نامه جالب جوان فعالی که در هیچ شبکه اجتماعی حضور ندارد
شاید برای خیلیها عجیب باشد که این روزها، کسی در شبکههای اجتماعی حضور نداشته باشد. از فیسبوک و اینستاگرام گرفته تا توییتر و بقیه شبکهها اما متن زیر را جوانی ۲۶ ساله نوشته که از همان اول تلاش کرده تا از این شبکهها و از این فضاها دور بماند.
به گزارش سیتنا، سایت بی بی سی با این مقدمه، متن نامه جوان ۲۶ ساله ای را به شرح ذیل منتشر کرده است:
من ۲۶ سال سن دارم و هیچگاه عضو هیچ یک از شبکههای اجتماعی نبودهام.
مردم معمولاً از این بابت دچار سردرگمی میشوند و میپرسند که چطور میتوانم بدون چنین پدیدهای زندگی کنم. گاهی اوقات، فکر میکنند که دارم نوعی بیانیه سیاسی صادر میکنم.
من از اولین نسلی هستم که به معنای واقعی کلمه با رسانههای اجتماعی رو در رو شد. به یاد میآورم که در دوران مدرسه مردم شروع به استفاده از مایسپیس، بیبو و بعدها فیسبوک کردند.
در آن زمان، قادر به فهم این موضوع نبودم که اساساً مراد و مقصود شبکههای اجتماعی چیست. من میتوانستم مستقیماً با دوستانم صحبت کنم و درک نمیکردم که این پدیده، چه چیزی را به این بخش از زندگیام اضافه میکند.
دروغ نگفته باشم، فکر میکردم این یک جریان زودگذر است. هنگامی که فیسبوک در ابتدا آمد، گفتم که نهایتاً بعد یکی دو سال، از رونق میافتد و همه افراد جذب چیز تازهای خواهند شد. اما این اتفاق نیفتاد و چیز موفقی از آب درآمد.
حتی اکنون که این پدیده در همهجا حضور دارد، مرا وسوسه نمیکند. اینکه شبکهها و رسانههای اجتماعی خیلی از امور را آسانتر کردهاند برایم ارزشمند است، اما آسان شدن خیلی چیزها، میتواند منجر به کمارزشتر شدنشان نیز بشود.
وقتی افراد تاریخ تولد مرا به خاطر میسپارند، با تمام وجود خوشحال میشوم. میدانم که این بهخاطرسپاری و بهیادآوردی به دلیل صحبتی است که در گذشته داشتیم، یا به این دلیل است که آنان به نوبه خودشان تلاش کردهاند این موضوع را به خاطر بسپارند.
مردم از رسانه اجتماعی برای ترتیب دادن رویداهای مختلف استفاده میکنند، و من احتمالاً شرکت در بعضی از آنها را از دست میدهم. ولی این موضوع اذیتم نمیکند. اگر کسی نمیتواند آنقدر وقت برای من بگذارد که یا به من تکست بزند یا تماس تلفنی بگیرد، پس احتمالاً علاقه چندانی هم به حضور من در آنجا ندارد.
هنگامی که ماجرای ادوارد اسنودن در رسانهها خبرساز شد خیلی چیزها را حس کردم، اما ابداً شگفتزده نشدم. این ایده که سازمانهای اطلاعاتی در آمریکا میتوانند به مجموعه اطلاعاتی که شرکتهای شبکههای اجتماعی از من دارند نگاه بیندازند، چیزی نیست که با آن راحت باشم.
افراد تازهای که با آنان ملاقات میکنم، تصور میکنند که من فردی هستم به شدت گوشهگیر و انزواطلب؛ در حالی که در عمل، من آدمی هستم که به راحتی سفره دلم را باز میکنم؛ البته با این تفاوت که دلم میخواهد خودم انتخاب کنم که در مقابل چه کسی، اینگونه باشم.
با وجود فیسبوک و کلاً رسانههای اجتماعی، همهچیز در دسترس همه است. اکثر افراد فراموش میکنند که پروفایلشان را خصوصی کنند. به همین خاطر، کل شخصیت، یا نسخههایی از کاراکترشان در معرض دید همه قرار دارد.
این برای همه تبدیل به یک روال شده است که یکدیگر را بر اساس پروفایل شبکه اجتماعیشان مورد قضاوت قرار دهند. و فکر میکنم که در چنین وضعیتی به افراد فشار وارد میشود که همرنگ جماعت بشوند. چنین وضعیتی مردم را ترغیب میکند که یک نسخه آنلاین ایدهآل از خودشان خلق کنند؛ چیزی که واقعی نیست.
به عنوان مثال، خواهر من میتواند به یک میلیون روش لبخند بزند. ولی در فیسبوک، او یک لبخند دارد. در هر کدام از عکسها، همان لبخند یکسان دیده میشود.
بله، گاهی اوقات که او لبخند میزند ممکن است مضحک به نظر بیاید، اما این بخشی از شخصیت اوست. منتها به خاطر ارائه نسخهای ایدهآل از خودش، تصاویری از این دست حذف میشوند.
من معتقدم که ما به دوستان حقیقی خود، علیرغم ایراداهایشان اهمیت میدهیم. این چیزی است که رسانههای اجتماعی، به طریقی در حال ریشهکن کردنش هستند. پروفایل فیسبوک خواهرم، مرا غمگین میکند زیرا او خیلی پیچیدهتر از آن چیزی است که پروفایلش نشان میهد.
فکر میکنم اگر در فضای رسانه اجتماعی حضور داشتم، برای عزت نفس و غرورم بد بود. فکر کنم در صورت حضور، من نیز به کل این چرخه مخرب مکیده میشدم.
مردم احساس اجبار میکنند که مدام اطلاعات تازهای درباره خودشان را به دنیا عرضه کنند. و من احساس میکنم که چنین رویهای دارد جایگزین ارتباطات متقابل و واقعی مردم با یکدیگر میشود.
من دائماً به چیزهایی که دوستشان دارم برمیخورم و به افرادی فکر میکنم که دلم میخواهد آنان را دراین باره شریک خودم کنم. اما این کار را با صحبت کردن با آنان به صورت حضوری یا تلفنی انجام خواهم داد.
اغلب اوقات، هنگامی که بیرون میروید، میبینید که چشم همگان به یک صفحه تصویر دوخته شدهاست. آنچه که مشاهده میشود گروهی از دوستان است که به جز عکس انداختن و پست کردن، هیچ کاری نمیکنند؛ به جای اینکه با هم خوشگذرانی کنند. واضح است که چیزی در این میان مفقود شده است.
البته من میدانم که همه افراد از رسانه اجتماعی به شیوهای یکسان استفاده نمیکنند و مردم باید قادر به انجام آنچه که میخواهند، باشند.
و دیگر اینکه شما نمیتوانید کاملاً از این جریان دوری گزینید. مثلاً من در عکسهای دیگران هستم و در پروفایلهای افراد دیگر، به من اشاره میشود.
اما صرف اینکه چیزی تبدیل به یک رفتار عادی شدهاست، به این معنا نیست که خود آن رفتار، عادی است.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید