کدخبر :16443 پرینت
12 شهریور 1393 - 15:04

داستان عبرت آموز آشنایی شوم یک زن با قاتل در تانگو

متن خبر

این مرد در جلسه بازپرسی پس از هفته‌ها اظهارات ضد و نقیض سرانحام لب به اعتراف گشود و گفت:‎ من مسئول هنروران سینما هستم و کارم این بود برای برخی فیلم‌ها که نیاز به سیاه‌لشکر داشت نیرو تهیه کنم و در این ارتباط با کارگردانان و بازیگران زیادی آشنایی داشتم‎ و گاهی عکس‌هایم را در تانگو می‌گذاشتم‎ تا اینکه سال گذشته زنی به نام «مهری» برای عکس‌هایم برچسب گذاشت‎.

 

به گزارش سیتنا، گنجا دی ال در ادامه نوشت: وی چند سؤال از من کرد و من نیز پاسخ دادم و این‌گونه با هم آشنا شدیم‎، این آشنایی ادامه داشت تا اینکه وی برای دیدنم به تهران آمد‎.
آشنایی‌مان بیشتر و بیشتر شد و من هم برای دیدنش چندبار به کرمان رفتم‎ و در طول این مدت به یکدیگر علاقه‌مند شدیم‎.

وی افزود: مهری سال گذشته با خواهرش به تهران آمد و با هم به شمال رفتیم و آنجا بود که دلبستگی‌مان بیشتر شد تا اینکه مهری با اصرار همراه پسر بزرگش به تهران آمد و من برایش با پول خودش خانه‌ای نزدیک خانه خودم خریدم‎.

 

من به بهانه‌های مختلف با وی رفت و آمد داشتم و یکی از خواهرانش نیز از این ماجرا باخبر بود.

ماه پیش به اصرار مهری بود که پسرش را برای بازی در یک فیلم سینمایی به زنجان فرستادم‎، روز جنایت به خانه مهری رفتم‎، آنجا مشروب خوردیم، مهری حال خوبی نداشت‎، فهمیدم دوباره قرص‌های اعصابش را خورده‎ است چرا که با خوردن قرص‌هایش، رفتارش تغییر می‌کرد و دست به کارهای عجیب می‌زد و گاهی به خودش صدمه می‌رساند.

من ناراحت شدم و گفتم چرا قرص‌هایت را خوردی، مگر به تو نگفته بودم قرص را نخور، نمی‌دانم چه شد که به پسرش زنگ زدم و ماجرا را تعریف کردم و گفتم با مادرش ارتباط پنهانی دارم‎.

مهری عصبانی شد و به سوی من حمله کرد و در این درگیری من یک سیلی زدم و وی روی زمین افتاد‎، خودم نیز از حال رفتم‎.

یک ساعت بعد که به هوش آمدم دیدم مهری دیگر زنده نیست. گریه می‌کردم اما مهری نفس نمی‌کشید‎. در را باز کردم و دیدم سرایدار جلوی در است و به وی گفتم به اورژانس زنگ بزند و بعد پلیس هم آمد‎.

جلسه بازپرسی
مرد جنایتکار در حالی که شرمسار است پیش روی بازپرس نشست تا تحت تحقیقات قرار گیرد.
بازپرس: بررسی صحنه قتل نشان می‌دهد جاکفشی که داخل اتاق خواب وجود داشت خونی است و بررسی‌ها نشان می‌داد سرش به جاکفشی خورده.‎
قاتل: فکر کنم سیلی‌ای که زدم مهری عقب عقب رفته و هنگامی که روی زمین افتاده سرش به نوک جاکفشی خورده‎ است.
بازپرس: بررسی از جسد نشان می‌دهد آثار درگیری‌های زیادی روی بدن مقتول وجود دارد.‎
قاتل: من فقط یک سیلی زدم و چیز دیگری به یاد ندارم.‎
بازپرس: پسر قربانی ادعا می‌کند زمانی که شما به وی زنگ زدید صدای ناله‌های مادرش را پشت تلفن می‌شنید!
قاتل:من پیش از درگیری به پسر مهری زنگ زدم.

 

گفت‌وگو با قاتل
حسین 45 ساله‎ است. تحصیلات سیکل دارد و هر دو دخترش دانشجو هستند.
اعتیاد داری؟
خیر.
چند سال است ازدواج کردی؟‎
24 سال.
کی از همسرت جدا شدی؟‎
چند ماه پیش‎.
چرا؟‎
با هم تفاهم نداشتیم و فهمیده بود با مهری ارتباط دارم.‎
ماهی چقدر درآمد داشتی؟‎
بستگی داشت گاهی 10 میلیون‎.
دخترانت از ماجرا باخبر هستند؟‎
بله یکی از آنها در آگاهی به ملاقاتم آمد‎.
چطور با وی روبه‌رو شدی؟‎
خیلی خجالت کشیدم و دوست داشتم زمین باز شود و مرا ببلعد‎.
چیزی هم گفت؟‎
بله از من پرسید چرا به این راه رفتم‎.
چرا با مهری ارتباطت را قطع نکردی؟
ما همدیگر را خیلی دوست داشتیم و من نمی‌دانستم دارم چه کاری انجام می‌دهم‎.
تا چه زمانی می‌خواستی به این رابطه شوم ادامه بدهی؟‎
نمی‌دانم هر وقت این سؤال را از مهری می‌کردم جواب می‌داد تا آخر عمر و می‌گفت جوری رفت و آمد کنیم تا کسی نفهمد‎.
اما همسرت و خواهر قربانی اطلاع داشتند!‎
چی بگم‎!
انگیزه‌ات از گذاشتن عکس در تانگو چه بود؟‎
می‌خواستم عکس‌هایی را که با ستارگان سینما انداخته بودم به اشتراک همه بگذارم‎.
فکر می‌کردی کارت به اینحا برسد؟‎
نه اصلاً من قصد کشتن مهری را نداشتم‎.
به نظرت چرا کارت به اینجا رسید؟‎
چوب خدا صدا ندارد.
حرف آخر؟‎
اشتباه کردم و کاری که انجام دادم از نظر اخلاقی خیلی زشت بود و بالاخره باید مجازات بشوم.

انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.