بابک زن مدیرعامل شرکت را دزدید
زن ثروتمند که در دام 3 جوان افتاده بود با جسارت خاصی توانست فرار کند. این زن همسر مدیرعامل یک شرکت خصوصی بود.
به گزارش رکنا، شوهر این زن به ماموران گفت: ساعت 5 عصر بود، همسرم برای رفتن به خانه از محل کارش خارج شد، ساعت 10 شب گروهی ناشناسی از موبایل همسرم به من زنگ زدند و در حالی که اجازه دادند همسرم مکالمه کوتاهی با من داشته باشد، خواستند در ازای پرداخت پول همسرم را آزاد کنند.
12 ساعت نگذشته بود که مدیرعامل شرکت با کارآگاهان تماس گرفت و ادعا کرد همسرش موفق به فرار از دست گروگانگیران شده است.
این زن به افسر پرونده گفت: در یک لحظه توانستم از خودرو پیاده شده و با کمک خواستن از مردم خودم را نجات دهم. وی درباره چگونگی گروگان شدن خود گفت: ساعت 6 عصر با ماشینم قصد ورود به داخل پارکینگ را داشتم که 2 جوان 30 ساله اسلحه به دست با تهدید سوار خودرویم شدند و مرا به صندلی عقب برده و با بستن چشمانم شروع به حرکت کردند، پس از چند ساعت در تماسی به همسرم گفتند باید پول پرداخت شود و برای اینکه شوهرم را تحت فشار بگذارند اجازه دادند من نیز به وی بگویم پول را حتما به آنها بدهد و تهدید کردند در صورت عدم پرداخت پول مرا خواهند کشت.
این زن درباره نحوه فرار خود از دست گروگانگیران گفت: در این مدت همراه 2 رباینده در داخل خودرو بودم و آنها با خودروی 206 در سطح شهر تردد میکردند تا اینکه در شرایطی که تصور میکردند من قادر به دیدن جایی نیستم، از فرصت استفاده کرده و زمانی که یکی از آنها پیاده شد و داخل سوپرمارکتی در غرب تهران رفت، از صندلی عقب پیاده شده و با داد و فریاد از مردم کمک خواستم که ربایندگان نیز با رها کردن خودرو فراری شدند.
کارآگاهان با راهنماییهای این زن بلافاصله اقدام به چهرهنگاری 2 گروگانگیر کردند و خیلی زود با جوان 21 سالهای به نام «بابک» روبهرو شدند که از مجرمان قدیمی بود. مخفیگاه این تبهکار شناسایی شد و پس از چندین روز مراقبتهای نامحسوس و انجام اقدامات پلیسی، سرانجام وی دستگیر شد و اسلحه نیز از مخفیگاهش به دست آمد.
بابک در برابر طعمهاش چارهای جز اعتراف ندید و در کمتر از یک ساعت همدست خود که جوان 27 سالهای به نام «فرهاد» بود را معرفی کرد. فرهاد نیز خیلی زود به دام افتاد و پرده از توطئهای برداشت که طراح آن «یونس» 28 ساله بود.
فرهاد به تیم تحقیق گفت: با یکی از دوستانم به نام یونس در حال صحبت بودم که گفتم بیکارم، یونس سر صحبت درباره مدیرعامل شرکت محل کار خود را باز کرد و گفت مدتی است به این موضوع فکر میکند که یکی مثل مدیر شرکتمان آنقدر دارد که نمیداند چه کار کند و یکی هم مثل ما بیپول و فقیر و بعد نقشه ربودن همسر مدیرعامل شرکت را مطرح کرد و گفت: اگر کسی باشد که بتواند این کار را انجام دهد، مدیر شرکت پول خوبی میدهد، فقط یک خلافکار میخواهم تا این کار را انجام دهد و من نیز بابک را معرفی کردم.
فرهاد درباره نقش خود در زمان اجرای نقشه آدمربایی گفت: قرار نبود من داخل این کار بشوم اما تسلیم وسوسه بابک و یونس شدم. با توجه به اعترافات فرهاد، یونس از سوی مدیرعامل و به عنوان یکی از کارمندان شرکتش شناسایی شد که بلافاصله پیش از اطلاع یونس از دستگیری همدستانش و هرگونه اقدام برای فرار، وی نیز همان روز دستگیر شد و جزئیات این گروگانگیری را پذیرفت.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید