کدخبر :284870 پرینت
17 شهریور 1402 - 08:02

به اصرار شوهرم، دوستش آزارم داد!

سرگذشت غم انگیز زن جوان که خواسته‌های بی‌شرمانه همسرش از او منجر به هم آغوشی با دوستان ناباب شوهرش شده بود.

متن خبر

به گزارش سیتنا، یک زن جوان با مراجعه به پلیس مشهد گفت: فقیر بودیم دوستی به نام سالومه داشتم که برادرش شرکت داشت او مرا برای برادرش خواستگاری کرد من پذیرفتم و ازدواج کردیم «انوش» که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این ازدواج در پوست خودم نمی گنجیدم، سعی کردم زندگی عاشقانه ای را برایش فراهم کنم.

خلاصه یک سال بعد از آغاز زندگی مشترکمان صاحب یک فرزند پسر شدم و تصور می کردم با تولد آراد، زندگی ما زیباتر خواهد شد اما نمی دانم چه حادثه ای رخ داد که این زندگی عاشقانه رنگ باخت و روابط من و «انوش» سرد و بی روح شد.

با این که بیشتر از یک ماه از تولد فرزندم نمی گذشت ولی دیگر همسرم توجهی به نیازهای عاطفی و روحی من نداشت، به گونه ای که هر روز بیشتر از هم فاصله می گرفتیم. این اوضاع آشفته از من زنی افسرده ساخته بود.

ساعت ها گریه می کردم یا با پسرم سرگرم می شدم تا غصه هایم را فراموش کنم. وقتی مشکلم را با خانواده ام در میان گذاشتم، نه تنها حمایتی از من نکردند بلکه اموال و دارایی های انوش را به رخم کشیدند و این گونه تحقیرم کردند. از سوی دیگر زمانی که همسرم متوجه شد خانواده ام هیچ حمایتی از من نمی کنند و پشتیبانی در زندگی ندارم، رفتارهای غیرمتعارف و نامعقولش را شدت بخشید و به حد شرم آوری رساند.

او نه تنها در منزل را قفل می‌کرد و اجازه بیرون رفتن به من نمی داد بلکه شب ها برخی از دوستانش را به همراه همسرانشان به منزلم دعوت می کرد و تا پاسی از شب انواع فسق و فجور را مرتکب می‌شدند.

آن‌ها با پوشش زننده کنار هم می‌نشستند و با خنده‌های مستانه خودشان مرا آزار می‌دادند. این دعوت‌های گروهی هر روز شکلی جدید به خود می‌گرفت به طوری که غیرت و مردانگی هم از بین رفته بود و خجالت و حیا از رفتار آن‌ها شرمنده می‌شد.

درخواست بی‌شرمانه همسرم برای رقصیدن و هم آغوشی با دوستانش

این رفتارهای زننده به حدی رسید که شوهرم از من می‌خواست با مردان غریبه برقصم و هم آغوشی کنم با چشم‌های گریان این دستور را اجرا می کردم و شوهرم می‌خندید دیگر نمی‌توانستم شاهد این صحن‌های شرم آور و درخواست‌های گستاخانه شوهرم باشم، به همین دلیل اختلافات بین من و «انوش» شدت گرفت. در این میان برای یافتن چاره ای به کلانتری آمدم.

شایان ذکر است، به دستور سرهنگ باقی زاده (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) این زوج جوان پس از انجام مشاوره های مقدماتی در کلانتری به مرکز مشاوره پلیس معرفی شدند.

انتهای پیام

برچسب ها

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.