کدخبر :196389 پرینت
11 بهمن 1395 - 02:39

صداوسیما در حادثه پلاسکو چه کرد؟

نمای باز و ثابت از تکه‌های ساختمانی فرو ریخته، تلی از خاک، بتون و آهن، بلدیزری که باید آوار را جمع کند و امدادگرانی که گاهی در گوشه و گاهی در متن تصویر دیده می‌شوند؛ اینها همه اطلاعات تصویری است که ٨ روز در ٢۴ ساعت شبکه خبر تلویزیون به میلیون‌ها بیننده منتقل می‌کرد، بدون اینکه حتی با زاویه دیدهای متنوع به بیننده اطلاعات بیشتری دهد.

متن خبر

به گزارش سیتنا، مجید سعیدی - عکاس - با این مقدمه در «اعتماد» نوشت: چند روز نمای ثابت و تکراری تمام تصویری بود که تلویزیون ایران از این ساختمان فروریخته پخش می‌کرد و تنها در روزهای آخر پخش زنده، کمی تغییر ایجاد شد و از زوایای دیگری نیز تصاویری تهیه می‌شد. یک روز کلاهی از زیر آوار پیدا شد، روزی کپسول آتش‌نشانی و روزی دیگر هم پیکر آتش‌نشانان و شهروندانی که لحظه فرو ریختن این ساختمان عظیم تجاری در آنجا حضور داشتند؛ تا به روز هشتم رسیدیم و تمامی پیکرها پیدا شد و باز کوهی از آوار ماند و دوربین پخش زنده صدا و سیما.

مسئولان یک به یک آمدند خسته نباشید گفتند و ابراز تاسف کردند، شهردار اما هر روز حرفی تازه داشت و البته هنرپیشه و هنرمندانی هم بودند که با شیرینی و لبخند سر می‌رسیدند برای ابراز همدردی. حادثه واقعا بزرگ بود و دردآور اما تمام اطلاعات خبری و تصویری که با هزینه بالای پخش زنده و البته وقت مخاطبان پخش می‌شد چه بود؟ غیر از دادن اطلاعات کم‌اهمیت یا سخنان تکراری برخی از مسئولان، چه اخبار دیگری در جریان بود که نیاز به بیش از یک هفته پخش زنده از تلویزیون بود؟

باید گفت فاجعه پلاسکو فرصتی را فراهم کرد تا این مهم مورد توجه قرار گیرد که آیا رسانه‌ای که گفته می‌شود «ملی» است، واقعا در جهت اطلاع‌رسانی به مردم موفق است یا پایگاه اطلاع‌رسانی برای جریان‌های سیاسی است؟ فقط مقایسه عملکرد صدا و سیما در چند حادثه ملی در ماه‌های گذشته می‌تواند جواب این سوال را بدهد. حدود ٢ ماه پیش دو قطار در سمنان با هم برخورد کردند و ٣٨ نفر در یک لحظه جان باختند. تعداد کشته‌شده‌ها بسیار بالا بود و حتی بیشتر از قربانیان حادثه پلاسکو اما از پخش زنده یک هفته‌ای صدا و سیما و رفت و آمد مکرر چهره‌های سیاسی خبری نبود. در آتش‌سوزی پتروشیمی بندر امام خمینی در بوشهر نیز چند تن از آتش‌نشانان برای خاموش‌کردن پالایشگاه و جلوگیری از فاجعه عظیم‌تر، جان خود را از دست دادند اما سهم فداکاری آنها هم چند خبر در لابه‌لای اخبار روزانه صدا و سیما بود. در روزهای اخیر سیل در استان سیستان و بلوچستان جان ده‌ها نفر را گرفت و صدها نفر را بی‌خانمان کرد اما در روز اول این حادثه بعد از آخرین اخبار مربوط به آواربرداری برج پلاسکو که بریدن تیغه آهنی در آوار بود و همچنین بعد از اظهارات مسئولان شهری برای واگذاری مکان‌هایی به کسبه این برج و دو خبر دیگر، خبری نیز در مورد فاجعه سیل در سیستان و بلوچستان پخش شد.

اینجا سوالی ذهن را رها نمی‌کند؛ مگر انسان‌ها با هم فرق دارند؟ مگر فاجعه قطار سمنان، آتش‌گرفتن پالایشگاه بندر امام یا سیل استان سیستان و بلوچستان فاجعه ملی نیست؟ مگر انسان‌هایی که در این حادثه‌ها جان خود را از دست دادند، هموطن ما نبودند؟ چرا صدا و سیما هدایت جریان احساسی مخاطب را برای این حوادث به دست نگرفت که برای قربانیان این فاجعه‌ها نیز عزاداری کنیم و جایی شمعی روشن کنیم؟ ضمن اینکه مگر آتش‌نشانی که جانش را بر اساس وظیفه‌شناسی از دست داده است با نگهبان ساختمان که به خاطر وظیفه‌شناسی‌اش در ساختمان حضور داشت و جانش را از دست داد، متفاوت است که سخنگوی آتش‌نشانی و مجریان صدا و سیما یکی را «شهید» می‌خوانند و از «کشته‌شدن» دیگری به سرعت می‌گذرند و می‌گویند «جنازه چند شهروند را هم پیدا کردیم»؟

از زاویه دید دیگر به ماجرا نگاه می‌کنیم. تمام تلویزیون‌های بزرگ دنیا، برای زمان و تعداد دفعات پخش حوادث اولویت‌بندی می‌کنند و هیچ‌وقت اتفاق نیفتاده که بریدن تیغه آهنی در آوار‌برداری یا پیداشدن کلاه یا کپسول آتش‌نشانی اولویتی بیشتر از جان‌باختن انسان‌هایی دیگر در شهری دیگر داشته باشد. آیا صدا و سیما بودجه‌ای کمتر از شبکه‌های بزرگ تلویزیونی در جهان دارد؟ آیا کمتر از آنها نیرو دارد؟ مسلما نه؛ پس چرا معیارهای انتخاب خبر، سطح کیفیت و در نهایت میزان رضایتمندی در رسانه ملی ما با سایر رسانه‌های جهانی اینقدر متفاوت است؟ شاید اگر صدا و سیما را خارج از استانداردهای چرخه جهانی رسانه‌ای در نظر بگیریم، بهتر می‌توانیم فعالیت این تنها شبکه تلویزیونی ایران را درک کنیم. برای این منظور باید از زاویه دیگر به مساله نگاه کنیم؛ اول اینکه حادثه پلاسکو در پایتخت اتفاق افتاد و مسلما برخی از مسئولان که میل بیشتری به دیده‌شدن یا نیاز به توضیح به افکار عمومی را دارند بهتر می‌توانند به محل حادثه بیایند. دوم اینکه حادثه پلاسکو در مدت کوتاهی قبل از شروع رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری و شورای شهر رخ داده است که مسلما فرصت مناسبی برای استفاده از این موقعیت به جریانی همسو را داده است؛ ضمن اینکه برخی از چهر‌ه‌های سیاسی در مقابل اعتراض عده‌ای به نواقص شهری و قصور مسئولان در مورد این حادثه، به جای پاسخ دادن، زودتر از همه بحث سوءاستفاده سیاسی را مطرح کردند و منتقدین را «مرده‌خور سیاسی» نامیدند. سومین و مهم‌ترین نکته نیز مقابله با واکنش‌های مردم به قصور احتمالی مسئولان شهری در شبکه‌های اجتماعی بود که در انحصار جریان خاصی نیست و اطلاعات، مستقیم توسط خود مردم اداره می‌شود.

مهم‌ترین رقیب صدا و سیما باز هم این شبکه‌های اجتماعی بودند که بهترین عکس و فیلم‌هایی را از آتش‌گرفتن و لحظه فروریختن ساختمان پلاسکو ثبت کردند و هر چند که صدا و سیمای ایران برای نخستین‌بار در تاریخ فعالیت خود، توانسته بود از حادثه‌ای پخش زنده داشته باشد و شاید به خاطر همین موضوع احساس وظیفه کرد تا ٨ روز جزئیات آواربرداری را به‌طور زنده پخش کند اما بهترین و ناب‌ترین تصاویر با دیدهای متنوع توسط مردم عادی گرفته شد. همچنین مباحث مختلفی در خصوص قوانین برخورد با بازاریان برای نو‌سازی مکان‌های تجاری، کمبود تجهیزات مدرن آتش‌نشانی و قصور مسئولان به‌خصوص شهردار و انتخاب افراد غیر متخصص در شورای شهر از جمله مواردی بود که توسط مردم در این شبکه‌ها مطرح می‌شد و تلویزیون ملی ایران چندان علاقه‌ای به مطرح‌کردن مباحثی که برای افکار عمومی مهم است را نداشت اما به جای آن بسیار با شهردار سخن گفت و سخنگوی آتش‌نشانی. البته تکلیف مردم هم مثل همیشه روشن است؛ بسیاری از مسئولان آمدند جلوی دوربین تنها تلویزیون ایران و گفتند «اخبار را تنها از رسانه‌های رسمی دریافت کنید.»

انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.