اعترافات جالب سارق مسلحی که تهران را با تگزاس اشتباه گرفته بود
مرد تحصیلکرده وقتی برای پیدا کردن شغل به بنبست خورد با خرید اسلحه به سراغ ثروتمندان رفت تا با سرقت از آنها پول بدست آورد.
به گزارش ایران، ساعت 10 شب 11 مهر مأموران اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت در جریان سرقت مسلحانه از رایزن سفارت ژاپن در خیابان مقدس اردبیلی قرار گرفتند.
تحقیقات نشان میداد که وی درحال پیاده روی بوده که توسط دو مرد تیبا سوار مورد سرقت مسلحانه قرار گرفته است. مشخصات خودروی تیبا به تمامی واحدهای گشت اعلام و تحقیقات برای دستگیری عاملان این سرقت مسلحانه آغاز شد.
درحالی که تحقیقات از سوی کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت ادامه داشت مأموران ساعت 2 بامداد 12 مهر در جریان سرقت یک دستگاه پورشه در خیابان اندرزگو قرار گرفتند. بررسیها نشان میداد که دو دختر و دو پسر سوار پورشه مشکی رنگ در حال دور دور کردن بودند که راننده پورشه در کنار خیابان توقف کرد اما ناگهان دو مرد مسلح به سمت آنها آمدند سرنشینان خودرو با دیدن آنها فرار کردند اما راننده که در خودرو مانده بود با شلیک یک گلوله زیر پایش مجبور به ترک خودرو شد و مردان مسلح پورشه را سرقت کردند.
سرنخی در پمپ بنزین
مشخصات خودروی سرقتی به تمامی واحدهای گشت پلیس اعلام شد. در ادامه بررسیها کارآگاهان دریافتند که سارقان پورشه به پمپ بنزینی در بومهن رفته و اقدام به سوختگیری کردهاند. با مشخص شدن این موضوع مأموران به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای ویژه سرقت راهی بومهن شدند.
بلافاصله دوربینهای مداربسته پمپ بنزین مورد بازبینی قرار گرفت و چهره متهمان شناسایی شد. در ادامه مشخص شد دو متهم مسلح 6 شهریور نیز به روی مأموران شرکت آب و فاضلاب بومهن اسلحه کشیده و آنها را تهدید کردهاند. بدین ترتیب خودروی تیبای متهمان که با آن از رایزن سفارت ژاپن سرقت کرده بودند شناسایی شد. با بررسی شماره پلاک خودرو هویت صاحبش مشخص شد.
دستگیری در مخفیگاه
با شناسایی هویت مالک خودرو، مشخص شد وی یکی از متهمانی است که سرقتهای مسلحانه را انجام داده است.بدین ترتیب مخفیگاه متهمان شناسایی و بامداد 29 مهر در مخفیگاهشان در بومهن دستگیر شدند. دو متهم به سرقتهای مسلحانه خود اعتراف کردند. به دستور بازپرس نصرتی از شعبه اول دادسرای ویژه سرقت تحقیقات از متهمان ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
گریه میکند و پشیمان است.سابقه کیفری ندارد وی در گفتوگو با خبرنگار «ایران» از انگیزهاش میگوید.
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
100 میلیون تومان جور کردم و زمین خریدم. 60 میلیون تومان برای خرید یک قطعه زمین پرداخت کردم و 45 میلیون تومان برای خرید قطعهای دیگر، اما بعدا متوجه شدم زمینهایی که خریدهام جزو منابع طبیعی بوده است. به سراغ فروشنده رفتم اما قبول نکرد که پولم را برگرداند و گفت برو وکیل بگیر و شکایت کن. با چه پولی میتوانستم وکیل بگیرم. پول خرید زمینها را هم قرض گرفته بودم. برای پرداخت بدهی هایم و بدست آوردن پول تصمیم گرفتم دزدی کنم. میتوانستم همان زمینهایی که به من فروخته شده بود را به شخص دیگری بفروشم. اما وجدانم قبول نکرد. برای همین تصمیم گرفتم سرقت کنم.
حالا چرا رایزن سیاسی ژاپن را برای سرقت انتخاب کردی؟
من اصلاً نمیدانستم که او رایزن سفارت ژاپن است. در خیابان مقدس اردبیلی داشتم میرفتم که مرد کت و شلوار پوشی را دیدم. به نظر میآمد که پول داشته باشد. از پشت سر با اسلحه به او زدم که ناگهان برگشت. شروع به انگلیسی صحبت کردن کرد. با تهدید اسلحه کیف دستیاش را که یک میلیون و 500 هزار تومان پول داخلش بود سرقت کردم. آن موقع هم متوجه نشدم کسی که از او سرقت کردهام رایزن سفارت ژاپن است فکر میکردم یک افغانی باشد.
پورشه را چطور سرقت کردی؟
پورشه کروک بود و با خودم گفتم میتوانم از داخل ماشین چند تا کیف پول سرقت کنم. ماشین کنار خیابان پارک بود. نمیدانم چه شد که با اسلحه به سمت راننده پورشه شلیک کردم و ماشین را سرقت کردیم. میخواستم خودرو را کنار خیابان رها کنم اما دوستم ایده جدیدی داد. او گفت صاحب پورشه سرقتی در فضای مجازی آگهی مژدگانی منتشر کرده است. مژدگانی 50 میلیون تومانی دوستم را وسوسه کرده بود و از من خواست ماشین را در اختیارش بگذارم تا با ترفندی بتواند مژدگانی را دریافت کند. اما این کار را نکرد و ماشین را برد.
از کارمندان شرکت آب و فاضلاب چرا نتوانستید سرقت کنید؟
اصلا نمیخواستیم از آنها سرقت کنیم. داخل پمپ بنزین باهم بحثمان شد. از پمپ بنزین بیرون آمدیم و در کنار خیابان ایستادیم. وقتی خودروی آنها وارد خیابان شد جلویشان را گرفتیم و با اسلحه تهدید کردیم اما نمیخواستیم سرقت کنیم.
چقدر درس خواندی؟
ترم دو دانشگاه رشته صنایع مقطع کارشناسی ارشد بودم که به خاطر مسائل مالی و ازدواج ترک تحصیل کردم.
شغلت چه بود؟
هر کاری فکرش را کنید انجام داده ام. مدتی انبار دار یک مؤسسه مالی واعتباری بودم که پولم را خوردند و سر همین موضوع دعوایمان شد. مدتی هم در بنگاه املاک کار کردم همین مسأله باعث شد که وضعیت زندگیام با مشکل مواجه شود و همسرم دست بچه سه سالهام را بگیرد و به خانه پدرش برود.
ورزشکار هستی؟
11 سال فوتبال حرفهای در تیمهای دسته اولی بازی میکردم. اما مادرم گفت تو تنها فرزندم هستی و دلم میخواهد که درس بخوانی. به خاطر مادرم فوتبال حرفهای را رها کردم و مشغول درس خواندن شدم.
اسلحه را از کجا آوردی؟
از دوستم. اول میگفت 5 میلیون تومان اما من 2 میلیون و 500 تومان بیشتر به او ندادم.
با همدستت چطور آشنا شدی؟
در مهمانی خانه یکی از دوستانم با او آشنا شدم. البته هر دوی ما در بنگاه املاک کار میکردیم و همین مسأله دوستی ما را بیشترکرد. همدستم بر عکس من حتی دیپلم هم ندارد.
پشیمانی؟
20 روز خواب و خوراک نداشتم. از عذاب وجدان نمیدانستم چکار کنم. اما هرگز تصورش را هم نمیکردم که دستگیر شوم.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید