زمانی که به باغ فرشید رفتم، منتظرش شدم اما شوهرم وارد باغ شد!
وقتی با فرشید وارد باغش شدم به من گفت چند لحظه منتظر باش من الآن برمی گردم، هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که در باز شد و امیر با چشمانی پر از نفرت وارد شد.
به گزارش رکنا، زن گفت: بچه که بودم آرزوی خیلی چیزها را داشتم، از یک عروسک گرفته تا یک کیف نو برای مدرسه به خاطر وضعیت مالی پدرم تا دیپلم بیشتر درس نخواندم، یک روز به طور اتفاقی در خیابان با امیر آشنا شدم، مدت یک سالی با هم دوست بودیم تا اینکه امیر به همراه خانواده اش به خواستگاریم آمد، با اصرار فراوان من پدر و مادرم راضی شدند و من و امیر باهم ازدواج کردیم.
امیر خانه ای اجاره کرد و خودش هم در یک مغازه مشغول به کار شد، روزها می گذشت اما از آن زندگی رویایی که امیر در دروان دوستی مدام از آنها حرف می زد خبری نبود. او سرکار می رفت و تا دیر وقت مغازه بود، من هم به خاطر اینکه از تنهایی بیرون بیایم تصمیم گرفتم سرکار بروم، اولش امیر مخالف بود اما با اصرار زیاد، راضی شد و من در یک شرکت مشغول به کار شدم، دوستان زیادی برای خودم پیدا کردم که همه آنها گوشی اندروید داشتند، من هم با اولین حقوقی که گرفتم یک گوشی هوشمند خریدم و کم کم خودم را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام مشغول کردم و تا دیر وقت که همسرم برمی گشت مشغول چت کردن بودم.
دیگر آن قدر به چرخیدن در فضای مجازی وابسته شده بودم که حتی وقتی هم که امیر در خانه بود به اتاقم می رفتم و در را می بستم و مشغول چت کردن می شدم تا اینکه یک شب امیر به من شک کرد و پیامک هایم را دید، آن شب کتک مفصلی به من زد و گفت دیگر نباید به سرکار بروم اما من قبول نکردم!
جدال من و امیر بر سر بیرون کار کردن همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز که در محل کارم بودم پیامک عاشقانه ای از طرف یک فرد ناشناس به دستم رسید، اولش اعتنایی به او نکردم و جوابش را ندادم تا اینکه یکی دو بار برایم به صورت ناشناس هدیه فرستاد، خلاصه ارتباط من با او که خودش را فرشید معرفی کرد شروع شد، چند باری با هم به رستوران رفتیم تا اینکه یک روز مرا به باغش دعوت کرد اما من قبول نکردم، چند روزی گذشت، بعد از اینکه دیدم دیگر به تماس هایم جواب نمی دهد پیامکی برایش فرستادم و گفتم آدرس باغ را ارسال کند!
استرس زیادی داشتم وقتی به باغ رفتم او مرا به داخل اتاقی برد و گفت، چند لحظه منتظر باش من الآن برمی گردم و بعد رفت، اما هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که در باز شد و امیر با چشمانی پر از نفرت نسبت به من وارد اتاق شد، با دیدن او در جایم خشکم زد و تازه فهمیدم چه رکبی خوردم و همه این نقشه ها بازی امیر بوده و فرشید هم دوستش است.
از کاری که کردم پشیمانم اما نمی دانم چطور می توانم او را راضی کنم. تصمیم گرفته که مرا طلاق بدهد و دیگر حاضر نیست با من زندگی کند.
احساس فاصله با همسر، اولین عامل عهد شکنی زناشویی
خانم جعفری، کارشناس روانشناسی عمومی گفت: تحقیقات نشان می دهد اشکالات موجود در زندگی زناشویی، عامل اصلی انحراف بسیاری از زوجین است و مهمترین اشکال نحوه برخورد زوجین با یکدیگر و وجود شکافی عمیق در اعتماد بین آنهاست.
وی افزود: همانطور که در این پرونده ملاحظه کردید، نارضایتی از زندگی و احساس فاصله با همسر و همچنین شبکه های اجتماعی فرصت های زمینه سازی هستند که دست به دست هم داده و زمینه بروز خیانت را در این خانواده به وجود آورده است.
این کارشناس ارشد روانشناسی اظهار داشت: خانواده جایی است که ما نسبت به آن ها احساس تعلق می کنیم و هر چیزی که در خانواده شکاف ایجاد کند و احساس طرفین را از تعلق تهدید کند به عنوان ناقوسی است که زنگ خطر را برای عهد شکنی به صدا در می آورد.
جعفری عنوان داشت: در تحقیقات اکثر پژوهشگران عدم ارضاء نیازهای اولیه هر زوجی و عدم رضایتمندی در رابطه اولیه از اولین فاکتورهای علل میل به عهد شکنی و خیانت به شمار می رود.
وی بیان داشت: شکست زوجین در ارضاء نیازهای عاطفی یکدیگر موجب ایجاد احساس ناکامی و ناخشنودی در فرد می شود و زمانی که این نیازها توسط فردی از جنس مخالف ارضاء شود آن قدر در فرد احساس خشنودی ایجاد می کند که او حاضر است خطر داشتن ارتباط پنهانی با آن شخص را به جان بخرد.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید