راز کشتی ماری سلست
کشتی میان آبهای اقیانوس سرگردان بود و در سکوت و بیهدف پیش میرفت. کمی آب روی عرشهاش جمع شده بود، اما جایی از آن آسیب جدی یا شکستگی دیده نمیشد و ذخیره غذا و آب آشامیدنیاش حداقل برای ششماه دیگر کفایت میکرد. اما سرنشینی نداشت و هیچ انسانی، مُرده یا زنده، سوارش نبود و چنین به نظر میرسید که مسافرانش، به انگیزهای نامعلوم، سوار بر قایق نجات به دل آب زدهاند.
به گزارش سیتنا، ماجرا به چنین روزی از سال ۱۸۷۲ میلادی برمیگردد. زمانی که کشتی تجاری دیگارسیا جایی نزدیک سواحل کشور پرتغال با کشتی ماری سلست روبرو شد. هر دو کشتی با فاصله چند روز از یکدیگر از بندر نیویورک به سوی اروپا بادبان کشیده بودند و مقصد نهایی ماری سلست - که الکل صنعتی حمل میکرد - بندر جنوا در ایتالیا بود. بیشتر سرنشینان کشتی دیگارسیا، بنجامین برگیز ناخدای ماری سلست را میشناختند و میدانستند که همراه با هشت خدمه و نیز همسر و دختر دو سالهاش، از آمریکا راهی ایتالیا شده است. اما آن روز از ماه دسامبر، از ناخدا و خانوادهاش و دیگر همراهانش هیچ اثری نبود.
خدمه دیگارسیا داستانهایی درباره نحسی ماری سلست و اتفاقات بدی که در چند سفر دریایی قبلی برای این کشتی افتاده بود شنیده بودند. حتی برخی از آنان این را هم میدانستند که مالکیت این کشتی در گذشته چند بار دستبهدست شده و در هر جابهجایی - به امید شکستن طلسم نحسی- نامش تغییر کرده است. برخورد با این کشتی در میان اقیانوس، آن هم بدون سرنشین، همه آن داستانها و شایعات را واقعی جلوه میداد. چون هیچ پاسخ یا توضیح منطقی درباره چرایی خالیبودن این کشتی سالم - با ذخیره کاملی از آب آشامیدنی و غذا - پیدا نمیکردند، به همان داستانهای قدیمی درباره کشتی ارواح یا درگیری با هیولایی از هیولاهای دریا پناه بردند و روایتهایی عجیب از ماجرای کشتی ماری سلست نقل کردند.
آنچه این روایتها را - که معمولاً ضدونقیض هم بودند - جذاب و باورکردنی میکرد این بود که آن زمان کوچکترین نشانهای از ناخدا و همراهانش به دست نیامد و بعدها نیز هیچ خبری از هیچکدام آنان نشد. سرنوشتشان مبهم باقی ماند و حتی جسد آنان هم پیدا نشد. خلاصه اینکه داستانهایی که نشریات امریکایی و اروپایی، آن زمان و بعدها درباره کشتی ماری سلست روایت کردند همگی تخیلی و جعلی بودند و چندان اعتباری نداشتند (حتی آرتور کانن دویل بر اساس این ماجرا داستانی نوشت درباره بردهای انتقامجو که سرنشینان یک کشتی تجاری را میکشد و بعد کشتی را میان آبها رها میکند).
دادستانی نیویورک و شرکتی که ماری سلست را بیمه کرده بودند نیز در تحقیقات خودشان به نتیجه قطعی و قابل اعتنایی نرسیدند و حتی بازجویی از خدمه کشتی دیگارسیا نیز گره این معما را باز نکرد. سایت معتبر هیستوریداتکام، ماجرای کشتی ماریسلست را ماجرایی با پایان نامعلوم توصیف میکند و مینویسد هیچکدام از روایتهای موجود درباره این کشتی برای رفع ابهامات ماجرا کافی نیستند و در هر کدامشان عیب و ایرادهای فراوانی وجود دارد.
دانشنامه بریتانیکا نیز در مدخل ماری سلست به چند روایت اصلی درباره این کشتی تجاری اشاره میکند و با استدلالهایی ساده، اعتبار همگی آنان را زیر سوال میبرد. مثلاً مینویسد حمله دزدان دریایی پذیرفتنی نیست، چون چیزی از کشتی به سرقت نرفته بود و محموله و اشیا قیمتی در کابین ناخدا دستنخورده بودند. همچنین هیچ نشانی از خشونت و درگیری یا حتی قطرهای خون در هیچ کجای کشتی وجود نداشت که نشان میدهد درگیری میان خدمه نیز از اساس منتفی است. در مستند «داستان حقیقی ماری سلست» (۲۰۰۷) نیز گمانهزنیها و احتمالات مرتبط با این کشتی و تحقیقاتی که همان زمان یا بعدها انجام شد مرور میشوند اما در نهایت دهها پرسش همچنان بیپاسخ باقی میمانند.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید