کدخبر :273331 پرینت
25 مهر 1401 - 22:43

شماره تلفن زن صیغه ای روی دیوار سرویس بهداشتی پارک!

جوان 33 ساله پس از تماس با شماره ای که در سرویس بهداشتی عمومی نوشته شده بود زندگی اش را از دست داد.

متن خبر

به گزارش سیتنا، جوان 33 ساله با بیان این که تنها به دلیل یک کنجکاوی ساده دچار وسوسه های شیطانی شدم و آینده ام را به تباهی کشاندم، درباره این ماجرای تلخ گفت: 27 ساله بودم که روزی برای تفریح و هواخوری به یکی از پارک های مشهد رفتم. در یکی از سرویس های بهداشتی آن پارک کلمات زشت و نامربوطی را دیدم که در زیر یک شماره تلفن نوشته شده بود. ناگهان حس کنجکاوی کودکانه به سراغم آمد. آن شماره تلفن را یادداشت کردم و به خانه بازگشتم. وسوسه تماس با آن شماره تلفن رهایم نمی کرد. می خواستم بدانم از آن سوی خط چه کسی پاسخم را می دهد و چرا آن کلمات زشت را در آن جا نوشته بودند.

خلاصه مدتی با خودم کلنجار رفتم و در یک لحظه کلید تماس را فشردم. طولی نکشید که زنی با طنازی شیطانی پاسخم را داد. هنوز حیران بودم که به آن زن چه بگویم که با پیشنهاد «ازدواج موقت» او روبه رو شدم. دیگر نفهمیدم چه می کنم! این مکالمه تلفنی آن قدر شیطانی و سریع رخ داد که هنوز هم باورم نمی شود چگونه به همین راحتی بیراهه سقوط را در زندگی ام انتخاب کردم. آن زن جوان که گویی طعمه خود را یافته بود، در حالی که نشانی منزلش را پشت خط بازگو می کرد، از من خواست مقداری مواد مخدر نیز برایش تهیه کنم. این بود که بلافاصله گوشی تلفن را قطع کردم و در پی تهیه مواد مخدر برآمدم. پس از مدتی جست وجو بالاخره با همکاری یک معتاد مقداری مواد مخدر خریدم و حدود ساعت 7 بعد از ظهر به منزل آن زن در یکی از شهرک های حاشیه ای مشهد رفتم.

او ابتدا مواد مخدر را از من گرفت و برای مصرف آن کنار تک شعله ای نشست که در وسط اتاق روشن بود. در این لحظه ناگهان دو مرد از زیرزمین آن منزل بیرون آمدند و با تهدید قمه و شمشیر دست و پایم را بستند. آن ها با این بهانه که در خانه آن ها چه می کنم، مرا به شدت کتک زدند. فریادهایم به جایی نمی رسید و آن ها با هر وسیله ای مرا آزار می دادند. زمانی که بی رمق در گوشه اتاق افتادم، آن ها کارت عابر بانک و رمز آن را از من گرفتند ولی در آن کارت بیشتر از 30 هزار تومان نبود. دقایقی بعد نام و مشخصات مرا مقابل دوربین گوشی تلفن همراه بیان کردند و سپس فیلم و تصاویر زننده ای از من گرفتند و تهدیدم کردند که اگر به پلیس اطلاع بدهم این تصاویر را در فضای مجازی منتشر می کنند و آبرویم را خواهند برد. بعد از این ماجرا آن دو نفر پیکر مرا داخل خودرو انداختند و در نیمه های شب در بیابان رها کردند.

اگرچه آن زمان تا مدتی می ترسیدم که از این حادثه وحشتناک به کسی چیزی بگویم اما وقتی خبر دستگیری اعضای این باند را در روزنامه خراسان خواندم، تصمیم گرفتم من هم از آن ها شکایت کنم. با آن که اعضای این باند خطرناک زورگیری به مجازات رسیدند اما من نتوانستم آن صحنه های وحشتناک را فراموش کنم چرا که با یک اشتباه شیطانی آینده و زندگی ام را به تباهی کشیدم و ...

انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.