کدخبر :271766 پرینت
05 شهریور 1401 - 16:59

ماجرای دزدی ماشین از پهلوان تختی

مراسم افتتاحیه نمایشگاه «جهان پهلوان» که شامل مجموعه عکس‌های مهدی ستوده از غلامرضا تختی است، چهارم شهریور مصادف همزمان با شب تولد این قهرمان کشتی در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.

متن خبر

به گزارش سیتنا، در این مراسم چهره‌های کشتی ایران از جمله محمدرضا طالقانی، علی اکبر حیدری، عبدالحسین دیده‌ور، شاهرخ شهبازی بازیگر نقش تختی، جمعی از دوستان و خانواده تختی فقید حضور داشتند.

در ابتدای این مراسم محمدرضا طالقانی در سخنانی بیان کرد: «فراموش نکنید که مردم تختی را به خاطر کشتن یا کشته شدنش دوست ندارند، بلکه هرکس که درباره تختی صحبت می‌کند، او را به خاطر خصایص اخلاقی و انسانی خوبش دوست دارد. امیدوارم فقط این‌گونه نباشد که فقط یک روز برای تختی جشن تولد و یک روز هم فوتش را عزا بگیریم. تختی متعلق به همه روزهاست و کشور ما پر از تختی‌ها است.»

شاهرخ شهبازی بازیگر نقش تختی در فیلم سینمایی او گفت: «خوشحالم که این افتخار را داشتم که بازیگر نقش آقا تختی در فیلم سینمایی ایشان باشم. خیلی از خبرنگاران از من می‌پرسیدند که مرگ آقا تختی چه بوده است؟ به نظر من مهم‌ترین رکن زندگی ایشان، ۳۷ سال زندگی صادقانه بوده که بعد از ۹۳ سال هنوز هم یادش را گرامی می‌داریم. اگر آن مرام و منش نبود، حتما ما امروز اینجا نبودیم و این روز را گرامی نمی‌داشتیم.»

مهدی ستوده که نمایشگاه «جهان پهلوان» مجموعه عکس‌هایی از اوست، طی سخنانی بیان کرد: «نمایشگاه «جهان پهلوان» به این دلیل برگزار شد که تولد آقا تختی را در کنار مردم بگیریم، چرا که ایشان ورزشکار مردمی بود. من از ۶ سالگی با یک عکس روزنامه‌ای آقا تختی به ایشان علاقه‌مند شدم و از همان زمان عکس‌های او را از مجلات ورزشی جمع‌آوری می‌کردم. حتی برای یک عکس به کرمان و مسجد سلیمان هم رفته‌ام. اکنون افتخار می‌کنم که مجموعه‌ای از عکس‌های ایشان را جمع‌آوری کرده‌ام که تعدادش به حدود ۵-۶ هزار عکس می‌رسد.»

حسن امین دیگر سخنران این جلسه بود. او درباره دلیل حضور خود در این مراسم گفت: «بنده ورودی سال ۱۳۴۵ به دانشکده حقوق دانشگاه تهران هستم. خاطرم هست که دانشجوی سال دوم دانشکده در دی ماه سال ۱۳۴۶ بودیم که به دانشجویان خبر رسید که غلامرضا تختی، مرد اخلاق، جوانمردی، فتوت، خوش رفتاری و نیکوکاری به توطئه‌ای جان باخته است.»

وی اضافه کرد: «جامعه دانشجویی که پیشرو تحولات آن روزها بود، از میدان شوش تا ابن بابویه رژه رفتند و شعار دادند. حتما کسانی که هم سن و سال من هستند و علاقه مند به تختی هستند، آن روز تاریخی را به یاد دارند.»

او با اشاره به دلیل محبوبیت تختی گفت: «آن چیزی که محبوبیت تختی را در ذهن من منعکس می‌کند مربوط به زلزله بویین زهرا است. این اتفاق در سال ۱۳۴۱ رخ داد و تختی پهلوان برای رفع کمبودهای آن منطقه پول جمع کرد و چون مردم به او اعتماد داشتند، توانست کارِ کارستانی بکند؛ این اتفاق برای ما یک درس اخلاق است که پهلوانی فقط به زور بازو نیست و باید کمک مردم بود.»

علی اکبر حیدری کشتی‌گیر باسابقه و مدال‌دار کشورمان در بخش دیگری از این جلسه خاطراتی را از تختی تعریف کرد و گفت: «افتخارم این است که به عنوان یک کشتی گیر وزن اول در معیت این مرد بزرگ در چند تورنمنت از جمله المپیک ۱۹۶۴ توکیو بودم. زندگی با آقای تختی همه‌اش خاطره است، اما می‌خواهم یک خاطره از بزرگی و منش او برایتان بگویم.»

وی ادامه داد: «کسانی که هم سن و سال من هستند می‌دانند که تختی یک بنز ۱۸۰ سبز رنگ داشت. چون این اتومبیل قدیمی بود احتیاج داشت هر چند روز یک‌بار سری به تعمیرگاه بزند. به یاد دارم که تعمیرگاهی در چهارراه شاپور واقع بود و چون تختی به آنجا زیاد می‌رفت، تبدیل به پاتوق او شده بود. به همین دلیل کسانی که مشکلی داشتند یا نامه یا عریضه‌ای داشتند که می‌خواستند به دست او برسد به این تعمیرگاه می‌آمدند و او هم واقعا کارشان را راه می‌انداخت. یک روز وقتی تختی آمد دیدیم که بدون ماشین آمده است، پرسیدیم که چرا ماشین ندارید گفت: «ماشین رو دزد برده است. من فقط به آگاهی رفتم و اطلاع دادم که اگر خلافی با آن ماشین انجام شود، بدانند که در اختیار من نبوده است. این ماجرا گذشت و چند روز بعد دیدم که نامه‌ای به آنجا آمده و به تختی دادیم. وقتی آن را می‌خواند، می‌خندید. فردی در آن نامه نوشته بود که آقای تختی به فلان آدرس بیا و ماشین‌ات را ببر! همراه با ایشان به آنجا رفتیم و دیدیم که آن اتومبیل تقریبا داغون، بسیار نونوار شده بود. داخل داشبورد نامه‌ای گذاشته بودند و نوشته بود که حیف‌مان آمد ماشین شما این شکلی باشد، به همین دلیل آن را دزدیدیم و چند لاستیک و تودوزی و ... برایش تهیه کردیم تا نو شود. همه‌مان می‌خندیدم و آقا تختی به آن تعمیرکار گفت برآوردی داشته باشد تا مشخص شود هزینه این وسایل جدید چه قدر است؛ رقمی حدود ۴ هزار و پانصد تومان بود و او دقیقا معادل این رقم را به یک خیریه داد که دینی به گردنش نمانده باشد.»

انتهای پیام

برچسب ها

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.