کدخبر :217490 پرینت
05 شهریور 1397 - 23:29

از دختران فراری تا قتل و اعتیاد روی پرده

سلامت اجتماعی که به چند موضوع خاص محدود نمی‌شود، دستمایه ساخت فیلم‌های زیادی در سینمای ایران قرار گرفته‌اند؛ آثاری که در زمره فیلم‌های اجتماعی سینمای ایران قرار می‌گیرند و مخاطبان خاص خودشان را هم دارند.

متن خبر

به گزارش خبرآنلاین، برای عبارت «سلامت اجتماعی» می‌توان به اندازه یک کتاب، معنی و مفهوم پشت سر هم ردیف کرد اما شاید ساده‌ترین و در عین حال درست‌ترین معنا این باشد که سلامت اجتماعی یعنی در هر اجتماعی، از یک خانه کوچک گرفته تا یک کشور بزرگ، رفتار یک فرد باعث آزار روحی و آسیب جسمی در حق خودش و دیگران نشود؛ دیگرانی که مهم نیست با او نسبتی دارند یا ندارد.

این موضوع کلی را اگر با جزییات‌ آن بررسی کنیم، می‌بینیم عجب جهان شمول است و چقدر همه اقشار جامعه می‌توانند به آن مبتلا باشند؛ شاید برای همین است که در هر دهه تعداد قابل توجهی از آثار را می‌توان مشخص کرد که هر یک به نوعی به این موضوع پرداخته باشند و این گزارش هم به بعضی از این فیلم‌ها نظر کرده، ضمن این‌که ترتیب مطرح شدن‌شان بر اساس حروف الفباست:

«ابدویک روز»، سعید روستایی

اعتیاد، یکی از رایج‌ترین دلایلی است که سلامت اجتماعی را به خطر می‌اندازد و برای سینما و تلویزیون هم یک موضوعِ بارها تجربه شده به حساب می‌آید اما هنوز هم وقتی از دریچه‌ای متفاوت به آن نظر می‌کنی، می‌توانی وجوه دیگری از خانمان‌براندازی‌اش را دریابی. در یک خانواده مبتلا به اعتیاد، آنچه سلامت اجتماعی اعضای آن را به خطر می‌اندازد، ابعاد فرهنگی ماجراست، ابعادی که ازدواج بچه‌ها را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد تا جایی که عروس شدن دختر خانواده می‌تواند نوعی خودفروشی شرعی برای نجات دادن دیگر اعضا از فقر باشد، فقری که اعتیاد تمام مردان خانه، باعث و بانی آن بوده است.

«اجاره نشین‌ها»، داریوش مهرجویی

حریص بودن نسبت به پول و دارایی، احساسی است که شاید در همه مردم جهان مشترک باشد اما وقتی این حرص و آز، به نقشه کشیدن‌های خبیثانه و دروغ‌گفتن‌های پی‌درپی و نقش‌‌بازی‌کردن‌های وقیحانه و احمق پنداشتن زیردستان بیانجامد، قطعا که موجبات سلب آسایش آنان را فراهم می‌کند. در این فیلم، اصطلاحا زرنگ‌بازی مرد مباشری که چشمش در پی خانه‌ای بدون وارث مشخص است، باعث می‌شود این بنای نیازمند به تعمیرات بر سر ساکنانش فرو بریزد؛ در حقیقت مردی که سلامت اجتماعی و شخصیتی خود را تأمین نکرده بود باعث آسیب جدی به چند خانواده شد.

«آرایش غلیظ»، حمید نعمت‌الله

سوءاستفاده‌گر بودن، یکی از ویژگی‌های منفی شخصیتی است که اتفاقا به این دلیل که برای به کار بستن آن باید به کسی نزدیک بشوی، بهترین مصداق برای ناجوانمردیست. مردِ نامردِ فیلم «آرایش غلیظ» هم کسی است که برای سوء‌استفاده کردن و رسیدن به منفعت، نه به رفیق و هم‌پیمان خودش رحم می‌کند و نه به دختری که قرار عاشقانه با او گذاشته است. گذشته از جرم بودن خرید و فروش مواد محترقه برای چهارشنبه آخر سال، مرد قصه این محموله مورددار را از شریکش می‌دزدد و بعد، فروش آن را به دختری می‌سپارد که می‌داند به دلیل مهری که از او به دل گرفته، این کار را برایش انجام می‌دهد.

«خون بازی»، رخشان بنی اعتماد

سلامت اجتماعی صرفا در طبقات پایین دست جامعه نیست که در خطر می‌افتد، یک خانواده مرفه و تک فرزندی هم می‌توانند مبتلا به بحرانی باشند که رفع و رجوع کردنش گران تمام شود. در این فیلم جدایی پدر و مادرخانواده باعث می‌شود دختر جوان‌شان به دام اعتیاد گرفتار شود و این گرفتاری تا حدی به پروپای آنان می‌پیچد که مادر راضی می‌شود جگوگوشه‌اش پیش چشم خودش مواد را مصرف کند تا کمتر درد بکشد. «خون بازی» بیان می‌کرد سلامت اجتماعی چیزی نیست که بتوان با پول آن را خرید.

«دارکوب»، بهروز شعیبی

محروم شدن از سلامت اجتماعی می‌تواند مادری را از ملاقات فرزندش محروم کند، این پلات قدیمی و پرتکرار، چیزیست که به شکل تازه‌ای در «دارکوب» عنوان شده است. مادر جوانی به دلیل اعتیادش از جانب همسرش طرد می‌شود و او 5 سال دخترش را نمی‌بیند و وقتی برای دیدن دلبندش به همسر سابق و نامادری فرزندش رجوع می‌کند، آنها نگران بازخورد این ملاقات در کودک‌شان هستند. بی بهرگی از سلامت اجتماعی می‌تواند طبیعی‌ترین حقوق یک انسان را از او بگیرد.

«زیر پوست شهر»، رخشان بنی اعتماد

شاید بتوان سلامت اجتماعی را هم رتبه با امنیت اجتماعی دانست. وقتی جامعه‌ای سالم نباشد، امنیت روانی و جسمی نه در بین آدم‌های یک خانه وجود دارد و نه در میان مردم یک اجتماع؛ این‌چنین می‌شود که پدر و پسری دور از چشم مادر زحمتکش خانه، قباله چاردیواریشان را برای فروش به کسی می‌سپارند یا اینکه به دلیل هزار و یک زدوبند و خلاف، محل کسبی به تعطیلی می‌کشد و کارمند و کارگرش به قاچاق روی می‌آورند. درباره فرار دختر از خانه و کتک زدن‌ها و کتک خوردن‌ها و ارتباط‌های غیرعقلانی و دستگیر شدن‌ها و غیره هم که تا ابد می‌شود حرف زد و همه این‌ها در صد و چند دقیقه فیلم (زیر پوست شهر) مرور شده است.

«سگ کشی»، بهرام بیضایی

یکی از پیامدهای مهم و غیرقابل جبران عدم وجود سلامت اجتماعی، از بین رفتن اعتماد در روابط بین آدم‌هاست. وقتی این آدم‌هایی که از آن‌ها حرف می‌زنیم یک زن و شوهر باشند، فاجعه عمیق‌تر است، چراکه ممکن است به قیمت سیر شدن زن یا مرد از یک رابطه دیگر تا پایان عمر تمام شود. مردی سیاس و فریبکار، همسرش را به بازی می‌گیرد تا رضایت شاکیان مالی‌اش را برایش جلب کند، این کار هم انجام می‌شود اما در نهایت، نه مرد داستان می‌تواند با معشوقه‌اش فرار کند و نه زن فداکارش به آرامش خاطر می‌رسد، چراکه بی‌بهرگی شوهرش از سلامت اجتماعی باعث شده مفاسد اقتصادی بیشتر و دل او شکسته‌تر شود.

«سنتوری»، داریوش مهرجویی

چه چیز آدم‌ها را از عرش به فرش می‌رساند؟ اگر سلامت اجتماعی را به مثابه یک برچسب به حساب بیاوریم، نصب کردن یا پاک کردنش از پیشانی یک فرد می‌تواند تغییرات زیادی را در زندگی او به وجود بیاورد. آوازه‌خوان عاشق‌پیشه‌ای که به دام اعتیاد گرفتار شده است، هم شهرت و جایگاهش را از دست می‌دهد و هم زنی را که دوست می‌داشت. گویی او حتی مستحق خیانت دیدن هم هست و وقتی با چنین اتفاقی مواجه می‌شود دیگران به جای همدلی با او معتقدند که تقصیر خودش بود! بی‌بهرگی از سلامت اجتماعی حتی متر و ملاک آدم‌ها را برای قضاوت کردن هم عوض می‌کند.

«شهرزیبا»، اصغر فرهادی

هرچه زندان‌های یک کشور شلوغ‌تر باشند نشان‌گر این است که میزان سلامت اجتماعی در آنجا کمتر شده و هر چه تقلا و تلاش برای کسب رضایت از متشاکیان قضایی رقت‌بارتر باشد، به این معنی است که عدم وجود این سلامت اجتماعی، آدم‌های دیگر را تا کجاها که درگیر نکرده است. «شهرزیبا» هم داستان کوشش دختری برای گرفتن رضایت از کسانیست که اتفاقا آنان هم همدلی مخاطب را برمی‌انگیزند و اینجاست که نمی‌دانی دلت برای کدام‌شان بسوزد. شاید بشود در یک جمله گفت وقتی سلامت اجتماعی از میان می‌رود، بدبختی‌ها روی هم تلنبار می‌شود.

«ماحی»، داود خیام

گاهی سلامت روانی فرد به مخاطره می‌افتد و آنقدر برای درمان آن اقدام نمی‌شود که یک فاجعه را به وجود می‌آورد، فاجعه‌ای مثل کشتن یک نوزاد تازه متولد شده، به جرم اینکه از مادری با جراحی‌های فراوان زیبایی زاده شده و طبیعتا وقتی بزرگ شد یک انسان زیبا به حساب نمی‌آید! این، داستان فیلم «ماحی» است که البته خرده‌پیرنگ‌های دیگری هم دارد، مثل بحران هویت که باعث می‌شود آدم‌ها برای انکار یا فاصله گرفتن از طبقه اجتماعی خودشان، دست به جرم و جنایت بزنند.

«مرهم»، علیرضا داودنژاد

بحران سلامت اجتماعی پیش از همه در میان جوانان است که اهمیت دارد، زیرا آنان به همان اندازه که عصیانگرند، آسیب‌پذیر هم هستند و «مرهم» با بهانه قرار دادن اعتیاد به شیشه، روایتگر این وجه از موضوع سلامت اجتماعیست. دختری که از خانه فرار کرده و به نقطه‌ای در شمال کشور پناه برده، به این دلیل فاقد سلامت اجتماعی ارزیابی می‌شود که معتاد شده اما «مرهم» در جست و جوی این است که به عمق این ماجرا نفوذ کند و از همین رو، دریچه‌ای رو به گفت و گوی بین دو نسل می‌گشاید و اهمیت آن را یادآوری می‌کند. شاید وارد کردن مادربزرگ این دختر به داستان، مرهمی برای زخمی باشد که هنوز تازه است و چه راه‌حل خوبی!

انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.