کدخبر :210539 پرینت
10 فروردین 1397 - 01:48

پشت پرده دفن بی سر و صدای حمیده خیرآبادی

ثریا قاسمی از علت دفن بی‌سروصدای مادرش حمیده خیرآبادی پرده برداشت و ضمن رد شایعات، در نحوه فوت این هنرمند و علت وقوع این حادثه سخن به میان آورد.

متن خبر

به گزارش ماهنامه پاراگراف، دختر حمیده خیرآبادی درباره اینکه چرا مراسم درگذشت مادرش را به سکوت برگزار کرد گفت: واقعاً متاسفم از این شایعات بی‌اساس و البته خدا رو شکر می‌کنم که من کلاً آدم بی‌حاشیه و بی‌شایعه‌ای هستم. مادر من خیلی رنج برد، که نمی‌خواهم وارد جزئیات شوم. به آن حدی که در توانش بود، نرسید. به آن حدی که در شانش بود، به او رسیدگی نشد و آن حدی که باید زندگی‌اش به لحاظ رفاه تامین می‌شد، نشد. هیچ حرف و سخنی از طرف هیچ کس به من گفته نشد.

وی افزود: ما هر دو آرامش و آسایش را دوست داشتیم و اهل شو دادن نبودیم و همیشه از جاهای شلوغ نمایش دادن خودمان پرهیز می‌کردیم و من بسیار مخالف این هستم که این دوستان وفات یافته‌مان را برای نشان دادنِ خودشان ببرند دور تالار وحدت بچرخانند و یک عده بیایند و عکس بگیرند و بهشی از مردم که کمتر مرا دوست دارند، به اندوه ما بخندند. من ترجیح می‌دهم مراسم را بسیار مدیریت شده برگزار کنم.

ثریا قاسمی ادامه داد: ساعت شش زنگ زدم بیمارستان و ماشین آمد و ایشان را در آرامشی که دوست داشتند خاک‌سپاری کردم. بعد هم از آنجا به سر کار رفتم؛ چون مادرم آن قدر کارش را دوست داشت که می‌خواست من در این شرایط به سر کار بروم. اصلاً گریه و سوگواری نکردم؛ سیاه نپوشیدم؛ زیرا جزو نادر افرادی بود که خداوند دعایش را اجابت کرد. همیشه خواسته‌اش این بود که ایستاده وفات کند. همواره از خدا می‌خواست که در رختخواب نیفتد که کسی از او پرستاری و نگهداری کند. من از بیمارستان آوردمشان منزل و خودشان کلیدشان را از کیفشان درآوردند و در را باز کردند. این یعنی شادمانی کامل، شکرگزاری کامل، یعنی فهمیدم چه کردی. هم او فهمید خدا چه کرد و هم من فهمیدم بر ما چه گذشت. پس این سوگواری ندارد، به سوی نور و روشنایی رفتن اشک ریختن و روسری سیاه ندارد مادرم جسمش رفته است.

وی در پایان گفت: رنج‌های من و مادرم را بگذاریم مانند فانوس‌هایی که ژاپنی‌ها به آسمان می‌فرستند، به خدا برسد. گرچه او می‌داند اما بگذار بنده‌اش نداند؛ بگذار تکبرها و خودستایی‌ها، بهره بردار از شرکت در این گونه مراسم‌ها را کسب و کار خود کنند؛ که کسب کارشان همین است، نه هنر. شادی دیدن پرواز و بال گشودن مادرم با آن لبخند زیبا و صورت مهربان و جذاب همواره برایم به یادماندنی است.

انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.