برای پله، مرواریدِ فوتبال دنیا
اگر تاریخِ فوتبال دنیا را به سه ضلع تقسیم کنیم پله در رأس آن قرار دارد. مارادونا در رأس دوم و مسی در رأس آخر، سهتایی این هرم را تشکیل میدهند و جالبتر اینکه هر سه از آمریکای لاتین هستند.
مهدی میرآبی، نویسنده و روزنامهنگار در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز به بهانهی درگذشت «پله» نوشت:
اگر تاریخِ فوتبال دنیا را به سه ضلع تقسیم کنیم پله در رأس آن قرار دارد. مارادونا در رأس دوم و مسی در رأس آخر، سهتایی این هرم را تشکیل میدهند و جالبتر اینکه هر سه از آمریکای لاتین هستند. گویا خدا منتظر بود پله، فتح جام جهانی از سوی مسی(ضلع سوم تاریخ فوتبال) را ببیند تا با خیال آسوده چشم از جهان فرو بندد. به نظر فوتبال با یک آمریکای لاتینی شروع شده و با یک آمریکای لاتینیِ دیگر به پایان رسیده است.
پله رابطهای حسنه و بسیار خوبی با فیفا داشت و در اکثر اجلاسها و مراسمات پای ثابت برنامهها بود برخلاف مارادونا که همیشه فیفا را به فساد متهم میکرد و خیلی کم دعوت آنها را میپذیرفت، همین رفتار دوگانه از سوی این دو اسطوره باعث شده بود نقش فیفا و مقامات رسمیِ این نهاد در انتخاب برترین بازیکن قرن به سمت پله میل پیدا کند. گرچه میان بسیاری از مفسران و کارشناسانِ زبده و مستقل و همینطور مربیان برجستهی دنیای فوتبال این مارادوناست که گویا بهترینِ تاریخ است و اکنون و با فتح جام جهانی از سوی مسی نزاعِ بیشتر بین او و همتای آرژانتینیاش در محافل و رسانهها داغ شده است.
با این حال پله گرچه هرگز در اروپا بازی نکرد و بر اساس قوانینِ سابق هیچ وقت برندهی توپ طلا نشد اما در باشگاه سانتوس گلهای زیادی به ثمر رساند و برزیل با او جاودانه شد. اعتباری که پله به فوتبال برزیل بخشید تا سالهای درازی دست نیافتنی است. فتح یک جام جهانی برای هر بازیکنی رویاست اما پله با فتح سه جام جهانی به افتخاری دست یافت که فعلاً در اختیار خودش است و در آیندهای دور شاید بازیکنی به این مهم برسد.
مرور زندگی پله برای هر انسانِ درد کشیده و تلاشگری ضروری است، او همچون دوست و همتای بعد از خود (مارادونا) از کوچه پس کوچههای زاغه نشین و حلبی آباد سر بیرون آورد و سربلند شد.
آمریکای لاتین سرزمین بلاها و استعدادهاست، علیرغم جفاهای ناروا و مبارزه توامانشان با استبداد، در این سرزمین نوابغی ظهور کردهاند که در بدترین شرایطِ زندگی، خالق و آفرینش زیباییها بودند. از مارکزِ صد سال تنهایی گرفته تا پابلو نرودای فقید از شیلی. در میان آنها بهتر از یوسا، بورخس، پاز، کورتاسار و بسیاری دیگر پیدا نمیشود که هر کدام سهم بزرگی در نوبل ادبیات داشتهاند.
همانطور که مسی، رونالدو، کاکا و دیگران سهم بزرگی در تصاحب توپ طلا.
جوهر امضای آنها برای فوتبال و ادبیات هرگز نمیخشکد. باید از مردم این قارهی کهن که معرف ادبیات و فوتبال به دنیا بودهاند قدردانی کرد.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید