آیا تولیدات هوش مصنوعی به طور کامل جایگزین آثار هنرمندان می شود؟
هوش مصنوعی در همین حال که به تولید آثار هنری جدید کمک و مرزهای خلاقیت انسانی را جابجا کرده، دلواپسی هایی را نیز به وجود آورده است و هنرمندان منتقد هوش مصنوعی نگرانند که این تکنولوژی مفاهیم بنیادینی چون خلاقیت و واقعنمایی های ماهوی در هنر را تنزل دهد.
به گزارش سرویس بینالملل سیتنا، هوش مصنوعی حالا میتواند شعر بگوید و ترانه بسراید و بخواند. این شما را دلواپس نمیکند؟
هوش مصنوعی یک سمفونی ناتمام بتهوون را کامل کرد. آیا این شما را امیدوار نمیکند؟
تاثیرات هوش مصنوعی بر هنر و ادبیات شامل ایجاد آثار هنری جدید، تغییر در شیوههای خلق و حتی تغییر در مفهوم خلاقیت و هنرمند است؛ از ساخت ترانه با صدای خوانندهای که سالها پیش درگذشته تا طراحی بلندترین آسمانخراش دنیا با بالاترین استانداردها.
الگوریتمهای هوش مصنوعی با دادهها و اطلاعاتی که از هنرهای موجود دارند شروع به تحلیل و بررسی میکنند. الگوریتمهای یادگیری عمیق (دیپ لِرنینگ) سبکهای هنری مختلف را با بررسی هزاران اثر تحلیل میکنند.
این فرایند در همین حال که به تولید آثار هنری جدید کمک و مرزهای خلاقیت انسانی را جابجا کرده، دلواپسیهایی را نیز به وجود آورده است. هنرمندان منتقد هوش مصنوعی نگرانند که این تکنولوژی مفاهیم بنیادینی چون خلاقیت و واقعنماییهای ماهوی در هنر را تنزل دهد.
در آن سو موافقان استفاده از هوش مصنوعی معتقدند این تکنولوژی نه تنها منجر به شکوفایی خلاقیت میشود، که اساسا مفهوم خلاقیت را از نو تعریف میکند. به عنوان مثال در زمینه ادبیات هوش مصنوعی میتواند به نویسندگان در فرآیند نوشتن کمک کند. یک رماننویس میتواند از نرمافزارهایی که مبتنی بر تکنولوژی هوش مصنوعی هستند در شکلدهی خط داستانی، دیالوگها و پردازش شخصیتها کمک بگیرد و برای ویرایش و اصلاح نوشتهها از آنها استفاده کند. اما آیا آثاری که هوش مصنوعی «تولید» میکند هنر واقعی است؟ خلاقیت یک الگوریتم در چه حد است و آیا یک نرمافراز میتواند به اندازه یک انسان خلاقیت داشته باشد؟ دستکم در حال حاضر برای اینگونه سوالات پاسخ قاطعی وجود ندارد و همین ابهام به ترسی تبدیل شده است در میان پژوهشگران و نویسندگان.
یکی از ویژگیهای بارز رماننویسی، توانایی در خلق داستانهایی با عمق احساسات و با استفاده از تجربههای شخصی و اجتماعی است. رماننویسها تنها به کلمات تکیه نمیکنند، بلکه احساسات و تجربیات خود را در نوشتههایشان به کار میبرند و این جنبه از فرآیند خلاق هنری در هوش مصنوعی از دست میرود.
اصولا انسان داستانسرایی را یک فرآیند پیچیده و مختص خود میداند که شامل درک عمیق از رفتار انسانی، فرهنگ و ارزشها است. اگرچه هوش مصنوعی قادر است داستانهایی بر اساس دادهها و الگوهایی ایجاد کند که در گذشته تجربه و زیسته شده باشند، اما هنور قادر نیست درک درستی از همدلی، امید و یأس، عشق و سایر احساسات انسانی داشته باشد، احساساتی که به عمیقترین شکل ممکن در ادبیات بیان میشوند.
خلاقیت مختص انسان است؟
ادبیات، نقاشی، موسیقی و معماری نه تنها یک هنر محسوب میشوند که بخشی از فرهنگ و تاریخ یک جامعه نیز هستند. هنرمندان با الهام از حالات روانی و فرهنگی و با توجه به تجربههای اجتماعی خود، شادی، خشم، غرور و تنهایی را در آثار خود تصویر میکنند.
یکی از عواملی که باعث میشود هنرمند در تقابل با هوش مصنوعی دست بالا را داشته باشد تعامل او با دیگر هنرمندان است. «ارتباط» است که هنرمند را وارد «چالشهای خلاقانه» و «بروز خلاقیت» میکند و این تعامل برای الگوریتمهای هوش مصنوعی موضوعی ناشناخته و صرفا در حد جذب دادههاست.
البته موافقان ورود هوش مصنوعی به حیطه هنر معتقدند انسان باید در تعاریف و اصول بنیادین خلاقیت هنری بازنگری کند. مثلا آیا خلاقیت مختص انسان است یا میتوان آن را به ماشینها نیز نسبت داد؟ هوش مصنوعی محصول هنری میتواند ارائه دهد ولی این محصول ناشی از فرآیند خلق هنری نیست. در این صورت آیا هنر بدون فرآیند خلق هنری میتواند به عنوان هنر واقعی محسوب شود یا خیر؟
در منظری دیگر، هنر را عموما نتیجه انتخابهای آگاهانه و ارادی هنرمند به شمار میآورند. اما این تفسیر در مورد هوش مصنوعی موضوعیتی ندارد به این دلیل که مخلوق هوش مصنوعی صرفا محصول الگوریتمها و دادههای فراوان است.
ولی آیا این تعارف و این سوالات از منظر هویت انسانی نیستند و در عصر هوش مصنوعی نباید از این انسانمداری فاصله گرفت؟ شاید این بازبینی کمک کند تا عمیقتر در مورد هنر و خلاقیت هنری در دوران تکنولوژیهای برتر بیندیشیم.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید