاً در مخابرات کار ارتباطی نیازمند شناخت، مخاطب شناسی، انتخاب پیام و تعیین کردن صورت انتقال پیام و ابزار این کار است. ولی اگر از روابط عمومی شرکت مخابرات به روابط عمومی بانک برویم شناخت ما، مخاطب شناسی ما، انتخاب پیام ما، تعیین صورت انتقال پیام ما و ابزار ما تغییر می کند. شاید ضعف ما این است که مثلاً وقتی در روابط عمومی مخابرات هستیم، تعریفمان از مخاطب با زمانی که به روابط عمومی بانک می­رویم فرقی نمی­کند، در صورتی که دسته بندی مخاطب در این جا فرق می کند؛ روش برخورد با مخاطبان هم متفاوت است و این نکته­ای بسیار مهم است که خیلی­ها معمولاً در آن اشتباه می کنند.

 

اما به نظر می­ رسد که این مسئله «مخاطب شناسی»، بیش­تر به حوزه­های "تجربی روابط عمومی" بر می­گردد، نه "علم روابط عمومی". اگر اجازه دهید اینگونه به مسئله بپردازیم که از نظر شما اصول علم روابط عمومی چیست؟ سپس از این منظر به سراغ تفاوت میان الگوهای روابط عمومی در سازمان­هایی چون بانک با مخابرات برویم؟

خیلی با این تفکیک شما موافق نیستم که بحث مخاطب شناسی یک بحث تجربی است، اتفاقاً کاملاً علمی و تخصصی است. طرح و برنامه در روابط عمومی کاملاً علمی و تخصصی است؛ شناخت ابزار هم همین طور. بیایید روابط عمومی علمی را از این جا شروع کنیم. روابط عمومی علمی تعریف خاصی دارد: اول اینکه بایستی مدعی مردم در داخل سازمان و مدعی سازمان در بین مردم باشد. دوم اینکه باید وظایف روابط عمومی را مشخص کنیم. همه ما امروز در تعریف وظایف روابط عمومی دچار اشتباه هستیم. وقتی می­گوییم وظایف روابط عمومی، خیلی از استادان می گویند انتشارات و ارتباط با رسانه. در صورتی­که این­ها مربوط به تجربه می شود و وظایف روابط عمومی این ها نیستند.

در حقیقت وظیفه روابط­عمومی اطلاع­رسانی، مدیریت افکار عمومی، برجسته سازی، اعتمادسازی، فرهنگ سازی و اطلاع یابی است.

پس انتشارات چیست؟ رسانه چیست؟ این­ها ابزارهایی هستند برای رسیدن به این وظایف. شما ممکن است برای کار اعتماد سازی هم کار انتشاراتی بکنید، هم کار رسانه­ای بکنید، هم بیلبورد داشته باشید و هم نمایشگاه داشته باشید. پس ما در درجه اول باید تعریف روابط عمومی را بدانیم. دوم این که وظایف روابط عمومی را بدانیم. حالا این سوال پیش می آید که برای رسیدن به این وظایف چکار باید بکنیم؟

علم به شما می گوید که ابتدا باید بروید شناخت پیدا کنید، پژوهش را تعقیب کنید، مطالعه را تعقیب کنید؛ ولی پژوهش و تحقیق در روابط عمومی مثل همه حوزه­های دیگر دارای قوت و ضعف است. اگر در روابط عمومی مراسم برگزار می کنیم، ممکن است از شش نفر بپرسیم و وقتی مراسم بزرگی برگزار کردیم یک فرم نظر سنجی بدهیم. اگر در سطح کشور می خواهیم کار کنیم ممکن است از پنج تا شش روش تحقیق استفاده کنیم تا به نتیجه دلخواه خودمان برسیم. حالا شما وقتی وارد این مراحل شدید، باید هر کدام از این حوزه­ها را از یکدیگر تفکیک کنید. پس در همه سازمان­ها روابط عمومی دارای یک چارچوب مشخصی است منتها ساختار سازمان، مخاطبان سازمان، ویژگی های سازمان، عملکرد گذشته سازمان کمک می کنند که شما بتوانید به نتیجه برسید.

من یک مثالی میزنم. شما می­خواهید با رسانه­ها ارتباط برقرار کنید؛ چه تفکر و چه روشی را دنبال می کنید؟ جالب است بگویم که از حدود صد روابط عمومی سوال کردم و آنها تکنیک­های ارتباط با رسانه را بلد نبودند. تمام مدیران و کارشناسان روابط عمومی ما فکر می کنند که ما باید خبر بدهیم، مصاحبه مطبوعاتی بگذاریم، جوابیه بدهیم، تکذیبیه بدهیم و توضیح بدهیم. این­ها درست است اما مثلاً چه زمانی تکذیبیه بدهیم؟ تهیه تکذیبیه چه اصول و قواعدی دارد؟ چه تکنیک­هایی را در مصاحبه خبری به کار ببریم؟ و ..... این­ها مربوط به علم روابط­عمومی است.

 

امروزه گروهی معتقدند که روابط عمومی­های ما در سازمان­ها دچار حاشیه نشینی شده اند. از نظر شما وقوع چنین پدیده­ای به «غیرعلمی» عمل کردن بخشی از روابط عمومی ­ها بر می­ گردد یا «غیرحرفه­ای» بودن آن ها؟ و بفرمایید که چرا این اتفاق افتاده است؟

از نظر من چون روابط عمومی­های ما کار علمی نکرده­اند، دچار این پدیده حاشیه نشینی شده­اند. چون در سال­های مختلف کسی روابط عمومی را علمی ارزیابی نکرده است.

 

آیا شاخص­های ارزیابی در روابط عمومی­ سازمان های مختلف متفاوت است؟

بله. اما با این اوصاف ما همیشه «فنون» را ارزیابی کرده­ایم و نه «عملکرد» را. مثلاً به جشنواره انتشارات می­رویم و آن وقت ارزیابی می­کنیم که کدام مجله قشنگ­تر چاپ شده است. در صورتیکه این روش­های ارزیابی در دنیا فرسوده شده اند و دیگر نمی شود براساس این معیارهای کمی، عملکرد روابط عمومی­ها را منصفانه در قیاس با هم سنجید.

 

آیا اصلاً شاخص­های ثابت و مشخصی وجود دارند؟ معمولاً چه نهاد یا سازمانی این شاخص ها را مشخص می کند؟

بله، در دنیا معمولاً انجمن­ها این کار را می کنند. اما در ایران چون پایگاه انجمن­ها ضعیف است، بنابراین ما در این عرصه پیشرفت چندانی نداشته­ایم. شاخص­ها در عرصه­های مختلفی وجود دارند. یک دسته شاخص­های کمی یا ارزیابی فنون هستند که ببینیم وقتی یک روابط عمومی می خواهد نمایشگاه برگزار کند آیا آن فنون را بلد است یا نه؟ مثلاً بودجه دارد؟. شاخص های دوم کیفی است و به ارزیابی نتایج می پردازد. متأسفانه، خیلی کم این شاخص های کمی و کیفی در روابط عمومی ها با هم لحاظ شده است.

همان طور که اشاره نمودم در ایران در این مورد کم کار شده است. ارزیابی عملکرد روابط عمومی نیازمند سه روش است. یک روش «نمره دادن به فنون» است، روش دیگر «نمره دادن به اثرات» است و سومین روش «ارزیابی میدانی» است به این معنی که داوطلب ارزیابی بایستی در روابط عمومی حضور پیدا کند و شاخص های عملکردی را ببیند.

امروز نظریات و تجربیات زیادی در حوزه ارتباط با رسانه ها وجود دارد. من جدولی را از کتاب «برنامه ریزی استراتژیک» دکتر اعرابی استخراج کرده ام. در این کتاب دو دسته استراتژی مشخص شده است، کنشی و واکنشی. در کنشی دو دسته را آورده است: اقدام و ارتباطی. در حوزه واکنشی شش دسته آورده است که عبارتند از: اقدامات پیشگیرانه، واکنش تهاجمی، واکنش دفاعی، پاسخ انحرافی، ارتباطات کلامی، اصلاح رفتار و انفعال استراتژیک. در همین کتاب مثال زده که چه زمانی روابط عمومی باید تهاجمی کار کند، مثال فرضی نیست بلکه روابط عمومی در یک موقعیت قرار گرفته، از این تکنیک استفاده کرده است و موفق بوده است. این را زمانی می آورد که شاخص های یک روابط عمومی خوب را می نویسد و بعد می گوید که این تکنیک ها را استفاده بکنید.

 

آیا بهتر نیست که نمره دادن و ارزیابی عملکرد روابط عمومی ­ها بر اساس نوع فعالیت آنها باشد. و نه اینکه همه روابط عمومی ها را بر اساس یک معیار بسنجیم؟

به نظر من روش تحلیل و ارزیابی روابط­عمومی­ها باید عملکردی و برنامه­ای باشد. یعنی روابط عمومی ها برنامه­ای تدوین کنند که در آن هم فنون باشد، هم کیفیت باشد، هم قابلیت ارزیابی داشته باشد. من که مدیر روابط عمومی هستم در قدم اول مسئله را به مدیر سازمان اطلاع می­دهم. مثلاً می­گویم 80 درصد مردم از مخابرات ناراضی هستند. دوم این که می­خواهم یک برنامه روابط عمومی اجرا کنم تا این 80 درصد نارضایتی را به 50 درصد برسانم که اگر این اتفاق بیفتد موفقیت حاصل شده است. متأسفانه، روابط عمومی های ما به جای این که کارشان را بر اساس برنامه دنبال کنند منتظر حادثه می شوند تا به آن واکنش نشان دهند.

پس باید ارزیابی ما از روابط عمومی ها یک نوع ارزیابی کیفی و بر اساس نتایج عملکرد آنها باشد، نه فقط کار را کمی و مثلاً بر این اساس ببینیم که چند خبر تولید کرده اند. باید ببینیم که اخباری که آنها در جامعه انتشار داده اند تا چه اندازه بر مخاطبان تأثیر مثبت داشته است.

 

آیا تنوع رشته های تحصیلی در شاغلین بخش روابط عمومی را آسیب می دانید؟

خیر. اگر مدیر مسلط به کارش باشد عوامل می­توانند در اجرا، عملکرد مناسبی داشته باشند. فکر می کنم اشکال روابط عمومی از بالا است. معماری روابط عمومی اصلاً درست انجام نشده است. ما در روابط عمومی نیازمند این هستیم که دو تا سه نفر طراح و استراتژیست در مجموعه حضور داشته باشند و آن ها برنامه را بنویسند. همچنین ما احتیاج به مدیری داریم که حداقل در حد لیسانس مدرک مرتبط با ارتباطات داشته باشد. به اعتقاد من، فرمانده یا مدیر معتقد به برنامه و اصول روابط عمومی می­تواند همه مجموعه­اش را برنامه محور کند. به نظر من بایستی از مدیران شروع بشود. ما چهار آسیب جدی در روابط عمومی داریم؛ آسیب اقتصادی، آسیب ساختاری، آسیب آموزشی و آسیب نیروی انسانی. این چهار مورد باید اصلاح شوند، و گرنه نفس تنوع رشته های تحصیلی در شاغلین روابط عمومی چندان مسئله به شمار نمی رود.

 

تا اینجا شما بیشتر، انتقادات خود را متوجه بخش «حرفه­ای» روابط عمومی کردید، جایگام آموزش روابط عمومی را در این عملکرد ضعیف روابط عمومی ها چگونه می بینید؟

به نظرم نظام آموزشی روابط­عمومی به خصوص در دانشگاه­ها نیازمند بازنگری است. باید دروس و سرفصل­های جدید و مطابق با دانش روز ارتباطات ایجاد شود؛ همچنین امکانات دانشگاه از جهت نرم افزاری و سخت افزاری باید تقویت شود. باید توجه داشت که دیگر نمی­توان در دانشگاه رشته روابط­عمومی و ارتباطات ایجاد نمود ولی در کلاس­های درس امکاناتی همچون کامپیوتر و اینترنت برای استفاده دانشجویان این رشته­ها فراهم نکرد.

 

فکر نمی کنید بخشی از این مشکل، باز هم به دلیل مشغله زیاد روابط عمومی ها، و عدم مطالعه نیروهای آن نیز برمی گردد؟

بله، بخشی هم می تواند ناشی از همین مسئله باشد. اما متأسفانه باید عرض کنم که من این درد را در نظام مدیریت ایران نیز می بینم. میزان مطالعه ما متأسفانه خیلی کم است؛ و نکته دیگر این که ما عادت به راه حل­های آنی کرده­ایم؛ یعنی اینکه برای انجام کارها و برنامه­هایمان، کار ریشه­ای و اساسی که نیاز به مطالعه و تحقیق دارد برنامه­ریزی خاصی انجام نمی­دهیم. و دیگر این که خیلی از مدیران روابط عمومی خودشان را بی نیاز از آموزش می­دانند. با این وجود به عقیده من عملکرد روابط عمومی­ها از بسیاری از بخش های دیگر ادارات بهتر بوده، چون سایر بخش­ها مورد ارزیابی قرار نگرفته­اند. اما روابط­عمومی در هر لحظه در معرض قضاوت و داوری قرار دارد و بازخورد فعالیت هایش بیش­تر از سایر بخش­هاست. به عنوان مثال همین که شما یک تیزر پخش کنید به سرعت بازخورد آن را می گیرید.

 

به عنوان آخرین سوال و با توجه به سوابق علمی و عملی طولانی شما در حوزه روابط عمومی، فکر می کنید اولین قدم برای گذار به روابط عمومی تخصص گرا چیست؟

در این خصوص باید چند نکته را در نظر گرفت. اول اینکه هر روابط عمومی باید از خودش شروع کند. روابط عمومی ایران متولی ندارد که به کمک همه روابط عمومی­ها بیاید و خطوط پیشرفت را برای آنها ترسیم نماید؛ به همین جهت روابط عمومی­ها باید خودشان حرکت را آغاز نموده و به فکر پیشرفت و به روز نمودن خود باشند.

نکته دوم «ساختار اقتصادی» جامعه است که از اهمیت فراوانی برخوردار است. اگر به سمت خصوصی سازی حرکت کنیم، مطمئن باشید دیگر توصیه­ها باعث استخدام افراد در واحدهای سازمانی به خصوص روابط عمومی­ها نمی­شود؛ یعنی در اینجا تخصص معنی پیدا می کند. چرا که در این شرایط مدیران به فکر افزایش سود و منافع سازمان خودشان هستند و نمی­خواهند با به کارگیری افراد غیر متخصص آنهم در حوزه­هایی همچون روابط عمومی، باعث اختلال در چرخه ارتباطی سازمان شوند.
انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.