سرگذشت یک انحصار ۵٠ ساله در ایران
از همان ابتدا میخش با انحصار کوبیده شد. تلویزیون خصوصی «ثابتپاسال» که سال ٣٧، تأسیس شد عمری کمتر از ١٠ سال داشت. با تصویب مجلس و تأییدیه سنا، لایحه تشکیل سازمان تلویزیون ملی ایران نهایی شد. از آن زمان تاکنون، نزدیک به ۵٠ سال رادیو و تلویزیون، یا همان صداوسیما انحصاری بوده است.
به گزارش سیتنا، روزنامه شرق در ادامه نوشت: برای همین هم شاید نامش «رسانه ملی» شده است. در مادهواحده مصوبه مجلس شورای ملی درباره رادیوتلویزیون آمده بود: «برای تهیه و اجرای برنامهها و بهرهبرداری و اداره سایر امور تلویزیون ملی ایران در کشور سازمانی به نام سازمان تلویزیون ملی ایران وابسته به وزارت اطلاعات تشکیل میشود. سازمان تلویزیون ملی ایران دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی است و طبق اصول بازرگانی اداره میشود و مشمول مقررات قانون محاسبات عمومی و آییننامههای معاملات دولتی نبوده و تابع اساسنامه و آییننامههایی خواهد بود که طبق بند ۴ این قانون وضع میشود...».
بعد از انقلاب و در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ذیل اصل۴۴، رادیو و تلویزیون جزء صنایع ملی که باید انحصار آن در اختیار دولت و حاکمیت باقی بماند دیده شد. براساس تفسیریه مجمع تشخیص مصلحت نظام بر سیاستهای اصل ۴۴ که از سوی رهبری در سال ٨۵ ابلاغ شد، دولتهای ایران موظف شدند تا ۸۰ درصد از سهام بخشهای دولتی را به بخش خصوصی واگذار کنند. صداوسیما اما هیچوقت مشمول این تفسیر نشد. در مناظرههای معروف سال ٨٨ هم احمدینژاد خطاب به یکی از رقبای خود گفت که شما مخالف خصوصیسازی بودهاید. رقیب انتخاباتی احمدینژاد پاسخ داد اگر شما قائل به خصوصیسازی هستید چرا سهام مخابرات را واگذار کردید؟ چرا خصوصیسازی را با صداوسیما پیش نمیبرید؟
تلویزیون ملی پخش برنامههای آزمایشیاش را در سال ۱۳۴۵، به مناسبت مراسم چهارم آبان و زادروز محمدرضا پهلوی از ورزشگاه امجدیه آغاز کرد. نخستین رئیس رسانه ملی پسردایی ملکه بود؛ رضا قطبی. جالب است که فامیلی رئیس دومش در حاکمیت پساانقلابی هم شبیه رئیس پیشین بود؛ صادق قطبزاده. قطبی ابتدا در دفتر کوچکی وابسته به وزارت اطلاعات و جهانگردی مشغول به کار شد و طرحهای مربوط به تأسیس یک تشکیلات بزرگ تلویزیونی را تهیه میکرد؛ تا اینکه به ریاست تشکیلات جدید «سازمان تلویزیون ملی ایران» منصوب شد و تا سال ۱۳۵۷ خورشیدی این سمت را بر عهده داشت. قطبی خود را ناسیونالیست میدانست. میگویند پخش تصاویر تشییع پیکر غلامرضا تختی از تلویزیون موجب شد تا روابط او مدتی با محمدرضا پهلوی تیره شود. بهخصوص که ساواک نیز دائم علیه او گزارشهای منفی برای شاه میفرستاد.
در خاطرات پرویز ثابتی آمده است که رابطه بین ساواک و قطبی بعد از دستگیری یکی از معاونانش شکرابتر میشود. گفته میشود که متن خطابه معروف شاه در سال ۵٧ با عنوان «من صدای انقلاب شما را شنیدم» را هم قطبی نوشته بود. پس از پیروزی انقلاب، قطبی مدتی در تهران مخفیانه زندگی میکرد تا اینکه فرح پهلوی با پرداخت هزینهای راه خروج او را فراهم کرد و پس از مرگ شاه، بار دیگر قطبی به حلقه یاران فرح پیوست. صداوسیمای ٣٧ساله تاکنون شش رئیس و یک مدیریت شورایی به خود دیده است. بهجز رئیس نخست و رئیس فعلی، همینطور سرپرستها که یکی، دو سال بیشتر نماندند، سه رئیس قبلی، هریک دو دوره کامل پنجساله ریاست کردند.
سرنوشت عجیب قطبزاده
صادق قطبزاده، همزمان با تشکیل دولت موقت و به دستور امام خمینی(ره) در اواخر سال ١٣۵٧، به ریاست رادیوتلویزیون ملی ایران درآمد. در نحوه کارکرد قطبزاده در صداوسیما حرف و حدیثهای فراوانی وجود دارد. برایند این اظهارنظرها نشان میدهد عملکرد او نه رضایت خاطر انقلابیون را فراهم کرد و نه غیرانقلابیون. ازیکطرف، انقلابیون بودند که او را به روابط نزدیک با ملیگراها و رعایتنکردن شئونات اسلامی متهم میکردند. نیروهای ضدانقلاب هم او را سانسورچی معرفی میکردند و در بسیاری از مقالات خود که در روزنامهها و نشریات به چاپ میرسید، از این موضوع انتقاد میکردند. در زمان مدیریت او بر صداوسیما، امام خمینی(ره) که از پخش برخی از برنامهها ناخرسند بود، نامهای غیرمستقیم خطاب به قطبزاده نوشت. بخشی از این نامه چنین بود: «... به آقای قطبزاده بگویید مگر شما الزام به مسائل اسلامی ندارید؟ مگر شما متعهد به قرآن نیستید. انقلاب ما انقلاب اسلامی است. چرا باید برنامههای خلاف اسلام از صداوسیما پخش شود».
نیروهای ملی و مذهبی هم از او دل خوشی نداشتند. به اعتقاد برخی از آنان رادیو و تلویزیون در زمان ریاست قطبزاده در چند ماه آخر دوره خدمت دولت موقت تبدیل به بلندگوی ضددولت و نخستوزیر شده بود. شاید آخرینباری که تصویر قطبزاده قبل از دستگیری بر قاب تلویزیون نقش بست، ١۵ آبان ۵٩ بود. آن زمان قطبزاده دیگر رئیس صداوسیما نبود بلکه قرار بود در یک مناظره درباره عملکرد تلویزیون شرکت کند. در این برنامه که بیش از ۸۰ دقیقه طول کشید، صادق قطبزاده و مبلغیاسلامی، قائممقام وقت سازمان، مسائل متفاوتی را درباره رادیو و تلویزیون و امور جاری کشور برشمردند.
روزنامه کیهان در گزارشی از این برنامه نوشت: «قطبزاده ضمن برشمردن نارساییهای موجود سازمان در زمان تصدی خود و نیز درحالحاضر گفت: اعمال نظرهای شخصی و گروهی مانع اجرای برنامه خوب و مردمی از صداوسیمای جمهوری اسلامی شده است. این وضع باعث شده است اخبار صحیح به گوش مردم نرسد و هرروز به تعداد کسانی که گوش به رادیوهای بیگانه برای کسب خبر صحیح میدهند، افزوده شود». قطبزاده افزود: «آنچه در رادیو و تلویزیون میگذرد، وضع آشفتهای که بر این سازمان حاکم است، شبیه وضعی است که در دیگر سازمانها و نهادهای کشور حاکم است». دکتر مبلغیاسلامی هم گفت: «بر کار این سازمان هیچ ضابطه و اصولی حکم نمیکند. هرچه هست گروهگرایی است». مبلغی اسلامی ابراز عقیده کرد: «کسانی که بر مسند کار هستند و پستهای مهم را اشغال کردهاند، نه تخصص دارند و نه کارایی و تقوا». ۱۶ آبان ۱۳۵۹ یعنی یک روز بعد از این مناظره، قطبزاده از سوی دادستانی بازداشت و راهی زندان اوین شد. روزنامه کیهان فردای آن روز نوشت: «به دنبال پخش برنامه میزگرد شب جمعه در شبکه دوم، آقایان صادق قطبزاده و مبلغی اسلامی به علت طرح مسائل اختلافانگیز و ایجاد جو تشویش و بدبینی، تحت تعقیب قرار گرفتند».
هرچند بازداشت قطبزاده در آبان ۵۹ به دنبال اعتراضاتی که شد، در نهایت به آزادی او انجامید اما این پایان کار نبود. در فروردینماه ۱۳۶۱ انتشار خبر دستگیری قطبزاده به اتهام کودتا علیه جمهوری اسلامی و تلاش برای ترور امام خمینی، موجی از حیرت را در محافل داخلی و خارجی پدید آورد. آنچنان که گفته شد کودتاگران با دفن مقدار زیادی مواد منفجره در اطراف منزل امام در جماران، قصد داشتند ایشان را ترور کنند. محمدیریشهری، رئیس وقت دادگاه انقلاب ارتش، در کتاب خاطرات خود مینویسد: «آقای قطبزاده در تاریخ ١٧/١/١٣۶١ به اتهام توطئه نظامی برای براندازی جمهوری اسلامی بازداشت شد. قطبزاده البته مدعی بود اینجانب هرگز نخواستم نظام جمهوری اسلامی را براندازم. اصلا مسئله براندازی نظام جمهوری اسلامی مطرح نبوده بلکه به نظر من به عکس بوده. قطبزاده برای کودتا یکسالونیم فعالیت کرده بود و پس از دستگیری اعلام کرد که آمادهام حرفهایم را در مصاحبه تلویزیونی بگویم اما به شرط اینکه من را فورا یا اعدام کنید یا عفوم کنید». سرانجام دادگاه او در مرداد ۶۱ تشکیل شد و بعد از ۲۰ روز محاکمه، از سوی محمدیریشهری به اعدام محکوم شد و در سحرگاه روز بیستوچهارم شهریور ۱۳۶۱ - پس از مصاحبه تلویزیونی - حکمش به اجرا درآمد.
مدیریت شورایی
بعد از اینکه قطبزاده به وزارت خارجه رفت، موسویخوئینیها، محتشمیپور و عبدالله نوری، مدیریت شورایی موقت صداوسیما را برعهده داشتند. از محمد خاتمی، بهزاد نبوی، عبدالرحیم گواهی و ابراهیم پیراینده هم به عنوان دیگر اعضای این شورای سرپرستی نام برده میشد. تا اینکه ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور شد و شخصی به نام «فراهی» را به مدیریت صداوسیما منصوب کرد. فراهی چندان نماند. پس از آن، شورای سرپرستی سازمان صداوسیما، طبق قانون اساسی با عضویت نمایندگان سه قوه تشکیل شد. حسن روحانی از مجلس شورای اسلامی، علی جنتی از قوه قضائیه و احمد توکلی از طرف دولت بهاضافه اعضای علیالبدل آنها، شورای سرپرستی سازمان را تشکیل دادند. این شورا، در اولین تصمیم خود، علی لاریجانی را - که آن زمان یکی از مدیران کل سازمان در حوزه خبر بود - به عنوان مدیرعامل سازمان منصوب کرد. علی لاریجانی بعد از شش ماه برای انجام خدمت سربازی به نیروهای مسلح پیوست.
محمد هاشمی از ۶٣ تا ٧٣
شورای سرپرستی در مرداد ١٣۶٠، محمد هاشمی - برادر آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی - را به عنوان مدیرعامل سازمان صداوسیما انتخاب کرد. مشخص بود که نظام قصد دارد سازمان را از فضای جناحی دور نگه دارد که این سمت را به برادر رئیس وقت مجلس سپرد. انتصاب محمد هاشمی که فردی میانه و بدون گرایش تند سیاسی محسوب میشد، البته به اعتماد و رابطه حسنه رهبر انقلاب و هاشمیرفسنجانی هم بازمیگشت. به نظر میرسد که صداوسیما در دوره محمد هاشمی کمترین انتقادات و حاشیهها را در مقایسه با مدیریتهای سالهای قبل و بعد در این دوره داشته است. محمد هاشمی بعد از ریاست بر صداوسیما مدتی در وزارت امور خارجه ایران مسئولیت داشت. او از سال ۱۳۷۵ تا دوره ششم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. محمد هاشمی در سالهای بعد، از منتقدان عملکرد صداوسیما بوده است.
لاریجانی از ٧٣ تا ٨٣
در فاصله ریاست محمد هاشمی تا لاریجانی در قانون اساسی تغییراتی ایجاد و انتصاب ریاست سازمان صداوسیما جزء اختیارات رهبری نظام شده بود؛ بنابراین علی لاریجانی، با حکم مقام معظم رهبری به سازمان رفت. او ١٠ سال سکان صداوسیما را به دست داشت، آنگاه جای خود را در سال ١٣٨٣ به یکی از معاونان خود در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیز صداوسیما، یعنی عزتالله ضرغامی داد. علی لاریجانی جوان که سابقه وزارت ارشاد را در کارنامه خود داشت، از دولت به صداوسیما آمد. آن زمان مواضع لاریجانی به اندازه سالهای بعد غلظت سیاسی نداشت. او نخستین رئیس صداوسیما بود که حکم انتصابش را مقام معظم رهبری امضا میکرد. دوران ریاست لاریجانی بر صداوسیما بهویژه با آمدن دولت اصلاحطلبان بسیار پرفرازونشیب بود. انتقاد از نگاه جناحی در رسانه ملی از همان زمان از سوی جریانهای سیاسی بهویژه اصلاحطلبان آغاز شد و هماکنون هم ادامه دارد. کنفرانس برلین، برنامه «هویت» و «چراغ» در این دوره از صداوسیما پخش شدند. لاریجانی بعد از پایان دو دوره ریاستش بر صداوسیما به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد. او در سال ٨۴ شانس خود را برای ریاستجمهوری امتحان کرد که ناکام شد و در دولت احمدینژاد به دبیری شورایعالی امنیت ملی رسید. بعد از اختلاف با احمدینژاد و کناررفتن از دبیری شورایعالی امنیت ملی، وارد رقابت انتخاباتی مجلس شد و از آن زمان تاکنون ریاست مجلس را برعهده دارد.
عزتالله ضرغامی از ٨٣ تا ٩٣
روند انتقادات به عملکرد رسانه ملی در دوران ضرغامی هم ادامه یافت. ضرغامی هم متهم به خطیعملکردن بود. تنها تفاوت این دوران این بود که انتقادات و اعتراضات تنها به بیرون از سازمان و جریانهای سیاسی محدود نبود، آش آنقدر شور شده بود که صدای درون سازمان هم درآمد. این سروصداها بهویژه بعد از رفتن ضرغامی و آمدن سرافراز شدت گرفت. هرروز یکی از مدیران سازمان علیه دوران گذشته افشاگری میکرد. حجیمشدن بدنه، هزینههای گزاف، راهاندازی شبکههای متعدد برونمرزی و بحران مخاطب در دوران ضرغامی اوج گرفت و بارها گفته شد که این سازمان تا حد ورشکستگی هم پیش رفته است.
ضرغامی مدتی بعد از پایان ریاستش بر صداوسیما در حاشیه یک مراسم و در پاسخ به اعتراضات نسبت به عملکرد جناحی این سازمان به خبرنگار ایلنا گفت: «آن مسأله در چارچوب اهداف صداوسیما بود». اگرچه بعداً حرف خود را تکذیب کرد و همانند قبل که بارها گفته بود باز هم گفت رویکرد جناحی در رسانه ملی جایی ندارد. عماد افروغ، اصولگرای منتقد، اما تأیید کرده که ضرغامی رسالت جناحی خود را بهخوبی ایفا کرده است.
ضرغامی در روزهای بعد از ریاست، فراغ بال یافته تا کانال تلگرامی خود را به نام خمیازه با موضوع طنز و گپوگفت غیررسمی و شاد و دانستنیهای عمومی راهاندازی کند. حالا او کنایههای طنزآمیز خود علیه دولت و جریان مقابل را شخصاً در کانال تلگرامیاش هدایت میکند. او بعد از رفتن از صداوسیما به عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی درآمد.
پس از ضرغامی، محمد سرافراز در آبانماه ١٣٩٣ با حکم مقام معظم رهبری به ریاست سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران منصوب شد. ریاستی که چندان دوام نیاورد. سرافراز از اردیبهشتماه سال ٩۵ استعفا داد و صندلی خود را به علی عسگری واگذار کرد. با وجود همه این رفتوآمدها صداوسیما همچنان بر پاشنه انحصار می چرخد.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید