کدخبر :240950 پرینت
11 بهمن 1398 - 09:27

پیامک عاشقانه مادر، زندگی دخترش را از هم پاشید!

حسرت یک لبخند بر دلم مانده بود و آرزو می کردم شریک زندگی ام یک بار از در خانه وارد شود و یک جفت جوراب یا یک شاخه گل برایم هدیه بیاورد.

متن خبر

به گزارش سیتنا، من انتظار زیادی از شوهرم نداشتم و کاملا موقعیت و شرایط او را درک می کردم. اما خودتان بهتر می دانید یک زن با احساس و عاطفه نفس می کشد و اگر بی مهری ببیند زندگی برایش جهنم می شود. زن ۳۸ ساله قطرات اشک را از روی گونه هایش پاک کرد و افزود: یک عمر خون دل خوردم و آبروداری کردم تااین که چهار ماه قبل برای دخترم خواستگاری آمد و شوهرم پس از انجام تحقیقات لازم البته بدون آن که نظری از من و فرزندم بخواهد جواب بله گفت و مراسم عقدکنان دخترم برگزار شد.

خانواده دامادم از همان لحظه اول آشنایی با ما، متوجه رفتارهای تحقیر آمیز شوهرم شدند و همیشه می پرسیدند چرا همسرتان قدر شما را نمی داند و این قدر یک دنده و مغرور است. حدود دو ماه از این ماجرا گذشت و متاسفانه دامادم نیز از شوهرم یاد گرفت و برخوردهای بسیار تند و خشن در رفتار با دخترم نشان می داد که این مسئله باعث به وجود آمدن اختلافاتی بین آن ها شد.

زن جوان در واحد مشاوره پلیس افزود: در این مدت رفت و آمدهای من و همسر عموی دامادم خیلی صمیمانه و خودمانی شد و هر موقع او را می دیدم سفره دلم را می گشودم و از مشکلات زندگی ام و بداخلاقی های شوهرم گلایه می کردم. افسوس که ندانسته تمام مسائل ریز و درشت زندگی ام را فاش کردم و غافل از آن بودم که با این کار اشتباه چه بلایی به سرم خواهد آمد.

از شما چه پنهان یک روز پیامک عاشقانه ای از طریق گوشی تلفن همراهم دریافت کردم و این مسئله برایم خیلی عجیب بود. چون سابقه نداشت کسی برایم چنین پیامک هایی بفرستد. به این موضوع توجه چندانی نشان ندادم و با خودم گفتم حتما این پیامک اشتباهی ارسال شده است اما از آن روز پیامک های عاطفی و عاشقانه زیادی با این مضمون که «تو یک فرشته تنها هستی» دریافت کردم.

من از ترس چیزی به شوهرم نگفتم و از طرفی کنجکاو شده بودم و دوست داشتم بدانم این فرد کیست که این قدر ابراز عشق و علاقه می کند. نمی دانم چرا در قفس تنهایی خودم را به روی این مسئله باز کردم و من هم یک بار به این پیامک های عاشقانه پاسخ دادم. اما هنوز چند ساعت از این موضوع نگذشته بود که دامادم به همراه پدر و مادر و زن عمویش خیلی خشمگین و عصبانی به خانه ما آمدند و سر و صدا راه انداختند. من تازه فهمیدم همسر عموی دامادم تمام درد دل ها و گلایه هایم را به شوهرش انتقال داده است و کسی که پیامک های عاشقانه برایم ارسال می کرده، عموی دامادم بوده است.

زن جوان گفت: شوهرم هیچ نگفت ولی با دعوا و درگیری که سر این مسئله به پا شد زندگی دخترم نیز از دست رفت و دامادم و خانواده اش می گویند عروسی که مادرش فاسد باشد نمی خواهیم.

انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.