فضای مجازی یک بام و دو هوا
امروز فضای مجازی با همه ویزگی های مثبت و به دردبخورش، کمی تب دارد و گونه هایش سرخ شده است؛ توجه به این نشانه ها، ستاد بحران دایمی می طلبد. ستادی که درآن، نمایندگانی از همه اقشار جامعه و کارشناسان متخصص، وجود داشته باشند؛ از دانشجو، استاد، طلبه، نخبه، دانش آموز و والدین گرفته تا نهادهای دولتی، خصوصی و نظامی؛ که در این میان می توان امیدوار بود تصمیمات گرفته شده به فراخور درک موقعیت کنونی کشور و مردم باشد، نه بر مبنای سلیقه سیاسی.
به گزارش سیتنا، "طیبه بیدخام" کارشناس ارشد علوم ارتباطات در یادداشت ارسالی برای سیتنا نوشت:
سمینار پشت سمینار، میزگرد و سخنرانی بسیار، توییت و اینستاگرام، فراتراز انتظار. عده ای این طرف گود بر طبل خوب بودن فضای مجازی می کوبند و هزاران دلیل و مدرک روانشناختانانه و جامع شناسانه که ای بابا نمی شود به تکنولوژی نه بگوییم که اگر این چنین شود و درها را به روی فضای مجازی جهانی ببندیم آنها معطل نمی مانند و تا ما بخواهیم خودمان را در داخل تقویت کنیم، خود را بزک می کنند از دیواری کوتاه تر، سرک می کشند، از فرصت نیازمندی کاربران استفاده می کنند و خلاصه بساط یواشکی کاری، دور زدن و دسترسی به اطلاعات ناهنجار را برای جوان ها ، فراهم می کنند و عده ای آن طرف تر، بیانیه و اطلاعیه می دهند که به داد مردم برسید که قتل و خشونت بسیار و نظارت اندک، آخر پوسته های قلابی چرا؟ وقتی می توانیم خودمان صاحبخانه شویم و نگران از دست دادن ملکی اجاره ای نباشیم که صاحبخانه اش هم هرسال به طرق مختلف بخواهد در پس رندبازی های سیاسی و اقتصادی، ما را گوشمالی دهد و در فضای به ظاهر آزاد تبادل اطلاعات، مسیر را به نفع خودش، گزینشی تغییر دهد. حالا این وسط عده فراوانی کاربر مانده اند سر در گم که چه کنند با این همه تضارب آرا، برای بودن یا نبودن در فضای مجازی، مسئله این است... اما چرا اینقدر علاقه به حضور در فضای مجازی وجود دارد؟
دوست دارم دیده شوم
دنیای امروز دنیای تکثر، تنوع، چندصدایی و دیده شدن است؛ روزی بود که وقتی به مدرسه می رفتیم معلم برای ما حکم بالاترین فرد را داشت و گفته هایش اتمام حجتی بود برای خوب بودن یا بد بودن ما، با خنده اش یک روزمان شیرین می شد و با اخم هایش دنیا مثل آوار روی سرمان خراب، اما حالا دیگر از آن روزها خبری نیست؛ وقتی با یک پسر بچهی کلاس اولی حرف می زدم؛ با افتخار می گفت: معلمی داشتیم که در کلاس فرق می گذاشت (هنوز کلمه تبعیض را نمی دانست) و هر از گاهی نوازش های لطیفی در گوش های بچه ها ایجاد می کرد؛ او حالا دیگر در مدرسه ما نیست چون با اعتراض هایمان اخراجش کردیم. این تفاوت در نگرش بین نسل های مختلف، یکی از دلایل گرایش یا عدم گرایش به این چنین فضایی است.
دیده بان ها خوابند
موضوع بعدی توجه به موضوع هویت است؛ مجهول بودن هویت در فضای مجازی می تواند خیال کاربر را تا حدی راحت کند که دیده بان ها دراین فضا، خوابآلودترند و می شود حرف هایی را زد که در جامعه بیرونی به سبب خودسانسوری نباید بگوییم تا والدین، معلم، همسر، رییس و مسوولان، خدایی ناکرده، از ما ناراحت نشوند و درباره ما خوب فکر کنند؛ به تعبیر ساده تر با نسلی مواجهیم که از قضاوت شدن، خوششان نمی آید.
همچنین کنش و واکنش، ریسمان دیگری است که کاربر در محیطی که نمی تواند در فضای از بالا به پایین جامعه، حرفش را بزند و مورد انتقاد قرار نگیرد به آن پناه می آورد و در شرایطی برابر، فرصت ابراز پیدامی کند تا با درگیر شدن در فضای تعاملی سازنده و یا مخرب، احساس قدرت کند.
خوش رقصی فضای مجازی و ارتباط های گیر افتاده
از سویی دیگر در جامعه ای قرار گرفته ایم که به دلیل شرایط بد اقتصادی و در عین حال رفاه خواهی ، به دلیل کارکردن بیش از حد زن و مرد، جایگاه مادری، پدری، همسری و خلاصه اتکای اعضای خانواده به هم برای دریافت عواطف و احساسات، کم رنگ تر شده است، این سردی و خلع عاطفی، به فضای مجازی مجال می دهد تا خوش رقصی کند و با تحریک عواطف از طریق ارتباط با هویت های جعلی و واقعی، کاربر را برای رسیدن به تعادل روانی، به جاده خاکی بکشاند.
از طرفی بسیاری از افراد به دلیل سهولت استفاده از فضای مجازی و ارتباط گیری با مشتریان کاری خود، بیش از حد انتظار به این فضا وابسته شده اند که اگر نباشد ممکن است وضعیت اقتصادیشان به مخاطره بیفتد؛ دراین شرایط هم سخت می شود تشخیص داد آیا مرز مشخصی برای تفکیک انواع ارتباط در فضای مجازی وجود دارد و چه بسا ارتباط های کاری که اگر کمی با مراقبت و خویشتن داری مدیریت نشود، کرکره اخلاق را پایین می کشد. کافی است کتاب زندگی مردم شهر را، کمی ورق بزنیم؛ حالا با همسرانی مواجه هستیم که در فضای مجازی، درگیر رابطه های شخص سومی شده اند؛ خودشان می گویند ناگهان خود را در چنین فضایی یافته اند که توان خروج از آن را ندارند، انگار درآن، گیر افتاده اند.
صدای زندگی من را چه کسانی می شنوند؟
یکی دیگر از ویژگی های فضای مجازی و شبکه های اجتماعی امکان انتشار است، از دیدگاه و انتقاد راجع به مسایل روز سیاسی و اقتصادی گرفته تا سلفی گرفتن از خود با خانواده، دوستان، افراد مشهور، سیل و زلزله و.. که می توانند لایک ها و فالوورها را به هر قیمتی بالابرد و به فرد، نوعی پرستیژ اجتماعی دهد.
به تعبیری دیگر، کاربران دوست دارند با انتشار جزییات زندگی شخصی در این فضا، کفش پاشنه بلندی بپوشند تا صدای زندگی شخصی آنها را همگان بشنوند و تصویری زیباتر از خود و دنیایشان را به نمایش بگذارند.
نوش با خبر، راست یا دروغ، خدا می داند
در این میان تنوع اخبار و سرعت انتشار آنها درفضای مجازی یکی دیگر از جذابیت های این دنیای واقعی با لعاب مجازی است؛ سیل، زلزله، تحریم، گرانی دلار، سکه، ارز و خلاصه اتفاق هایی که همه افراد باید در تمام ساعات روز و شب، آنها را بدانند، تا انسانی مطلع، قلمداد شوند؛ حتی اگر به قیمت از دست دادن سلامت روانیشان تمام شود. واقعا در دنیای امروز نمی شود اطلاعات نداشت، اما چه اطلاعاتی و با چه میزان؟ حالا اخبار همانند شربتی است که پزشک هر هشت ساعت یک بار، یک قاشق غذاخوری از آن را به کودک تجویز می کند، اما او به خاطر طعم توت فرنگیش، می خواهد یکباره ، همه اش را سر بکشد.
اکنون کافی است خبری درفضای مجازی پخش شود، خبری که به دلیل موقعیت سوق الجیشی اش در این فضا، کوتاه و سطحی است و بدون توجه به منبع خبر و صحت آن، دست به دست در می چرخد و تبدیل به یک شایعه می شود؛ این اخبار به دلیل تهی بودن از تحلیل و ارایه مستندات، اگرچه می توانند ولع نیازهای خبری مخاطبان را پر کنند؛ اما به فراخور درک کاربران، می توانند برتن حقیقت، رخت عزا کنند.
از طرفی جولان سایت های غیر مجازدر فضای مجازی، با درج قیمت های غیر واقعی از سکه، دلار، خانه، خودرو و .. بدون نظارت واقعی، می تواند شرایط اقتصادی را غبارآلود کند؛ حالا دیگر افراد به جای، تلاش برای بهتر کردن وضع موجود و رونق تولید، خسته از این همه خبر تلخ و پرتنش، دست روی دست می گذارند تا دلالان و فرصت طلبان از این فرصت فضای مجازی به نفع خود استفاده کنند و از بالابردن کیلوییِ قیمتها و خبرهای کذبشان، به نان و نوایی برسند.
دلواپسان اخلاق در فضای مجازی چه کسانی هستند؟
این وسط عده ای از سیاسیون، دولتی ها، مجلسی ها، رسانه ها و والدین، نگران وضعیت اخلاق در فضای مجازی اند. اما نمی دانند باید نگرانی و درخواست های خود را از چه مرجعی مطالبه کنند؟ از طرفی بعضی هایشان که خود مرجع هستند؛ حوصله پاسخگویی ندارند و از شما چه پنهان، حمایت هایشان از اخلاق و شبکه های بومی، به صفر درصد رسیده است. بعضی های دیگر هم برای ترویج اخلاق در فضای مجازی به روش های غیر اخلاقی متوسل می شوند و کم کاری هایشان را با مصاحبه با رسانه های جنجالی می پوشانند و والدینی که عدم آگاهی های خود را به گردن مدرسه، دولت و نهادها می اندازند و به جای فراهم کردن بستر فراگیری انتخاب های درست، با بکن نکن های بی نتیجه ، هر روز گسل ارتباطی با فرزندانشان را بیشتر و بیشتر می کنند.
محتوا یتیم مانده است
حالا بعد از ظهور چندساله و گسترش تکنولوژی های ارتباطی در ایران، هنوز توبره محتوای اخلاقی کمی تا قسمتی خالی است؛ انگار این محتوای بیچاره، یتیم مانده است و هیچ مرجعی او را به فرزندی قبول نمی کند. همچنین در فضای جریان آزاد اطلاعات، محتواها با شلختگی خاصی بدون توجه به سن، جنس و شرایط افراد، درهم هستند و این موضوع تشخیص سره از ناسره را برای کاربران، دشوارترمی کند. حالا گسترش اخلاق و تولید محتوای اخلاقی درفضای مجازی، نیازمند شناخت روش های زیبایی شناسانه است، در شرایطی که هنوز در بسیاری از مراکزی که ادعای فعالیت فرهنگی دارند یا در فضای مجازی، محتوای فرهنگی تولید می کنند، اصول ابتدایی جذب مخاطب رعایت نمی شود؛ چه انتظاری از بازار ولوشوی محتوا می توان داشت؟ اصلا خمیرمایه محتوای فاخر چیست که اکنون بخواهیم درباره شیوه انتقال آن، باهم بحث کنیم.
فضای مجازی تب دارد ... نشانه ها را دریاب
انگار حال تصمیم گیری در جامعه، کمی تا قسمتی ابری است؛ وقتی هوا آلوده می شود مدیران مربوطه ستاد مبارزه با آلودگی هوا تشکیل می دهند؛ پس از سیل، ستاد بحران برای کمک به مناطق سیل زده تشکیل می شود، پس از قتل، راه های مواجهه با خشونت در فضای مجازی، بررسی می شود و خلاصه نوش داروی بعداز مرگ سهراب ...
این وسط بحران های فضای مجازی و شبکه ملی اطلاعات هم روزی نیست که خبرساز نشود و دعواهای سیاسی به راه نیندازد، حالا عده ای هم با تکیه بر یک اتفاق یا خبرتلخ، از آب گل آلود، ماهی می گیرند، فضای کشور را ملتهب می کنند و ستاد مقصریابی تشکیل می دهند؛ غافل از اینکه باید علاوه بر اقدامات جسورانه، به دنبال دلایل پنهان و آشکار برای رفتارهای پر خطر در فضای مجازی گشت و به دنبال راه چاره بود؛ از طرفی به دلیل نوظهور بودن این فناوری ها، ضعف قوانین کارآمد با ضمانت اجرایی، دو چندان به چشم می خورد؛ در چنین شرایطی پر شده ایم از برخوردهای سلبی، بلاتکلیفی و مرتب این پا و آن پا کردن برای چگونگی مقابله با اعمال فشارهای خارجی و داخلی، که دردی از مردم دوا نمی کند و بستن و پاک کردن صورت مسئله از طرف داخلی ها و فشارها از سوی خارجی ها، که آینده ایران اسلامی را درحوزه فضای مجازی، نامعلوم ترسیم می کند.
از سویی دیگر، انگار خشک و تر باید با هم بسوزند؛ عده ای جوان مستعد هم که در این شرایط کمبود شغل، دور هم جمع شده اند و می خواهند از بستر فضای مجازی، کسب درآمد کنند و یا زنان فعال اجتماعی که علاوه بر مسئولیت های سنگین هر روزه، خودشان با بهره گیری از فرصت حضور در شبکه های اجتماعی نان آور خانه شده اند ؛ درفضای بلاتکلیفی و ترس از حذف شدن، نمی دانند باید داد دل از که بستانند و منتظر باشند برای تصمیم هایی که البته تا به امروز چندان نتوانسته است خیالشان را از بابت حمایت و تضمین ادامه حیاتشان، راحت تر کند.
امروز فضای مجازی با همه ویژگی های مثبت و به دردبخورش، کمی تب دارد و گونه هایش سرخ شده است؛ توجه به این نشانه ها، ستاد بحران دایمی می طلبد. ستادی که درآن، نمایندگانی از همه اقشار جامعه و کارشناسان متخصص، وجود داشته باشند؛ از دانشجو، استاد، طلبه، نخبه، دانش آموز و والدین گرفته تا نهادهای دولتی، خصوصی و نظامی؛ که در این میان می توان امیدوار بود تصمیمات گرفته شده به فراخور درک موقعیت کنونی کشور و مردم باشد، نه بر مبنای سلیقه سیاسی.
رهبر معظم انقلاب هم در دیدارشان با معلم ها خواستند مسوولان کشور باهم متحد باشند؛ امیدواریم کسانی که مردم به آنها اعتماد کرده اند و آنها را بر کرسی خدمتگزاری درحوزه های مرتبط با فضای مجازی نشانده اند؛ ابتدا مسوولیت خود را بپذیرند، از « اقدامات تزیینی» بپرهیزند، به جای پیغام و پسغام ها، راه تعامل در پیش گیرند، تصمیم هایشان را با مردم درمیان بگذارند و همت کنند تا به فهمی مشترک از شرایط موجود در حوزه فضای مجازی برسند؛ تا حق دانستن، داشتن و برخورداری از امکانات فضای مجازی برای مردم، با واکسن های به موقع و پیشگیرانه، برای همیشه باقی بماند.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید