منافع اقتصادی و سیاسی پشت پرده هیاهوی مخالفت دینی با رایتل بود
"در بحث رایتل در آن هیاهوی که شاهد اختلاف فتاوا بودیم، بنده یک تحقیقی را انجام دادم و متوجه شدم که افزونبر منافع سیاسی، منافع اقتصادی نیز پشت ماجرا است، چرا که اپراتورها با یکدیگر رقابت داشته و طرفهای مقابل احساس خطر میکردند و حتی چه بسا پیگیری آن از مرجعیت تنها برای آخرت مردم نبود".
به گزارش خبرنگار سیتنا، حجتالاسلام بیات، از فضلای حوزوی که مسئولیتهای مختلف اجرایی و علمی در حوزه مباحث فرهنگی و هنری داشته و از جمله تجربه راه اندازی و مدیریت رادیو معارف و عضویت مرکز موضوع شناسی احکام فقهی را در کارنامهاش داراست، در گفتوگویی تفضیلی با خبرگزاری رسا به بیان دیدگاههاش پرداخته است.
از آنجا که بخشی از این گفتوگو مرتبط با مباحث مطروحه در حوزهی ارتباطات است، اصل این گفتوگو بدون دخل و تصرف در ادامه میآید:
رسا ـ به عنوان نخستین سؤال حضرتعالی درباره علل وجود دیدگاهها و فتاوای مختلف نسبت به موضوع موسیقی چیست؟ چرا یک تعریف درست و کاملی درباره موسیقی بیان نمیشود؟ موانع و مشکلات این عرصه چیست؟
نخستین موضوع این است که هنوز به دقت در مسائلی همانند موسیقی موضوع شناسی نشده است، یعنی هنوز حتی مقوله و مبانی موضوع شناسی آن بسیار تبیین نشده و میتوان گفت علم جدیدی است که مبانی نظری آن نیز مطرح نشده است.
از اینرو چه بسا برای شناخت برخی از موضوعات همانند موسیقی ناچاریم پژوهشهای میدانی داشته باشیم و تنها نمیتوان به مطالب کتابها اکتفا کرد. بلکه باید به خبرههای هر عرصه رجوع کرد، سخنان آنها را شنید تا بتوان مصادیق و تطبیق مصادیق با معیارها را داشت و بتوان تشخیص داد کدام موسیقی غنا و کدام نیست، این مسائل باید در حوزه پژوهش اتفاق بیفتد.
در حوزه عملکرد نیز بحث مسؤولان، امت، مقلدان و مردم باید مطرح شود، ولی متأسفانه برخی مواقع تمام این مسائل را با هم خلط میکنیم و خیال میشود اگر این فتوا بیان و تصمیمی گرفته شود، به این معناست که ما فضا را به یک سمت و سوی خاصی هدایت میکنیم، حتی گاهی در برابر یک فتوا مقاومتی صورت میگیرد و میگویند این فتوا چنین و چنان میکند، در حالی که فتوا براساس مبانی ارائه شده و قیدهایی دارد.
قیدها نیز وظایفی برای مکلف مشخص میکنند که چه شرایط باشند و چه نباشد حکم مشخص است، البته گاهی مسائل علمی با موضوعات سیاسی گره میخورد که این خود سبب مشوش شدن فضا میشود، به عقیده بنده باید آستانه تحمل خود را در فضای علمی و مباحث نظری مقداری بالا ببریم، هنوز بسیاری از مسائل همانند حکومت اسلامی و نظام مشخص نشده است، باید آستانه تحمل خود را بالا ببریم تا موضوعات مقداری مشخص شود؛ سیاسی کردن این مسائل به یک معنا آسیب زدن به فضاهای علمی است.
رسا ـ برخی معتقدند اتفاقاتی که در فضای فرهنگی کشور به ویژه درباره مسائل موسیقی رخ میدهد، یک کار سیاسی برای بر زمین زدن دولت است، نظر حضرتعالی درباره این موضوع که آیا مباحث مطرح شده در فضای فرهنگی کشور برای اصلاح است یا تنها سیاسی کاری چیست؟
بنده اصولا سیاسی کار نیستیم، ولی از اینگونه مسائل همیشه میتوان بهرهبرداری سیاسی داشت، ولی شاخصه و محک خاصی نداریم که بتوان آنها را مشخص کرد، مگر اینکه جریان شناسی داشته باشیم و ببینیم اینگونه سخنان از کجا آغاز و از سوی چه کسانی مطرح میشود، چه افرادی در این مسیر هستند و تحلیلها چیست، به عقیده بنده برای قضاوت درست باید یک تحقیق میدانی داشته باشیم.
ولی شاید این موضوع از یک سو به سبب پیچیدگی عرصه فرهنگ و هنر باشد، یا به نگاه ممیزی ما درباره موضوعات بازگردد، پس به طور کلی میتوان گفت تلقیها و نوع نگاههای افراد از یک سو و ابهامات و پیچیدگیها عرصه هنر و فرهنگ از سوی دیگر به این موضوعات دامن زده و سبب شده تا از برآیند آنچه ما برخورد میکنیم، استشمام شود که ماجرا سیاسی است، برخی نیز از این موضوعات سوء استفاده کرده و سوار بر موج میشوند تا بتوانند از آب گل آلود ماهی بگیرند و بهرهبرداری خودشان را داشته باشد.
رسا ـ آقای بیات همواره احساس میشود میان حوزویان و دانشگاهیان ما یک خلأ ارتباطی وجود دارد، آیا موضوع شناسی و دستاوردهای شما در این عرصه میتواند این خلأها را پر کند؟ آیا در این حوزه تمهیداتی نیز به لحظات ساختاری داشتید که بتوانید حلقه گمشده میان اینها باشید؟
چنین تعبیری در جاهای مختلفی به کار برده شده است، ولی یکی از مکانهای که میتواند به صورت واقعی این تلفیق را میان حوزه و دانشگاه و به تعبیر بهترین متدینین، فقها و مسؤولان دستاندرکار ایجاد کند، مرکز موضوع شناسی است که عملا به این سمت در حال حرکت میباشد.
یکی از ساز و کارهای مرکز این میباشد که نه تنها در مسائل فرهنگی، بلکه در مسائل پزشکی، حقوقی، سیاسی، اجتماعی و دیگر موارد به این سمت و سو حرکت کند و در هر موضوع از متخصصان و دانشگاهیان آن عرصه بهره گیرد، از اینرو تفاهم نامههای مختلفی میان این مرکز و وزارتخانهها و نهادهای غیر حوزوی منعقد شده است.
ما در بحث موضوع شناسی تنها مقداری به مطالب کتاب تکیه داریم و عموما باید با پژوهش، تحقیقات میدانی، بررسی و حتی آزمایش و نمونه برداری به نتیجه برسیم، برای نمونه در گروه «اطعمه و اشربه» درباره حلیت یا حرمت گوشت کوسه ما با شیلات جنوب و شمال، متخصصان این امر و کسانی که کارشان این است و میدانند فلس چیست صحبت کردیم، در این موضوعات نیز هیچ نگاه حکمی نداشتیم و برای کمک گرفتن و تبیین موضوع به استفتائات و فتوا مراجعه میکردیم.
خود این نوع پژوهش رویکرد جدیدی است که ابهامات و مشکلات بسیاری دارد، چرا که تاکنون مکان ممحضی نسبت به این موضوعات و پژوهشها وجود نداشته است. عمدتا نیز خود مراجع در موضوعات و تطبیق مصادیق ورود پیدا میکردند که آن نیز به سبب عِده و عُده خود مراجع، نداشتن تخصصهای لازم در برخی موضوعات، محدودیتها و پیچیدگیها عرصه پژوهش؛ اطمینان حاصل نمیشود تا فرد بر مبنای آن حکم صادر کند.
ولی برای نمونه وقتی جزوه نماز مسافر(مسافت شرعی) که از طُرق مختلف همانند به راه انداختن شتر و تخمین مسافت به دست میآید، دست رهبر معظم انقلاب میرسد، ایشان در درس خارج خویش مطرح میکنند «این جزوه را من کامل مطالعه کردم و فرد به ظن اقوی میرسد راههای رفته شده در این موضوع درست است، چرا که این تخصص وجود داشته است».
یا در بحث رایتل در آن هیاهوی که شاهد اختلاف فتاوا بودیم، بنده یک تحقیقی را انجام دادم و متوجه شدم که افزونبر منافع سیاسی، منافع اقتصادی نیز پشت ماجرا است، چرا که اپراتورها با یکدیگر رقابت داشته و طرفهای مقابل احساس خطر میکردند و حتی چه بسا پیگیری آن از مرجعیت تنها برای آخرت مردم نبود.
گاهی مسائل به قدری پیچیده میشود که تا فرد پشت پرده قضایا را نداند، به راحتی خیال میکند که برخی سنگ آخرت و تدین مردم به سینه میزنند، در حالی که پشت پرده عدهای را تحریک میکنند که بروند و بگویند «دین و آیین مردم از دست رفت»، ممکن است در این فشارها نیز فتاوای را بگیرند تا به اغراض اقتصادی خود برسند، یا تهدیدات و رقبای خود را از صحنه خارج کنند.
تمام جوانب این موضوع با حضور متخصصان و اهل فن سخت و نرم افزاری رایتل تحت عنوان «رایتل شناسی» در قریب به 15 جلسه بررسی و به صورت یک جزوه 100 صفحهای در آمد، نتیجه حاصل نیز در اختیار مراجع قرار گرفت تا بدانند رایتل دقیقا چیست و شاید به جرأت بتوان گفت در کمتر از یک ماه حتی رویکرد تبلیغات رایتل نیز تغییر کرد، چرا که آنها بیشتر نسبت به بحث تصویری آن تأکید داشتند و از یک سو نیز همین موضوع بحث برانگیز و حساسیتزا بود.
ما نیز برای مشخص شدن کامل مسائل و حل این موضوعات عملا از متخصصان در عرصههای مختلف استفاده کردیم، به گونهای که در بحث دینی از دین شناسان و در بحث سخت و نرم افزایی از متخصصان استفاده کردیم تا کاملا ماهیت و ویژگیها آن مشخص شود.
رسا ـ استاد بیات ما هنوز کاملا جواب خود را از پرسش قبلی نگرفتیم، اگر امکان دارد حضرتعالی بفرماید نخست چرا میان حوزه و دانشگاه یک فاصلهای ایجاد شده است و چگونه میتوان این حلقه گمشده را وصل کرد؟
یکی از موضوعات اساسی و مشکلات این است که متدینین، حوزه و نهاد دین ادبیات خود را دارند؛ نهادهای فرهنگی و هنری نیز ادبیات خود را دارند که باید این دو ادبیات را مترجمهای به هم نزدیک کنند که این حلقه واسطه را نیز میتوان با تشکیل یک گروه مشترک میان حوزویان و دانشگاهیان داشت؛ البته در این زمینه باید از طلابی که تنشان به این موضوعات(هنری و فرهنگی) خورده است استفاده کرد، یعنی بتوانند این ادبیات (دانشگاهیان، نهادهای فرهنگی و هنری» را ترجمه کنند.
وگرنه اگر متدینین یک سمت بایستند و بگویند آنها(دانشگاهیان، نهادی فرهنگی و هنری) از دین خارج شدهاند و لاقید هستند، آنها نیز (نهادهای فرهنگی و هنری و دانشگاهیان) در یک سوی دیگر بایستند و بگویند اینها (حوزویان) افراد به روزی نیستند و زبان روزگار کنونی را نمیشناسند، کار درست نمیشود؛ به گونهای که خود این اتهام و ابهام میتواند بزرگترین آسیب و شکاف را میان حوزه و دانشگاه ایجاد کند، از اینرو باید نوع نگاهها تغییر کند، البته این به معنای استحاله شدن در موضوع نیست.
حتی در برخی مواقع افراد به بنده میگفتند که تو استحاله شدهای، در حالی که ما باید پاسخگوی مشکلات و مسائل در عرصههای مختلف باشیم؛ از اینرو مبدل و حلقه واسطه بسیار میتواند مؤثر و کارساز باشد، در حالی که هنوز این کار صورت نگرفته است و اکنون وضعیت مناسب و خوبی نداریم، یعنی از یک سو شاهد احتیاط زیاد متدینین و متولیان نهاد دین برای نرفتن به سمت هنر هستیم که این خود تأثیرات مختلفی همانند سپردن میدان به دیگران، ایجاد شکاف و ذهنیت نادرست نسبت به دین را به وجود میآورد.
به نظر بنده هر دوتای این موضوعات خطرناک هستند؛ چرا که امروزه در عرصه کار فرهنگی اگر شما نباشید گُل جایتان نمیگذارند، همانگونه که اجازه نمیدهند جای شما خالی بماند، بلکه یا شما هستید و یا دیگران، هیچ مبنای درستی نیز وجود ندارد که فرد به صرف ترس و یا ذهنیتی که درباره موضوعی دارد، میدان را رها و خالی کند؛ از اینرو ما دلایلی داریم که باید در میدان باقی بمانیم.
برای نمونه امام راحل در کتاب بیع در سخنانی با چنین مضمونی میفرمایند «خلاف نظر شارع مقدس است که ما بگوییم کتاب مقدس و قرآن را نباید به دست مشرکان بسپاریم»، این یک نگاه بسیار ویژهای است؛ فردی که این کار را نمیکند، فتوا میدهد و احتیاط میکند که نباید کتاب مقدس را به دست مشرکان و کفار سپرد، مفسده جزئی را میبیند و میگوید «آنها به کتاب مقدس ما توهین میکنند» این کار نیز ممکن است رخ دهد، ولی این مفسده جزئی در برابر یک مصلحت کلی درباره مزاق شارع که میخواهد همه را به دین دعوت کند و پیامش به همه برسد، چیزی خاصی نیست، یعنی مصلحت کلی تکلیف ما را مشخص میکند.
ما باید مفسدههای جزئی را برای رسیدن به مصلحت کلی تحمل کنیم؛ در عرصه هنر نیز باید اینگونه عمل کرد، هر چند امسال سال فرهنگ بود، ولی حتی درباره تبیین فرهنگ، ویژگیها و عناصر آن کار جدی در کشور صورت نگرفت، در حالی که حداقل باید برای متولیان فرهنگ مشخص میشد که جنس فرهنگ چیست، البته کارهای صورت گرفته است، ولی آن موجی که انتظار میرفت ایجاد نشد.
در عرصه هنر برخی از رشتهها لغزندگیهای خاص خود را دارند، از اینرو متدینین به این سمت نمیروند و اگر هم بروند در دست اندازها میافتند و خود این موضوع مهمترین مسألهای میشود که ما میدان را به دیگران واگذار کنیم، وقتی واگذار شد چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم فردی که با اندیشه خاص این ابزار قدرتمند را به دست گرفته است، بخواهد برای موضوعات توحیدی استفاده کند، در حالی که اندیشه و انگیزه فرد چیزی غیر توحید است و کارهای او رنگ و بوی توحیدی نخواهد داشت.
ما با خالی کردن میدان عنصر انسان را که مهمترین عامل، علت فاعلی و علت غائی یک هدف است را به دیگران میسپاریم، کنار مینشینیم و میگوییم چرا این اتفاقات در حال رخ دادن است، خود متدینین نیز دامن خود را بالا میگیرند که نکند در اینجا آلودگی برای آنها ایجاد شود؛ اگر یک مصلحت کلی وجود دارد که ما این میدان را با جدیت بیشتر دنبال کنیم و میدان وسیع فرهنگی را باز کنیم، البته باید بدانیم که تلفات و مشکلاتی نیز خواهیم داشت، ولی با وجود این آسیبهای جزئی به سمت یک افق بلندتر و اساسیتر میاندیشیم.
ولی وقتی تلفات، ریزشها و مشکلات را نمیپذیریم، میدان را برای دیگران باز میگذاریم و حتی در برابر چنین مسائلی نیز مقاومت نشان میدهیم، باید انتظار داشته باشیم که برخی با این امواج به جریانات سیاسی دامن بزنند و در راستای اهداف خود از آنها بهره ببرند.
رسا ـ با توجه به سیره امام راحل و مواجه رهبر معظم انقلاب با مسائل شاید بتوان گفت تفاوتی میان این دو بزرگوار و بقیه مراجع معظم تقلید وجود دارد، امام(ره) پیش از پیروزی انقلاب اسلامی مباحثی همانند سینما را مطرح کردند، فتاوای ایشان درباره شطرنج و موسیقی گرهگشا بود، با این وجود دلیل و ریشه تفاوت میان طیف محترم و معزز مراجع تقلید در مواجه با این موضوعات و این دو بزرگوار چیست؟
مهمترین ریشه را شاید بتوان در بحث نگاه جامع و حکومتی به اسلام دید، یعنی در «لیتفقه فی الدّین» نگاه حداکثری و در عین حال حکومتی وجود دارد، به این موضوعات همچنین باید زمینهها، مطالعات و بسترهای اجتماعی و فرهنگی خود افراد را که مسلما در نگاه و دیدگاهشان مؤثر است را اضافه کرد؛ درگیر شدن این بزرگواران با موضع اجرا و حکومت نیز از دیگر مواردی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
افراد تا در محیط و فضای اجرا قرار نگیرند، هرگز نمیتوانند آنچه مردم به صورت واقعی با آن مواجه هستند، اصول عملیه و نگاه سهله و سمحه دین را به خوبی در عرصههای عملیاتی، اجرایی و حکومتی و آن جای که مصلحت مطرح است داشته باشند.
این مسائل است که سبب میشود حضرت امام راحل میفرمایند «مزاق شارع این است که دین به همه برسد و این یک استراتژی و موضوع کلانی است»، پس با این نگاه اصل و مسأله جزئی حل میشود؛ اگر نگاه دین جذب حداکثری و «اصالت الحلیه و اباحه الا ما خرج بدلیل» است؛ حتی ممکن است جریانات تاریخی، فرهنگی و محیط اجتماعی نسبت به دید دینی فرد حتی فردی که در مقام مرجعیت است اثرگذار باشد.
همچنین بزرگان ما میدانند که در عرصه جامعه نه تنها جامعه ایرانی و فضای ملی بلکه در فضای جهانی باید پاسخگوی نیازهای افراد باشند؛ حال اگر مسائل کلی را لحاظ کند مسائل جزئی را با اصول علمیه و تعارضات حل کرده و برخی از موضوعات را تحمل میکند.
وقتی نسبت به موسیقی نیز اصل حلیت را در نظر بگیریم، آن وقت میبینیم میان تعارضاتی که درباره این مسأله وجود دارد، با کاربردها، فواید و مسائل امروزی جور در نمیآید؛ اگر این اصل را قبول داریم که احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد هستند، پس اگر چیزی در یک زمانی به هر دلیلی مفسده داشته است و اکنون آن مفسده به مصحلت تبدیل شده است، یعنی تغّیر در موضوع ایجاد شده است، پس دیگر چه نیازی است که نسبت به حکم قبلی موضوع سماجت داشته باشیم.
اگر دید ما نسبت به موضوعات بسته باشد پس پویایی فقه کجا باید خود را نشان دهد؟ اگر بحث زمان و مکان در استنباط احکام نقش دارند، پس کجا باید أثر آن را ببینیم؟ این موضوع در مسائل کلان و نگاه حکومتی کارساز است، به عبارتی ما باید دلایل مختلفی همانند مسائل تاریخی، سیاسی و محدودیتها برای اشراف بر منابع دینی به منظور استنباط احکام را در نظر داشته باشیم.
اگر امروزه ما در سایه تکنولوژی و وسایل ارتباطی یک جامعیتی نسبت به منابع دین پیدا کردیم، آیا میتوانیم همانند فضا سنتی یک موضوعی را در نظر بگیریم؛ به عقیده بنده اگر مرجع تقلیدی نسبت به رسانهها و امکانات ارتباطی برای اشراف نسبت به منابع دینی دسترسی بیشتری داشته باشد بدون تردید علمیت او نیز بیشتر خواهد بود؛ چرا که در فضایی که مرجع تقلید دغدغهها، مشغلهها و مسائل متعدد دارد و میخواهد استنباط حکم شرعی کند، با وجود محدودیتها چندین کتاب و منبع را میتواند ببیند؟ چقدر این منابع در اختیار او است؟ و چقدر قدرت مقایسه، جمع بندی و نتیجه گیری دارد؟ مسلما در فضای سنتی به سبب محدودیتها، تنگناها و مشکلات مختلف دسترسی به مطالب کمتر از دوره کنونی است.
امروز برخی از نرم افزارها از جامعیت، دقت و سرعت ویژهای برخوردار هستند که کمک میکنند اشراف ویژه نسبت به مسائل داشته باشیم که اینها خود در جمع بندی ما بسیار مؤثر خواهد بود، از این موضوعات در بیان احکام نباید غفلت کرد.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید