نقشه پلید مرد عراقی برای خدمتکار زن یک هتل در مشهد
همسرم آن قدر در گرداب مواد افیونی غرق شده بود که برای تهیه موادش به کسی یا چیزی رحم نمی کرد به طوری که می ترسیدم روزی از سر کار به منزل بیایم و متوجه شوم که او فرزندانم را به بهای ناچیزی فروخته است. آن قدر در زندگی کمبود محبت داشتم که روزی آن مرد اغفالم کرد و ...
به گزارش رکنا، زن 28 ساله که از اخاذی های یک تبعه خارجی به تنگ آمده و برای چاره اندیشی دست به دامان قانون شده بود درباره داستان زندگی خود و ماجرای تلخی که آزارش می داد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: شش سال قبل زمانی که «غفور» به خواستگاری ام آمد من به همراه خانواده ام در یکی از شهرهای شمالی و مرزی خراسان رضوی زندگی می کردم.
آن روزها احساسم این بود که مادرم علاقه زیادی به من ندارد و بیشتر اوقات به دلیل مسائل بسیار کوچک و کم اهمیت مقابل هم قرار می گرفتیم با آن که می دانستم غفور پنج سال از من کوچکتر است و به تریاک اعتیاد دارد اما باز هم برای رهایی از جو خانوادگی که دلخواه من نبود به خواستگاری او پاسخ مثبت دادم.
آن ها در همسایگی ما زندگی می کردند و من به دلیل شناختی که از خانواده غفور داشتم با خودم فکر می کردم بعد از ازدواج می توانم در کنار همسرم قرار بگیرم و او را ترک بدهم ولی نمی دانستم که این حرف ها فقط سناریوی فیلمهاست و در واقعیت بسیار کم اتفاق می افتد. با وجود این من در رویا سیر می کردم و با همین تفکر زندگی مشترکم را با غفور آغاز کردم اما هنوز مدت زیادی از ازدواجمان نگذشته بود که نه تنها غفور اعتیادش را ترک نکرد بلکه به مصرف مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه و کریستال روی آورد.
در حالی که صاحب چهار فرزند شده بودم برای تامین هزینه های زندگی به عنوان کارگر خدماتی در یک هتل مشغول کار شدم تا بتوانم فرزندانم را بزرگ کنم. از سوی دیگر همسرم برای تامین هزینه های سنگین اعتیادش به سرقت لوازم منزل و فروش آن ها به مالخران روی آورده بود به طوری که حتی قابلمه های آشپزخانه را نیز فروخت به همین دلیل روزی 10 هزار تومان برای هزینه های اعتیادش به او می دادم تا در خانه از فرزندانم نگهداری کند ولی وضعیت اسفبار همسرم به جایی رسید که ترسیدم روزی فرزندانم را بفروشد به همین دلیل چاره ای نداشتم جز آن که آن ها را نیز با خودم به هتل ببرم. فرزندانم بسیار آرام بودند و تا پایان کار من تلویزیون تماشا می کردند و آزار و اذیتی نداشتند در این میان گاهی مسافران هتل با دیدن وضعیت زندگی من دلشان به رحم می آمد و به من و فرزندانم کمک می کردند این در حالی بود که به دلیل پرداخت نکردن اجاره منزل مجبور بودم به طور شبانه روزی در هتل زندگی کنم. مدیر هتل هم که شرایط مرا درک می کرد دلش به حالم می سوخت و چیزی نمی گفت.
در این شرایط بود که به دلیل مشکلات مالی و کمبود محبت های خانوادگی فریب چرب زبانی های یکی از مسافران هتل را خوردم. او که مقیم یکی از کشورهای همسایه غربی ایران بود به بهانه واریز کمک های مالی شماره تلفنم را گرفت اما این ارتباط تلفنی آرام آرام به ارسال تصاویری انجامید. آن روزها به هدف شوم او نمی اندیشیدم اما او اکنون با همین تصاویر از من اخاذی می کند و من هم ...
شایان ذکر است با صدور دستوری از سوی سرهنگ زمینی (رئیس کلانتری سپاد مشهد) ماجرای اخاذی تبعه خارجی از این زن جوان در روند قضایی قرار گرفت.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید