کدخبر :1931 پرینت
16 فروردین 1391 - 15:24

پاسخ‌های بی‌پرده‌ی مرد گفت‌وگوهای رسانه‌ای "مرتضی حیدری" به یک مصاحبه‌ی جنجالی

متن خبر

سیتنا - گفت‌وگو با فردی که خود به مرد گفت‌وگوهای رسانه‌ای مشهور است، هم کار دشواری است و هم آسان. دشوار از این‌رو که مقابل یک فرد حرفه‌ای و متخصص نشسته‌ای که زیر و بم مصاحبه را می‌شناسد و نزدیک به 5 هزار مصاحبه با افراد مختلف، از مدیران میانی تا عالی‌ترین مقام‌های کشور را در کارنامه خود دارد و با اجرای 7‌سال مصاحبه هر شبی یک رکورد جهانی را به نام خود ثبت کرده است و آسان از این حیث که او خوب حرف می‌زند و گفت‌‌وگو کردن را بلد است. به قول معروف این بار خیاط در کوزه افتاد و ما به سراغ مرتضی حیدری، مجری و گوینده بخش خبری و چهره نام‌آشنای برنامه گفت‌وگوی خبری شبکه 2 سیما رفتیم تا با او از رسانه و حاشیه‌هایش سخن بگوییم. در نگاه اول به نظر رسید شایعاتی که درباره مرتضی حیدری در ماه‌های اخیر منتشر شده، بهانه خوبی برای گفت‌وگو با وی و البته آسیب‌شناسی و بررسی آفت‌های مخرب در حوزه فعالیت‌های رسانه‌ای بویژه تلویزیون است. صحبت‌های حیدری برای همه کسانی که درحوزه رسانه فعالیت می‌کنند یا مخاطب رسانه هستند می‌تواند جذاب و مفید باشد. خواندن مصاحبه این ادعا را ثابت می‌کند.

 
نسبت بین شایعه و شهرت بسیار پیچیده و دردسرساز است بویژه برای کسانی مثل شما که در عرصه رسانه آن هم ابررسانه‌ای مثل تلویزیون فعالیت می‌کنند و صاحب‌نام می‌شوند. شایعه‌پراکنی و حاشیه‌سازی درباره مرتضی حیدری در سالی که گذشت کم نبود. به هر حال این شایعات می‌تواند برای شخصیت حقیقی و حقوقی شما آسیب‌زا و تهدیدکننده باشد. یک فرد رسانه‌ای و اساسا یک رسانه مقابل شایعه‌سازی چه باید بکند و به عنوان کسی که سال‌ها سابقه رسانه‌ای داشته‌اید و درمعرض انواع شایعات هم قرارگرفتید این شایعات چرا و چگونه شکل می‌گیرد؟
 
واقعیت این است که به طور عام یک اتفاق در فضای رسانه‌ای ما رخ داده ، به این معنی که مسائلی با عنوان خبر وقتی جنبه منفی پیدا می‌کند بسرعت در جامعه ترویج و تبلیغ می‌شود بدون این ‌که کسی درباره اصل آن ماجرا و شایعه وقوف داشته باشد یا درباره آن تحقیق کند. خب این خیلی فضای خطرناکی است و دردراز مدت می‌تواند آسیب‌های غیرقابل جبران به افراد، رسانه‌ها و خود جامعه وارد کند و بی‌تردید این آتش دامن همه را خواهد گرفت.
 
متاسفانه وقتی فضا ناامن می‌شود این ناامنی همه کسانی را که در آن جامعه زندگی می‌کنند، تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. شایعه به شکل دهان به دهان نیز می‌تواند آسیب‌های جدی در پی داشته باشد چه برسد به این‌ که رسانه‌ای هم شود! حالا سوال جدی این است که چرا اخبار منفی و غلط اینقدر بسرعت در سطح جامعه منتشر می‌شود؟ به نظر من علت اصلی عدم شفافیت و بی‌اعتمادی در جامعه است، وجود کاستی‌ها یا فسادهایی که مردم از آن ناراضی‌اند و این بستر روانی و اجتماعی شایعه‌سازی را فراهم کرده یا به آن دامن می‌زند.
 
انگار شایعه برای مردم ما واجد یک جذابیت پنهان بوده و شاید بتوان برای آن دلایل روان‌شناختی و اجتماعی نیز پیدا کرد.
 
این مساله یک ریشه تاریخی دارد که در حافظه هر فرد ایرانی شکل گرفته است. شما به هیچ عنوان در یک جامعه مالزیایی یا عرب و مثلا کشورهای اروپایی شاهد چنین شایعاتی در سطح گسترده نخواهید بود. مردم ما به واسطه برخی سوابق ذهنی تاریخی و خیلی از مشکلات و مصایب شخصی که دارند مقابل شایعات، باورپذیرتر هستند. احساس ناامنی به مراتب بدتر از خود ناامنی است و زمانی که این احساس در جامعه رواج یافته و همه‌‌گیر می‌شود زمینه برای شایعه‌سازی و باوراندن آن به مردم نیز افزایش می‌یابد. متاسفانه این شایعه‌سازی‌هایی که رسانه‌ها نیز آن را داغ‌تر می‌کنند گاهی موجب می‌شود یک سرمایه ملی و اجتماعی از بین برود.
 
ولی این شایعه‌سازی در ارتباط با شغل شما بویژه این‌ که به عنوان گوینده و مجری بخش سیاسی و اجتماعی شناخته می‌شوید خیلی بیشتر است... .
 
همه کسانی که در رسانه بویژه تلویزیون کار می‌کنند و به اصطلاح چهره هستند در هر سطح و نوع کاری که انجام می‌دهند در معرض این شایعه‌سازی‌ها قرار می‌گیرند. شهرت معمولا یک‌سری آسیب‌هایی نیز به همراه دارد. مثلا اگر بگویند آقای الف. ب. جیم به خاطر‌ فلان پرونده به دادگاه احضار شد کسی نمی‌داند این فرد کیست، فقط با استفاده از کدهایی که داده می‌شود بیشتر مردم می‌فهمند که آقای الف. ب. جیم چه کسی است. اما اگر از روی کذب بگویند مرتضی حیدری به دلیل فلان پرونده به دادگاه احضار شده، شایعه تکثیر شده و حتی ممکن است به اطرافیان و دوستان من نیز تعمیم پیدا کند! شایعه در ارتباط با افراد مشهور از دامنه و عمق بیشتری برخوردار خواهد بود.
 
حتی تکذیب آن شایعه هم گاهی نمی‌تواند تاثیرات مخرب آن را کاملا از بین ببرد.
 
قطعا تاثیرات خود را می‌گذارد. شک نکنید! خود من گواه صادقی بر این واقعیت هستم. درباره من چند ماه پیش شایعه کردند فلانی 3 ماه است به خاطر قضیه اختلاس از کشور فرار کرده است، در حالی که من یک هفته قبلش در تلویزیون برنامه داشتم.
 
جالب این ‌که حتی آنها که یک هفته پیش مرا در تلویزیون دیده بودند و برخی دوستان نزدیکم به من زنگ می‌زدند فلانی ماجرا چیست یا زنگ می‌زدند ببینند من ایران هستم یا نه. اعتماد ممکن است ظرف 50 سال شکل بگیرد، اما ظرف چند ثانیه از بین می‌رود. متاسفانه جامعه ما بشدت در آستانه یک بی‌اعتمادی عمومی قرار گرفته که یکی از نتایج و نشانه‌های آن همین شایعات کذب است.
 
الان یک سایت درجه هفتم که ممکن است هزار تا مخاطب هم نداشته باشد براحتی یک خبر دروغ منتشر می‌کند و بخش عمده‌ای از مردم را تحت‌تاثیر شایعات خود قرار می‌دهد.
 
شاید این ناشی از قدرت و سلطه رسانه‌ها در جوامع جدید و تاثیر آن بر افکار عمومی باشد...
 
نه، رسانه‌ها در همه جای دنیا فعالند، ولی شایعه‌سازی به این شدت وجود ندارد. تا رسانه‌ای در بین مخاطبان پایگاه نداشته باشد، نمی‌تواند تاثیرگذار باشد. مثلا رسانه‌ها صبح تا شب می‌گویند سیگار نکشید یا قوانین و مقررات رانندگی را رعایت کنید. خب چند درصد مردم این توصیه رسانه‌ها را عمل می‌کنند؟‌ رسانه‌ها در جامعه‌ای که ناامنی و فضای تهمت و افترا وجود داشته باشد دچار کژی‌کارکرد می‌شود نه این ‌که لزوما ذات رسانه شایعه‌سازی باشد.
 
در واقع رسانه‌ها در ارتباط با شایعه به 2 شکل عمل می‌کند یا از آن متاثر می‌شود یا به آن دامن می‌زند. ببینید ، به نظر من جملاتی مثل شنیده می‌شود، گفته شده است یا یک مقام آگاه، خطرناک و غیرحرفه‌ای است‌ و باید آنها را به‌عنوان اخبار بدون منبع در نشریات و سایت‌ها انتشار نداد یا باور نکرد. خیلی از اخباری که در رسانه‌های ما منتشر می‌شود از حیث حرفه‌ای خبر نیست، بلکه شب‌نامه است.
 
خیلی ازمردم درباره روزنامه‌ها دارای این ذهنیت هستند که آنها باید افشاگری کنند و انتشار شنیده‌ها را به نوعی مصادیق این افشاگری می‌دانند.
 
به نکته خوبی اشاره کردید. ولی برخی رسانه‌ها نیز به این ذائقه و سابقه تاریخی دامن می‌زنند. تیترهای بسته‌ای که در نشریات و سایت‌های زرد منتشر می‌شود مصداقی از همین دامن‌زدن رسانه‌ای به شایعات است.
 
این دور معیوب باید در یک نقطه متوقف شود وگرنه جامعه ما را از هم خواهد پاشید. حتی بسیاری از مواقع افراد یک شایعه را باور نمی‌کنند، ولی آن را منعکس می‌کنند و این عمق فاجعه است. این مساله به مراتب از احتمال حمله آمریکا و اسرائیل و حتی تحریم‌ها شکننده‌تر و مخرب‌تر است.
 
حالا شما به عنوان کسی که در رسانه ملی کار می‌کنید و با مسوولان زیادی گفت‌وگو کرده‌اید، براساس تجربه حرفه‌ای این سال‌ها چه پیشنهادی برای مقابله با این معضل ارائه می‌دهید؟
 
به نظر من برای عبور از این بحران و روند معیوب یک وظیفه مهم حاکمیت دارد و آن هم اعمال قوانین سختگیرانه در مقابل رسانه‌های متخلف و آنها که به دروغ و افترا و شایعه‌پراکنی دست می‌زنند، است.
 
در واقع باید با تدوین قوانین محکم، به نظارت موثر بر این حوزه ‌پرداخت و به نوعی از سلامت رسانه‌ها حفاظت کرد. اگر قوانین نظارت بر رسانه‌ها در این حوزه‌ها ضعف و خلأ دارد ضمانت اجرایی آنها باید تضمین شود. متاسفانه ما فاقد قوانین بازدارنده در حوزه تخلفات رسانه‌ای هستیم.
 
من چند سال پیش از یک نشریه به دلیل نشر اکاذیبی درباره خودم شکایت کردم. بعد از 6 ماه دوندگی و جلسات مختلف، مدیر مسوول آن روزنامه محکوم شده بود به 3 ماه زندان قابل تبدیل به 300 هزار تومان جریمه نقدی به صندوق دولت. به نظرشما این بازدارندگی است؟! به موازات این راهکارهای قانونی باید فرهنگسازی نیز در این زمینه صورت بگیرد که باز هم خود رسانه‌ها بهترین ابزار برای این کار هستند. ضمن این‌ که مراجع فرهنگی دیگر در جامعه در قبال این مساله باید خود را موظف بدانند و فرهنگسازی کنند. در ضمن این حداقل کاری است که رسانه‌ها و مراجع فرهنگی در جامعه باید انجام دهند. وظیفه مهم‌تر آنها هدایت درست افکار عمومی و تغذیه درست فکری آنهاست.
 
شاید بالا گرفتن دامنه شایعات درباره شما به این دلیل باشد که مثلا نسبت به 5 سال پیش، اعتماد مخاطب به شما به هر دلیلی کاهش یافته یا مثلا برخی می‌گویند مرتضی حیدری جسارت سابق را ندارد و کمی محافظه‌کار شده است یا مثلا رویکرد نقادانه شما در گفت‌وگوهای خبری کمرنگ شده است. به نظر شما بین اعتماد مخاطب و شایعه‌سازی درباره یک گوینده و مجری تلویزیون ارتباط مستقیمی وجود ندارد؟
 
من این سوال شما را کاملا رد نمی‌کنم. این نوع نگاه را برخی رسانه‌ها دامن زدند. واقعیت این است که همه تقریبا فضای رسانه‌ای را در کشور ما می‌شناسند و شما بیشتر. هیچ خبرنگاری خارج از چارچوب رسانه خود نمی‌تواند عمل کند. الان خود شما نمی‌توانید مثلا همه صحبت‌های مرا در این مصاحبه منتشر کنید و کارگزار رسانه‌ای به شکل طبیعی تابع سیاست‌های رسانه خود است. بنابراین این ‌که مرتضی حیدری شجاع باشد یا محافظه‌کار در چنین فضایی قابل تحلیل و تشخیص نیست.خب باید دید آیا همکاران دیگر من مثلا نسبت به اجرای من جسورانه‌تر یا خارج از سیاست‌های سازمان عمل می‌کنند؟ قضاوت درباره عملکرد من باید در این موقعیت مشترک صورت بگیرد. یک مثال می‌زنم. همه بانک‌ها چه خصوصی و چه دولتی تحت نظارت بانک مرکزی کار می‌کنند. یک محدوده باقی می‌ماند که بانک‌ها در آن محدوده با هم رقابت می‌کنند یا در یک مسابقه فوتبال همه بازیکنان تابع یک سیستم و قانون مشخص هستند و محدودیت یا فرصت مانور برای همه به یک شکل وجود دارد، ولی بازیکنی که از هوش و توانایی بیشتری برخوردار است، می‌تواند از این وضعیت مشترک‌ استفاده بیشتری کند و توانایی‌های خود را به نمایش بگذارد.
 
من سعی کرده‌ام خارج از چارچوب رسانه‌ای که در آن کارمی کنم عمل نکرده و از همین موقعیت، بهترین بهره‌برداری را داشته باشم. البته باید به شرایط زمانی و تفاوت‌های آن نیز توجه داشت و آن را در قضاوت درباره چهره‌های رسانه‌ای لحاظ کرد.
 
آقای حیدری! می‌خواهم مثل خود شما جسورانه سوالی بپرسم و خیلی شفاف بگویم که برخی به مرتضی حیدری انتقاد می‌کنند چرا وقتی در برابر رئیس‌جمهور قرار می‌گیرد محافظه‌کار می‌شود یا از مصاحبه‌های چالشی پرهیز می‌کند.
 
کسانی که این انتقاد را مطرح می‌کنند 2 دسته‌اند. یک دسته همواره در مقام منتقد دولت هستند و دوست دارند همیشه سوالات انتقادی و چالشی از رئیس‌جمهور بپرسم. دسته دوم کسانی هستند که در چند ماه اخیر مقابل دولت و رئیس‌جمهور موضع پیدا کردند. اینها قبلا انتقاد نمی‌کردند و حتی گاهی می‌گفتند حیدری جسارت کرده یا شأن رئیس‌جمهور را رعایت نکرده است. همین‌ها امروز به من انتقاد می‌کنند که چرا در برابر رئیس‌جمهور دست و پا بسته عمل کرده یا صرفا حرف‌های او را تایید می‌کنم.
 
خیلی از این منتقدان که صاحب رسانه هستند چرا خودشان همان مطالبی را که از من انتظار دارند در رسانه‌های خود مطرح نمی‌کنند؟! در ضمن رئیس‌جمهور، عالی‌ترین مقام اجرایی کشور است که صاحب جایگاه و مقام ویژه‌ای است و قطعا آداب مصاحبه با وی در همه جای دنیا ویژگی‌های خاص خود را دارد.
 
البته رعایت شأن رئیس‌جمهور به این مفهوم نیست که خبرنگاران در برابر وی کرنش یا تمجید کنند. من مرتضی حیدری اگر در جامعه اعتباری داشته باشم منوط به این است که یک مصاحبه موفق و مخاطب‌پسندی داشته باشم. من اعتبار حرفه‌ای را با هیچ چیز معامله نمی‌کنم.
 
فکر نمی‌کنید گذشت زمان در بی‌اعتمادی یا کاهش محبوبیت شما بین مخاطبان موثر باشد؟ مثلا بهتر نبود مثل یک بازیکن فوتبال زمانی که در اوج قرار دارد و از آن حرفه کنار می‌کشد تا منزلت و محبوبیت اجتماعی خود را حفظ کند این کار را می‌کردید؟
 
به نظر من ساحت خبرنگاری با وضعیت ورزش و فوتبال متفاوت است. در ورزش با گذشت زمان و فرسودگی جسم امکان ادامه فعالیت حرفه‌ای کم می‌شود و مثلا یک فوتبالیست حرفه‌ای بعد از این‌ که در اوج کنار می‌کشد به مربیگری می‌پردازد، چون در اینجا دیگر به کار فکری نیاز است نه جسمی.
 
در حوزه خبرنگاری هر چقدر زمان بگذرد فرد آبدیده‌تر و باتجربه‌تر می‌شود. هر چقدر از عمر خبرنگاری بگذرد شایستگی برای آن حرفه بیشتر می‌شود. مگر این ‌که آن فرد دچار نخوت و غرور شده یا مطالعه لازم را برای به روز بودن در شغل خود نداشته باشد.
 
من که تاکنون نزدیک به 5 هزار تا مصاحبه کردم اگر گمان کنم دیگر هیچ چیز تازه‌ای برای تجربه کردن نمانده قطعا شکست خواهم خورد. یکی دیگر از آفت‌های جامعه ما همان چیزی است که به آن می‌گویند نخبه‌کشی. شایعات یکی از ابزارهای قدرتمند در ارتباط با نخبه‌کشی است.
 
جالب این است که این اتفاق در کشور ما بیشتر به صورت درون‌سازمانی صورت می‌گیرد و خود همکاران و هم صنفان در یک حرفه بیشتر به شایعه‌پراکنی درباره یکدیگر دست می‌زنند. متاسفانه ما برای این ‌که بلندتر دیده شویم تلاش نمی‌کنیم که قد بلند شویم، بلکه سعی می‌کنیم پای رقیب را کوتاه کنیم. 
 
مثلا در فرهنگ ژاپن در یک مجموعه همه تلاش می‌کنند مدیر آن سازمان یک پله بالا برود تا فرد لایق بعدی جانشین‌‌اش شود ولی ما در ایران همه می‌کوشیم فردی که در بالاست بیاید پایین تا خودشان بروند جای او. در نتیجه همه چیز می‌آید پایین و افت می‌کند. من از سال 75 در تلویزیون مشغول فعالیت رسانه‌ای هستم و از سال 78 هم گفت‌وگوی ویژه خبری را تجربه کردم. تا 5-4 سال اول خبر خاصی نبود. شاید اولین خبر و شایعه‌ای که مرا نشانه رفت سال 80 منتشر شد.
 
مدام در این سال انواع و اقسام شایعات درباره من در رسانه‌های مختلف منتشر شد. به نظر من کسی این‌گونه اخبار را منتشر کرده یا دامن می‌زند که براساس همین تفکر عمل می‌کند. یعنی کوتاه کردن پای دیگری برای بلند قد جلوه دادن خود. برخی هم به این دلیل که فلانی مشهور است اخبار کذبی درباره‌اش منتشر می‌کنند برای فروش بیشتر و تامین منافع شخصی. متاسفانه اخلاق حرفه‌ای بویژه در فعالیت‌های رسانه‌ای تحت تاثیر این رقابت‌های ناسالم قرار می‌گیرد. وقتی یک خبر کذب درباره من منتشر می‌شود مگر بنده چقدر توان و فرصت دارم به همه آنها پاسخ دهم؟ ضمن این‌ که براساس یافته‌های علوم ارتباطات، وقتی ما خبر کذبی را منتشر و بعد تکذیبیه‌اش را چاپ می‌کنیم 20 درصد کسانی که اصل خبر را خوانده‌اند، تکذیبیه آن را می‌بینند و معلوم نیست باور کنند، اما 80 درصد بقیه که تکذیبیه را می‌بینند تازه به سراغ خبر اولیه می‌روند تا ببینند ماجرا از چه قرار است! خب من که نمی‌توانم درباره هر شایعه‌ای تکذیبیه صادر کنم. در این صورت خیلی‌ها می‌گویند ببین حتما ماجرا صحت داشته که فلانی واکنشی نشان نداده است.
 
گاهی اوقات نیز برخی رسانه با ایجاد چنین فضایی و دامن زدن به فرآیند انتشار و تکذیب، شما را وارد یک جنگ فرسایشی می‌کنند که آخر و نتیجه‌اش معلوم نیست. در سال‌های اخیر به واسطه گسترش انواع سایت‌های خبری که صلا هویت و شناسنامه آن معلوم نیست و هیچ‌گونه نظارتی هم بر آن صورت نمی‌گیرد این شرایطی که ترسیم کردم بدتر هم شده است. واقعیت این است که من طی یک دهه تلاش کرده‌ام از جوابیه و تکذیبیه دادن پرهیز کنم، چون ساز و کار و پیامدهای آن را می‌شناختم. اما در این4-3‌ماه اخیر درباره هر شایعه‌ای که پیرامون من شکل گرفت و منتشر شد پاسخ دادم، چون تکلیف اجتماعی و اخلاقی خود می‌دانستم از خودم دفاع کنم.
 
اهالی فرهنگ و شخصیت‌های مرجع اجتماعی باید در این زمینه وارد میدان شده و به فرهنگسازی در این باره بپردازند. برای من راحت‌تر بود که همچنان مسیر سکوت 10 ساله‌ام را طی کنم ولی در این چند ماه تلاش کردم از طریق نوشتن یا گفتن در مقابل این شایعات به بهبود وضعیت اخلاقی در جامعه کمک کنم. براساس شایعاتی که درباره من صورت گرفته و می‌شود باز هم اینجا اعلام می‌کنم بنده نه شرکت دارم، نه سهامدار بانک یا شرکتی هستم چه مستقیم و چه غیرمستقیم.
 
بنده فقط یک مطب دارم و دکتری خود را در رشته مدیریت از کشور فرانسه بتازگی گرفته‌ام و چند جا کار مشاوره‌ای در زمینه تحصیلی می‌کنم و کارمند رسمی معاونت سیاسی سازمان صداوسیما هستم و طبق نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت حقوق می‌گیرم. در تعاونی مسکن معاونت سیاسی هم یک آپارتمان دارم که 284 همسایه من در آن مجتمع می‌دانند بنده آنجا را رهن داده‌ام و با پولش اتومبیل خریده‌ام.
 
ضمن این‌ که اگر تخلفی کرده باشم بالاخره کشور واجد یک نظام حقوقی است که بنده مثل هر شهروند دیگری باید پاسخگوی آن باشم و اصلا تحت نظارت آن هستم. ضمن این‌ که طبق توصیه اخلاقی و شرعی دین ما اصل بر برائت انسان‌هاست مگر این‌ که خلافش ثابت شود، ولی متاسفانه انگار این مساله اکنون در جامعه ما معکوس عمل می‌شود. من از همه همکاران رسانه‌ای و تک‌تک آحاد جامعه تقاضا می‌کنم بیایند دست به یک جهاد بزنیم تا فضای جامعه را از این بی‌اعتمادی و عدم شفافیت نجات دهیم.
 
خداوند عیب‌ها را می‌پوشاند و ستار العیوب است. ما عیبی که نیست را می‌سازیم و این یک فاجعه است و شعله آن دامن همه ما را می‌سوزاند. لذا مقابله با شایعه‌سازی یک جهاد اخلاقی و اجتماعی است که همه ما باید در آن سهیم باشیم.
 
شما در سال‌های اخیر حضور کمتری در برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری دارید و اجرای برخی مصاحبه‌ها و سوژه‌های خاص را به عهده می‌گیرید. این گزیده‌کاری علت خاصی دارد؟
 
این یک روال طبیعی است. از عمر برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری 5/12 سال می‌گذرد. من 7 سال اول این برنامه را به تنهایی اجرا کردم و گفت‌وگو هیچ شبی تعطیل نبود. یعنی عین 356 روز سال را برنامه داشتیم که بنده اجرا کردم. رکورد 7‌سال‌گفت‌وگوی هر شبه یک رکورد جهانی در مصاحبه‌های تلویزیونی است. ‌
 
یعنی هیچ مجری‌ای در تلویزیون جهان 7 سال هر شب مصاحبه و گفت‌‌وگوی خبری نداشته است. ولی در 5 سال اخیر همکاران دیگری هم به برنامه اضافه شدند که طبق یک تقسیم کار اداری گفت‌و‌گوها را هدایت می‌کنند. ضمن این‌ که در روزهای تعطیل دیگر برنامه‌ای نداریم.
 
البته یک‌سری رده‌بندی‌هایی توسط سازمان درباره مصاحبه‌ها صورت می‌گیرد که مثلا فلان مجری با فلان مسوول یا مدیر مصاحبه کند و فلان گوینده برنامه دیگری را اجرا کند. تغییراتی که در برنامه گفت‌‌وگوی ویژه خبری طی سال‌های اخیر شاهد بودید تغییر طبیعی و حرفه‌ای یک برنامه رسانه‌ای است که در بخش‌های دیگر نیز رخ داده است.
 
به نظر شما، آیا گفت‌وگوی ویژه خبری جذابیت گذشته خود را از دست نداده است؟ البته من معتقدم یک برنامه تلویزیونی وقتی سال‌ها از آن می‌گذرد طبیعی است ریزش مخاطب داشته باشد...
 
‌برعکس، به نظر من هر چه از عمر یک برنامه می‌گذرد باید تقویت شود مگر این‌ که کسانی که بانی این برنامه بودند و آن را راه‌اندازی کردند از فلسفه آن برنامه دور شوند. ما در جهان شاهد برنامه‌های تلویزیونی‌ای هستیم که سال‌های طولانی از عمرآنها می‌گذرد و همچنان محبوبیت و مخاطب دارند، اما قانونی در طبیعت هست که برروابط انسانی نیزصدق می‌کند.اگربنده 5 ‌هزارگفتگوی خبری انجام دادم حتما در گفتگوی 5001 اعتبار و جایگاهم قوی‌تر خواهد شد مگر این ‌که خودم آن را بد اجرا کنم یا برنامه از فلسفه و هدف اولیه خود دور شود.
 
اتفاقا قدمت و سابقه طولانی یک برنامه نشانه مثبت و موفقیت آن برنامه است، به شرطی که متعهد به آن اصولی باشیم که برنامه را براساس آن راه‌اندازی کردیم.
 
فارغ از حجم بالای کار شما در حوزه خبر، تنوع کاریتان در زندگی حرفه‌ای هم برای من جالب است که گاهی هیچ ارتباط ظاهری بین آنها وجود ندارد. شما از یک طرف فیزیوتراپ هستید که کار تخصصتان را ترک نکردید، از سوی دیگر حضور پررنگی در رسانه‌ها دارید و از طرف دیگر در رشته مدیریت هم ادامه تحصیل دادید. این مجموعه کارهای مختلف که به موازات هم انجام می‌دهید مخرب و بازدارنده نیست؟
 
بهتر است که انسان انرژیش را در یک کار متمرکز کند. قطعا اگر من بخواهم در 5 حوزه کار کنم خیلی رشد نخواهم کرد و انرژی من تقسیم می‌شود ولی شرایطی موجب این وضعیت شده که من به این کارهای متضاد می‌پردازم.
 
از نظر من مطلوب این است که روزی 15 ساعت در رسانه کار کنم به جای این‌ که 8 ساعتش را بروم مطب یا کار دیگری انجام دهم. به هر حال من برای این ‌که چرخ زندگیم بچرخد مجبورم چند کار مختلف انجام دهم. قطعا اگر از طریق فعالیت رسانه‌ای معیشت من تامین می‌شد کار رسانه‌ای را ترجیح می‌دادم و فقط در این حوزه متمرکز می‌شدم ولی واقعیت‌های زندگی و هزینه‌های آن مرا از توفیق این تمرکز حرفه‌ای بی‌نصیب کرده است.
 
به هر حال من معتقدم نباید از سایر حوزه‌ها غافل شد بویژه درفعالیت‌های خبری، ولی هر آدمی باید در یک حرفه مشخص متمرکز شود. خود من در بین انواع کارهایی که انجام می‌دهم بیش از هر چیز کار رسانه را ترجیح داده و به آن علاقه‌مندم. کار رسانه با این که سختی‌های زیادی دارد، اما بشدت جذاب است و کسانی که آمیخته با حرفه می‌شوند کمتر پیش می‌آید از آن دل بکنند. اگر زندگی متوسطی که دنبالش هستم از طریق فعالیت رسانه‌ای تامین می‌شد بی‌تردید فقط کار رسانه‌ای می‌کردم و لاغیر.
منبع: جام جم
نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.