5 نکته مهم درباره «توافق بزرگ»
سرانجام بعد از قریب به دو سال مذاکره، ایران و قدرتهای جهانی (1+5)، به "توافق بزرگ" رسیدند. این خبر، بیش از همه برای ملت ایران خوشایند است چراکه بار تحریمهای ظالمانهای را که در این سالها بر کشور تحمیل شده بود، بر دوش داشتند و هزینههای گزاف آن را پرداختند.
به گزارش سیتنا، عصر ایران در ادامه نوشت: مردم ایران به یاد دارند که تا همین چند وقت پیش، صحبت و دغدغه اصلیشان این بود که آیا آمریکا و متحدانش به ایران حمله میکنند؟ اصلا توان حمله دارند؟ آیا آنها میخواهند حمله محدود به اماکن هستهای ایران داشته باشند؟ پاسخ ایران به این حمله چه خواهد بود؟ و سوالاتی نظیر اینها.
فارغ از دغدغه جنگ - که بسیاری آن را غیرممکن میدانستند - رنج تحریمهایی که مدام بر کشورمان تحمیل میشد و آثار نامطلوبش نه در برنامه هستهای و نظامی که بر روی زندگی فرد فرد ایرانیان بود، مردم کشورمان را میآزرد.
اینک، به همت دولتمردان و دیپلماتهای با تدبیر ایرانی، نه تنها شبح جنگ از این سرزمین رخت بربسته، بلکه واضعان تحریمها، پذیرفتهاند که تحریمهایشان را لغو کنند. این، برای مردمی که "کهنه زخم تحریمها" را با دردی مزمن تحمل میکردند، بهترین خبر ممکن است، هر چند کاسبان تحریم را خوش نیاید.
درباره توافق بزرگ و دوران پس از آن، نکاتی چند قابل تأمل است:
1 - مذاکرات دو سال اخیر و روش خردمندانهای که آیتالله خامنهای، حسن روحانی و محمدجواد ظریف و همکارانش در تعامل و گفت و گوی عاقلانه با جهان در پیش گرفتند، فارغ از نتیجه مذاکرات، متضمن یک دستاورد راهبردی برای ایران بود و آن، ترسیم چهره ای جدید از ایران نزد افکار عمومی جهانیان است.
تا همین دو سال پیش، به دلیل سیاستهای نامعقول دولت قبل، نام ایران در جهان به عنوان کشوری که میخواهد امنیت جهان را به خطر بیندازد شناخته میشد ولی در دو سال گذشته که مذاکرات بر اسلوبی خردمندانه بنا شد، ایران در مسیر شناخته شدن به عنوان کشوری اهل گفتوگو، نرمش و صلح قرار گرفت.
نظرسنجیهای متعددی که در کشورهای مختلف جهان و حتی در خود آمریکا صورت گرفته، نشان میدهد که وجهه ایران در میان افکار عمومی جهانیان در دو سال اخیر رو به بهبود بوده است. این، دستاورد و سرمایه کمی نیست.
2 - اشتباه محض است که توافق حاضر را پایان راه بدانیم و حتی مأموریت ظریف و تیمش را در این پرونده خاتمهیافته تلقی کنیم. قطعاً توافق وین، گام و دستاورد بزرگی محسوب میشود و که مبنای حرکتهای بعدی کشور در تعاملات بینالمللی خواهد بود ولی واقعیت این است که این توافق، همانند نوزادی که تازه به دنیا آمده، باید مسیر رشد و بلوغش را در میان سیاستبازیهای متداول جهانی طی کند.
این توافق باید در پارلمان ایران و کنگره آمریکا بررسی شود. از هماکنون میتوان به وضوح لابی صهیونیستها در واشنگتن را دید که سعی در مجاب کردن سناتورهای آمریکایی برای ابطال یا ناکارآمدسازی توافق دارند.
وانگهی، حتی بعد از قطعی شدن توافق، مذاکرات اجرای آن، هر چند نه به شکل کنونی ولی در سطوح دیگر و حتی بعضاً پشت پرده ادامه خواهد یافت و طبیعی است که در این مسیر، اختلاف نظرها، چانهزنیها و حتی کارشکنیهایی نیز به وجود خواهد آمد.
حتی اگر متن توافقنامه کاملاً صریح و عاری از کلمات و ادبیات دوپهلو نیز باشد، باز هم میتوان انتظار برخی تفسیرها و انتظارات نامعقول را داشت چراکه در جهان زورمحور کنونی، اصل نه بر عدالت و انصاف که بر تفوقگرایی است.
از این رو به ویژه ماههای نخست بعد از قطعیت توافق را باید در زمره سختترین و حیاتیترین دورههای مربوط به آن دانست و با حتمی دانستن برخی ناملایمات در این مسیر، خود را آماده نبردهای دیپلماتیک دیگری کرد.
3 - همانطور که پیشتر نیز نوشته بودیم، در عرصه کنونی روابط بینالملل، چیزی به نام اعتماد وجود خارجی و واقعی ندارد. این واقعیت به ویژه وقتی خود را بیشتر نشان میدهد که سوابق برخی کشورها در عهدشکنی، مکرر در مکرر باشد. آمریکا یکی از همین کشورهاست که دستکم در تاریخ روابطش با ایران، نشان داده است که اگر بتواند از عدول از تعهداتش ابایی ندارد.
به عنوان مثال طبق عهدنامه 1981 الجزایر که بین ایران آمریکا منعقد شد، آمریکا متعهد گردید مجازاتهای تجاری و اقتصادی علیه ایران را لغو و داراییهای مسدود شده آن را آزاد کند و در امور داخلی ایران مداخله نکند ولی در تمام سال هایی که از آن تاریخ می گذرد، مسیری عکس معاهده را پیموده است.
در مثالی دیگر، بعد از کمک ایران به آمریکا در مقابله با طالبان در دولت اصلاحات، ایالات متحده به جای قدردانی، ایران را "محور شرارت" نامید و سیاستهای ضدایرانیاش را تشدید کرد.
در دوران مرحوم دکتر مصدق نیز، با وجود سفر مصدق به آمریکا و همراهی اولیه واشنگتن با وی در ماجرای ملی شدن نفت، در ادامه شاهد رویگردانی آمریکا از دولت مردمی مصدق و نهایتاً کودتای غمانگیز 28 مرداد 1332 هستیم.
بنابراین، حتی فراتر از این اصل که هیچ کشوری در دنیا قابل اعتماد نیست، درباره آمریکا به دلیل واقعیت های انکارناپذیر و مستند تاریخی باید گفت که این بیاعتمادی، مستحکمتر و موجهتر نیز هست.
این گزاره درباره اغلب کشورهای مذاکرهکننده با ایران و بویژه روسیه نیز صادق است.
از این رو، با وجود مذاکرات اخیر و توافق حاصل از آن، نباید سادهانگارانه انتظار دوستی از این کشورها را داشت. آنچه بعد از این رخ خواهد داد، درست همانند آنچه پیش از این اتفاق افتاده، مبتنی بر رقابت و منافع ملی هر طرف خواهد بود.
4 - با توجه به آنچه در بند پیشین بدان اشاره شد، تدبیر و سیاست خارجی مبتنی بر "عزت، حکمت و مصلحت"، ایجاب میکند که با قدرتهای جهانی، تعاملات هوشمندانهتری را در پیش بگیریم.
در این باب میتوان نوع رابطه با آمریکا را بازتعریف کرد. جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات اخیر، بی هیچ شعار و تعارفی، عزتمندانه عمل کرد و مذاکره با آمریکا را نه از موضع ضعف که در موقعیتی مناسب تجربه کرد. بنابراین آن نگرانی قدیمی که مبادا مذاکره با آمریکا حمل بر ضعف ایران شود، اساساً منتفی است. لذا این گفتوگوها میتواند در باب روابط دو جانبه، به سیاق عزتمندانه کنونی ادامه یابد و در نهایت با در نظر گرفتن سه اصل اعلامی رهبری در سیاست خارجی (عزت، حکمت و مصلحت)، به از سرگیری روابط رسید.
چنین سیاستی، عین هوشمندی و تدبیر است چرا که به نوعی کاهنده یا مهار کننده دشمنی آمریکا با ایران است. تبدیل یک رابطه خصمانه پر خطر به یک رابطه متعارف کمخطر، گزینهای است که عقل سلیم بدان حکم میدهد.
رابطه با آمریکا، صد البته به معنای پذیرش سیاستهای آمریکا نیست کما این که روابط ایران با روسیه و انگلیس و دیگران، معنای پذیرش سیاستها یا دیکتههای آنان نیست.
چنین سیاستی سه دستاورد مهم میتواند داشته باشد: اول آن که ضریب اطمینان به اجرای توافق حاضر را تقویت می کند و دوم این که از آسیبزایی آمریکا به ایران میکاهد و بر نفعش میافزاید. سومین نفعش نیز محدود شدن قدرت مانور کشورهای ضد ایرانی مانند اسرائیل و عربستان است که در خلأ ایجاد شده کنونی بین ایران و آمریکا، یکهتازی میکنند.
5 - و پایان سخن این که توافق کنونی هرگز حاصل نمیشد مگر با تدبیر رهبری نظام که بیشترین حمایتها را از تیم مذاکرهکننده به عمل آوردند. این حمایتها چند کارکرد جدی داشت: مخالفتهای داخلی با مذاکرات و مذاکرهکنندگان را تعدیل کرد، به تیم مذاکرهکننده، قوت قلب داد و به آن اعتبار بینالمللی بخشید و طرفهای مقابل مطمئن شدند که با نمایندگان مورد وثوق نظام مذاکره میکنند و میتوان روی حرفشان حساب کرد. همچنین ترسیم خط قرمزهای جدی برای مذاکرهکنندگان، به آنها برای چانهزنیهای بیشتر با 1+5 کمک کرد.
همچنین نباید از نقش کلیدی حسن روحانی غفلت کرد که راهبرد دولتش را حل مناقشه هستهای قرار داد و نظام را با این راهبرد حیاتی همراه ساخت و در مرحله بعد، مدیریت کلان مذاکرات را بر عهده گرفت.
محمدجواد ظریف نیز با تلاشی خستگیناپذیر و ستودنی نقش تاریخیاش را به حرفه ای ترین شکل ممکن ایفا کرد تا نامش در کنار نام بزرگان تاریخ ایران ثبت شود. علاوه بر او باید به سیدعباس عراقچی، مجید تخت روانچی و تمام اعضای تیم مذاکرات، به دیده احترام و قدرشناسی نگریست و "مجاهدت"هایشان را قدر دانست.
تلاشهای رسانهها نیز که در طول این مذاکرات پا به پای مذاکرهکنندگان فعال بودند و مردم را لحظه به لحظه در جریان آخرین رویدادها قرار میدادند، بسیار ارزشمند بود.
و نهایتاً باید قدردان مردمی شد که تمام رنجهای تحریم را به دوش کشیدند و از دولتمردان و دیپلماتهای خود، تمامقد حمایت کردند تا کلید تدبیر بتواند قفل تحریم را باز کند.
این همگرایی ملی، لازمه پیمودن راه طولانی پیش روی ایران در دوران پساتحریم است؛ روزهایت خوش، ایران!
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید