نه روز شکنجه با وسوسه سکه های خیالی!
سه عضو باند آدم ربایی که با وسوسه سکه های خیالی طلا، یک پزشک مشهدی را ربودند و 9 روز در یک شکنجه گاه مخوف به غل و زنجیر بستند در گفت وگوی یک ساعته به تشریح این ماجرای وحشتناک پرداختند.
به گزارش خراسان، آن چه می خوانید خلاصه ای از گفت وگو با سه گروگانگیر است که اقدامات آن ها صحنه های هولناکی را برای پزشک مذکور به وجود آورده بود و او هر روز با کابوس مرگ، زندگی می گذراند. شایان ذکر است، عملیات دستگیری و شناسایی مخفیگاه آدم ربایان توسط کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی و با یاری صمیمانه سربازان گمنام امام زمان (عج) در اداره کل اطلاعات خراسان رضوی صورت گرفت.
200 سکه می خواستیم اما...
نامت چیست؟ رضا- ص
چند سال داری؟ 36 سال
به چه شغلی مشغول بودی؟ کارم آزاد است
سابقه کیفری هم داری؟ نه!
نقشه آدم ربایی را چه کسی کشید؟ من خودم به تنهایی نقشه کشیدم و بعد علی و عماد را در جریان گذاشتم.
گروگان (پزشک) را قبلا می شناختی؟ بله!
چگونه با او آشنا شدی؟ پدرم با خودرو مسافرکشی می کند و سرویس آقای دکتر بود. ولی چند بار که پدرم کار داشت من به جای او دکتر را به منزلش رساندم و این گونه با او آشنا شدم.
چه شد که به فکر آدم ربایی افتادی؟ دکتر وقتی درون خودرو می نشست با تلفن از دوستانش قیمت سکه و طلا را می پرسید. من هم که توجهم به مکالمات او جلب می شد، احتمال دادم که او باید سکه های طلای زیادی در منزل داشته باشد که هر بار سراغ قیمت طلا را می گیرد. از سوی دیگر می دانستم همسر آقای دکتر هم پزشک متخصص است و درآمد زیادی دارد بنابراین وسوسه سکه های خیالی رهایم نمی کرد تا این که به فکر آدم ربایی افتادم.
با این گروگان گیری قصد داشتید چه چیزی به دست بیاورید؟ فقط به دنبال سکه های طلا بودیم ولی مطمئن هم نبودم که سکه ها را در منزل نگهداری می کند!
می خواستید چند سکه اخاذی کنید؟ در تماس های اولیه با همسر دکتر 200 سکه درخواست کردیم اما وقتی دیدیم دیر می شود و او هم می گوید برای خرید سکه و تامین پول نیاز به زمان دارد، تعداد آن را کاهش دادیم و به 80 سکه راضی شدیم ولی ...
وقتی اولین بار با همسر دکتر تماس گرفتید کجا بودید؟ داخل همان ساختمانی که دستگیر شدیم. با گوشی دکتر به همسرش زنگ زدیم و دکتر را مجبور کردیم که با همسرش صحبت کند تا او بداند که اگر سکه ها را ندهد همسرش در وضعیت ترسناکی قرار می گیرد.
چند روز دکتر را در آن ساختمان وحشتناک نگه داشتید؟ 9 روز از او با دست و پاهای بسته مراقبت کردیم.
آن ساختمان نیمه ساز خیلی سرد بود، چطور دکتر دوام آورد؟ دست و پاهای او را به ستون وسط پذیرایی بسته بودیم و کاپشن نیز داشت در عین حال اطراف او را پلاستیک کشیدیم و یک هیتر برقی هم روشن کردیم.
چرا از اتوبان کمربند سبز تماس می گرفتید؟ به خاطر این که پلیس نتواند ما را ردیابی کند. گوشی تلفن را کنار گاردریل زیر خاک درون پلاستیک مخفی کرده بودیم و هر بار با تاکسی تلفنی به آن جا می رفتیم!
چه کسی با تلفن صحبت می کرد؟ عماد، چون من و علی در خانه بودیم و همسر دکتر هم صدای او را نمی شناخت.
چگونه نقشه آدم ربایی را اجرا کردید؟ من می دانستم که دکتر معمولا ساعت 8 شب مطب را تعطیل می کند. او در شیفت صبح منشی داشت ولی در شیفت بعدازظهر که بیمارانش را معالجه می کرد تنها بود. وقتی از مطب خارج شد او را تعقیب کردیم چون دکتر با وسایل نقلیه عمومی رفت و آمد می کرد. وقتی به خیابان حکیم نظامی در منطقه کوهسنگی (محل زندگی دکتر) رسیدیم، او را داخل خودرو انداختیم و به شهرک شهید رجایی بردیم.
دکتر تو را نشناخت؟ نه! من حرف نمی زدم! وقتی داخل ساختمان نیمه ساز هم رسیدیم علی وعماد دست و پاها و دهانش را با چسب و غل و زنجیر بستند و من به طبقه بالا (محل نگهداری دکتر) نمی رفتم.
ساختمان در حال احداث متعلق به چه کسی است؟ آن ساختمان را مادر علی می سازد ولی او از ماجرا خبر نداشت. علی با این بهانه که یکی از دوستانش قصد ترک اعتیاد دارد مادرش را به خانه یکی از نزدیکانش فرستاد تا ما بتوانیم نقشه اخاذی را عملی کنیم.
برای دریافت سکه ها با هم مشورت می کردید؟ بله! هر سه نفر حرف هایمان یکی بود و قصد داشتیم سکه ها را به سه قسمت تقسیم کنیم.
سلاح هم داشتید؟ نه! فقط عکس اسلحه در گوشی علی بود و ما هیچ گونه ابزار و سلاح سرد و گرم نداشتیم.
به دکتر چه غذایی می دادید؟ یک نفر همیشه برای او غذا یا آب می برد و معمولا به او کباب می دادیم!
چگونه می خواستید سکه ها را تحویل بگیرید؟ نقشه این بود که در کمربند سبز قرار بگذاریم و جایی مخفی شویم که کسی ما را نبیند بعد از همسر دکتر که سکه ها را آورده بود، می خواستیم آن ها را جایی بگذارد و خودش برود! نقشه دیگر هم این بود که یک پیک موتوری به درِ منزل دکتر بفرستیم و او سکه ها را یک جا بگیرد و برای ما بیاورد!
چرا سعی داشتید سر علی کلاه بگذارید؟ چون اول قرار بود 200 سکه طلا بگیریم ولی همسر دکتر گفت: من بیشتر از 30 سکه نمی توانم تهیه کنم. به او گفتیم حداقل 130 سکه بده! که او گفت: پس چند روز دیگر تماس بگیرید تا جور کنم! اما باز هم وقتی دوباره تماس گرفتیم مدعی شد که 50 سکه بیشتر نتوانسته تهیه کند! او گفت: با سرکرده خودتان صحبت کنید و بگویید یک زن چطور می تواند این همه سکه را یک جا جور کند؟ ولی در نهایت قرار شد 80 سکه از خانم دکتر بگیریم و به علی بگوییم فقط 30 سکه قرار است به ما بدهد! که آن را هم موفق نشدیم و کارآگاهان پلیس آگاهی ما را دستگیر کردند.
خودروی پراید (وسیله نقلیه استفاده شده در آدم ربایی) مال چه کسی بود؟
خودرو متعلق به خواهرم بود و من آن را به امانت گرفته بودم!
به گروگان رسیدگی می کردیم!
نامت چیست؟ علی
چند سال داری؟ 29 ساله هستم.
شغلت چیست؟ جوشکار
معتادی؟ نه! چیزی مصرف نمی کنم!
هنگام آدم ربایی نقاب داشتی؟ بله! صورت هایمان را پوشانده بودیم و پلاک ماشین پراید را هم تغییر دادیم.
نقش تو در این ماجرا چه بود؟ من فقط در آدم ربایی مشارکت داشتم و به همراه رضا و عماد دکتر را حدود ساعت 8:40 ربودیم. بعد هم به دکتر رسیدگی می کردم!
چگونه؟ به او غذا می دادم. صبحانه برایش پنیر و گردو و تخم مرغ می بردم و ناهار یک روز کباب دادم. یک روز خوراک لوبیا، شام هم کباب
می دادم . صبح ها هم چسب چشم ها و چهره اش را باز می کردم تا صورتش را بشوید!بعد از این که غذا می دادم، دستانش را ماساژ می دادم، بخاری (هیتربرقی) گذاشتم تا سرما نخورد! رویش پتو می انداختم ولی عماد او را به دست شویی می برد و من هم کمک می کردم تا اذیت نشود خلاصه خیلی به دکتر رسیدگی کردم!
تو هم با همسر دکتر تماس می گرفتی؟ نه! من یکی دو بار بیشتر با آن ها نرفتم!
چه کسی دست و پاهای دکتر را با آن وضعیت اسفبار بسته بود؟ من و عماد با چسب و زنجیر بسته بودیم.
گروگان را شکنجه هم می دادید؟ نه! فقط سه یا چهار بار چند ضربه به پاهایش زدم که هر چه دارد بگوید.
سابقه داری؟ نه!
20 روز نقشه کشیدیم!
اسمت چیست؟ عماد
چند ساله هستی؟ 29 ساله
به چه شغلی مشغولی؟ راننده چاپر
تو هم مانند همدستانت ساکن شهرک شهید رجایی هستی؟ بله! ما با هم همسایه هستیم.
در ماجرای آدم ربایی چه نقشی داشتی؟ رضا راننده پراید بود و من و علی دکتر را از داخل خیابان حکیم نظامی به درون خودرو انداختیم و به منزل مادر علی بردیم.
اجرای نقشه آدم ربایی چند روز طول کشید؟ ما از 20 روز قبل نقشه را کشیده بودیم و در این مدت همواره دکتر را تعقیب می کردیم تا محل مناسبی برای ربودن او پیدا کنیم.
فکر نمی کردید در آن سرما دکتر جان بدهد؟ نه! با پلاستیک اتاقک درست کرده بودیم و هیتر هم روشن بود. از طرفی هم کلاهی را روی سر دکتر کشیدیم. همان کلاهی را که هنگام ربودن به سرش کشیدیم تا متوجه نشود او را به کجا می بریم!
چرا تو و علی همه کارها را انجام می دادید؟ چون دکتر رضا را می شناخت و او به طبقه بالای ساختمان نمی آمد. فقط یک بار آمد ولی حرفی نزد!
الان چه احساسی دارید؟ من هم پشیمان هستم! فکر نمی کردیم با این نقشه زیرکانه پلیس بتواند ما را دستگیر کند!
حالا هم نه تنها چیزی گیرمان نیامد بلکه باید بقیه عمرمان را هم پشت میله های زندان بگذرانیم.
سابقه خبر
حدود ساعت ۹:۳۰ بیست و سوم دی، یک پزشک متخصص زنان و زایمان در حالی که به شدت نگران بود با پلیس تماس گرفت و مدعی شد «همسرم که پزشک عمومی است با گوشی تلفن همراهش با من تماس گرفته و گفته که در چنگ آدم ربایان اسیر شده ام و من باید ۲۰۰ سکه طلا برای آزادی او فراهم کنم!» ولی در همین هنگام ناگهان مرد دیگری گوشی را از دست همسرم گرفت و از آن سوی خط گفت: «شوهرت را ربوده ایم فقط ۲۰۰ سکه طلا جور کن تا بعد تماس بگیریم!» به دنبال اظهارات این پزشک متخصص، بی درنگ گروه زبده ای از کارآگاهان، مامور رسیدگی به ماجرای آدم ربایی شدند و همه شیوه های اطلاعاتی برای شناسایی مخفیگاه آدم ربایان با همکاری بی شائبه سربازان گمنام امام زمان(عج) به کار گرفته شد.نتیجه تحقیقات میدانی گسترده اطلاعاتی بیانگر آن بود که پسر مردی که قبلا به عنوان راننده، پزشک را از مطب به محل سکونتش می رساند، نه تنها بیکار است بلکه از وضعیت اجتماعی و اخلاقی مناسبی نیز برخوردار نیست! به همین دلیل بخشی از تحقیقات کارآگاهان نیز بر «رضا» (فرزند مرد راننده) متمرکز شد که در منطقه شهرک شهید رجایی سکونت داشت. بنابراین با هماهنگی قاضی عندلیب
(معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) و همچنین دستورات قاضی امیری (بازپرس پرونده در شعبه ۴۱۰ مجتمع قضایی شهید بهشتی مشهد) ، عملیات ضربتی کارآگاهان پس از شناسایی مخفیگاه آدم ربایان در خیابان شهید بسکابادی آغاز شد و کارآگاهان دایره مبارزه با آدم ربایی درحالی نیمه شب وارد یک ساختمان دو طبقه در حال احداث شدند که دو عضو باند در طبقه پایین ساختمان دستگیر شدند و عضو دیگر نیز که متاهل بود در همان نزدیکی و در منزلش به دام افتاد. با دستگیری متهمان، بلافاصله کارآگاهان به طبقه دوم ساختمان در حال احداث رفتند و گروگان را که در شرایط اسفباری با دست و پاهای بسته نگهداری می شد در حالی رها کردند که او با دیدن کارآگاهان اشک در چشمانش حلقه زد. آدم ربایان پاهای گروگان را با قفل و زنجیر به ستون بسته بودند و داخل آلونک پلاستیکی فقط یک هیتر برقی وجود داشت. عملیات کارآگاهان نیمه شب دوم بهمن با رهایی گروگان و دستگیری آدم ربایان درحالی به پایان رسید که اعضای باند گوشی گروگان را کنار گاردریل های بزرگراه معروف به کمربند سبز مشهد مخفی کرده بودند و هر بار از همان منطقه تماس می گرفتند که گوشی مذکور نیز کشف شد. ادامه بررسی های کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی، بیانگر آن بود که «رضا» جوان ۳۶ ساله بیکار و مجرد به دلیل آن که پدرش قبلا به عنوان راننده، پزشک مذکور را به محل سکونتش می رساند، از وضعیت مالی او اطلاع یافته بود چرا که برخی اوقات نیز رضا در نبود پدرش این پزشک را با خودرو به محل زندگی اش در خیابان کوهسنگی می رساند که دچار وسوسه های شیطانی برای اخاذی از وی شده بود اما به خاطر این که پزشک یاد شده او را نشناسد با همدستی دو نفر از دوستانش به نام های علی ۳۰ ساله و عماد ۳۱ ساله و در حالی که نقاب به چهره داشتند او را از منطقه کوهسنگی به زور داخل پراید انداخته و به ساختمان در حال احداث متعلق به مادر علی انتقال داده بودند. تحقیقات بیشتر با دستور مقام قضایی برای کشف زوایای این پرونده درحالی همچنان ادامه دارد که بازجویی های تخصصی توسط سروان کارآگاه محمدرضارجبی (افسر پرونده) نشان داد: رضا سرکرده این باندآدم ربایی به دلیل آن که پزشک مذکور هر بار تلفنی با دوستانش درباره قیمت سکه و طلا صحبت می کرد، دچار وسوسه های برق زرین سکه های خیالی طلا شده است و با تصور این که پزشک مذکور سکه های زیادی در منزل دارد، نقشه این آدم ربایی مخوف را طرح کرده است.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید