کدخبر :250937 پرینت
19 آبان 1399 - 00:09

ماجرای ازدواج آقای مجری با خانم مجری 14 سال کوچکتر از خود

ستاره سادات قطبی ماجرای ازدواجش با شهرام شکیبا را شرح داد.

متن خبر

به گزارش سیتنا، این مجری نوشت: این هم از داستان آشنایی وازدواج من و استاد شکیبا

زمانی که گرافیست شبکه آموزش بودم آقای شکیبا که تا اون موقع و حتی الان برای من استاد شکیبا بود برای اجرای برنامه ی زنده اومد استودیو،اولین بار بود که از نزدیک میدیدمش، یادمه عیدنوروز بود، وقتی از در وارد شد پرانرژی گفتم سلام سلام خسته نباشید و سریع رفت داخل استودیو آماده بشه برای اجرا،من قبل تر آقای شکیبا رو تو برنامه های صبحگاهی دیده بودم و آخرین برنامه شون قند پهلو بود که از شبکه آموزش پخش میشد.
برنامه ای که قرار بود اجرا کنه معرفی چندتا کتاب بود و خیلی خوب راجع به کتاب ها میدونست.من هم از پشت مانیتور حواسم به زیر نویس هابود.
برنامه رفت روی آنتن.
اسم آقای شکیبا رو اینجوری آوردم روی صفحه ی تلویزیون.
شهرام شکیبا مجری.
دستیار تهیه کننده اومدکنارم با آرامش گفت ببخشید میشه اسم آقای شکیبا رو کامل بنویسید؟
گفتم مگه اسمش شهرام شکیبا نیست؟
گفت بله ولی بعد از اسمشون بنویسید نویسنده و طنز پرداز.
نمیدونستم شهرام نویسنده هم هست،فقط میدونستم مجری تلویزیونه
اسمش رو درست کردم و نوشتم شهرام شکیبا،مجری،نویسنده و طنز پرداز.
از آقای جواد پور پرسیدم ایشون تحصیلاتشون چیه؟
گفت نمیدونم از خودش بپرسید و این از خودش بپرسیدباعث آشنایی من واستاد شکیبا شد.
یعنی اگه جواب سوالم رودستیار تهیه داده بودالان شهرام شکیبا برام همون استادشکیبا بود.
مدت ها گذشت و نه استادشکیبا میدونست من جدا شدم ونه من میدونستم ایشون جداشدند.
طی معرفی یکی از عزیزان تلویزیون که دوست صمیمی استادشکیبا بود،ما بیشترباهم آشناشدیم،من توموقعیتی بودم که نمیدونستم چه تصمیمی بگیرم،آقای شکیبا یه پسر ۹ ساله داشت که باخودش زندگی می کرد ومن یه پسر ۷ ساله داشتم که ازم دوربودودائم فکرو ذکرم امیرعلی بود.
تو یه دوراهی عجیبی گیرافتاده بودم،میترسیدم،نمیدونستم چه کاری درسته چه کاری غلط!
اصلا فکرشونمی کردم استاد شکیبا یه روزی بشه برام شهرام،بشم خانم خونه اش،اونم بشه سایه ی سرم،بشه امید زندگیِ من و بچه هام.بشه مَردِمهربونم
استادشکیبا خیلی باهام حرف زد،از تصمیمی که گرفته و کاملا جدیه،ازاعتقاداتش،خیلی کامل همه چیز رو گفت،منم تاحدودی اونچه که لازم بودوباید میدونست روگفتم، من ۲۷ ساله بودم و استاد شکیبا ۴۱ ساله.
درپختگی و سوادو باتجربه بودنش شکی نداشتم و خیالم ازین جهات راحت بوداما یه چیزی که ته دلم روخالی میکرد،بودن علی و نبود امیر علی بود…

انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.