یک زندان سبز با ساکنینی غرق رفاه
در فیلم «دندان نیش» مخاطب به جای کلیشه جهان زشت دیکتاتورهایی که دارای قدرت سخت نظامی و سالوسی هستند، روایت زندگی خانوادهای را میبیند که در خانهای که در یک باغ سرسبز قرار زندگی میکنند. دیوارهای خانه کوتاه است طراوت از درخت و گل و گیاهِ آن میبارد، این خانه برای ساکنانش تا وقتی بی خبراند جای خوبی است که حداقل امنیت دارد و در واقع هیچ چیز برای مرفه زیستن در آن کم نیست.
انصاف نیوز - مهدی رزاقی طالقانی، پژوهشگر اجتماعی در یادداشتی نوشت: محمدعلی همایون کاتوزیان در تعریف دیکتاتوری میگوید: «دیکتاتوری نظامی … در عصر مدرن … حکومتی فردی و خودسرانه نیست بلکه حکومت اقلیت است که در راس آن فردی مقتدر قرار دارد. رژیم دیکتاتوری مبتنی بر قانون است اگرچه قانون در آن محدود و غیرمنصفانه است.»
شاید این ویژگی هنر و مشخصاً سینما است که مفاهیم کلان اجتماعی را برای فهم مردمان عادی ساده میکند و اساس نظم موجود را به تصویر میکشد تا توهم این را نداشته باشند که در باغ سبز آرزوهایشان زندگی میکند و همه چیز خوب است.
سینما بارها در سیاهترین روزهای تاریخ روزنه تنفس بوده و قادر است هر هژمونیای را بشکافد و مانع از خفگی جهان باشد. از مصداق این روزنههای رهایی در سینما، فیلمهای لانتیموس، کارگردان یونانی، را میتوان نام برد که دنیای شخصیتهای عادی و گاه راندهشدهای را به تصویر میکشند که استخوانهای آنها زیر سلطه قوانین نانوشته خودکامگی در حال خرد شدن است. لانتیموس به عنوان کارگردان صاحب سبکِ موج نوی سینمای یونان در بستر سینمای مولف و مستقل این نکته را فریاد میزند که سینمایی که آگاهی نبخشد خود ابزار نشئه انسان و جامعه در ظلم است و افیون تودههاست و با همین رویکرد سینمای تجاری و هالیوود را جا میگذارد.
داستان: یک خانواده پنج نفره یونانی، در خانهای ییلاقی، خارج از شهر، در آرامش و خوشبختی و رضایت زندگی میکنند. پدر خانواده قوانین غیرمعمولی برای تربیت و کنترل فرزندان وضع کرده است که آنها را در محیطی بسته و کاملا حفاظتشده در برابر دنیای بیرون قرار میدهد. او دوست ندارد که فرزندانش به انحراف کشیده شوند و از این رو خودش نقش تنها رابط آنان با انسانها و جهان را ایفا میکند. دختری به نام کریستینا که پدر خانواده او را برای ارضا جنسی پسر نوجوان خانواده استخدام کرده است، خارج از وظایف خود در خانواده، دست به اقداماتی میزند که بر اثر آن انقلابی در خانه به وقوع میپیوندد.
لانتیموس برای فهم سادهتر مفاهیم سیاسی و اجتماعی زندگی در ذیل دیکتاتوری دست به ترکیب و استفاده از یک سری کلیشه و ضد کلیشه هنری و نمادگرایانه زده است که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
ضد کلیشهها:
«خانه سبز»
در فیلم «دندان نیش» مخاطب به جای کلیشه جهان زشت دیکتاتورهایی که دارای قدرت سخت نظامی و سالوسی هستند، روایت زندگی خانوادهای را میبیند که در خانهای که در یک باغ سرسبز قرار زندگی میکنند. دیوارهای خانه کوتاه است طراوت از درخت و گل و گیاهِ آن میبارد، این خانه برای ساکنانش تا وقتی بی خبراند جای خوبی است که حداقل امنیت دارد و در واقع هیچ چیز برای مرفه زیستن در آن کم نیست.
لانتیموس با خانه در واقع اتوپیای کاملی از دیکتاتور را به تصویر میکشد که باغی زیباست که در آن، از استخر تا تلوزیون، هر رفاه به ظاهر سالم و اخلاقی وجود دارد. پدر مهربان است و با عشق، رقص دخترانش را نظاره میکند و مادری که برنامه ورزش و غیره برای فرزندان خود میچیند. همه اینها قرار است بهانهای برای رضایت اعضاء خانواده شود.
«دیوار کوتاه»
دیوار بلند، در هنر، نماد مانعی از فهمیدن آنچه در بیرون میگذرد، است و دیوار در نگاه سیاسی بیگانههراسی را متجلی میکند که این بیگانههراسی و ترس از شکستن دیوارها معرف جوامع دیکتاتوری است. در کلیشه زندان، دیوار بلند است و امکان آزادیخواهی حداقل به صورت فیزیکی امکانپذیر نیست اما زندان سبز کریستوس استرگیوگلو در نقش پدر خانواده در فیلم Dogtooth کوتاه است و رهایی به لحاظ فیزیکی امکانپذیر است و این دیوار درونی و ذهنی افراد است که مانع از رهایی آنها میشود.
«دیکتاتورها»
لانتیموس به جای یک دیکتاتور کلیشهای در فیلمهای روایتگر زندگی در سایه استبداد، زن و مردی با یکدیگر همدستاند و قفسی شیک و زیبا ساختهاند تا در آن سه پرنده قفسی را تربیت کنند. اتحاد میان پدر و مادر در تحکیم ساختار استبدادی خانواده فوقالعاده است. مادر هم مخبر است و هم عامل اجرای احکام اما از تئوریپردازی برای ایجاد قفس هم غافل نمیماند.
«جهان به چشم دیکتاتور»
لانتیموس در «دندان نیش» دوربین را در نقطهای میگذارد که مخاطب بتواند دنیای ذیل استبداد را درک کند. دوربین در این فیلم به مثابه چشمان دیکتاتورهای آسیای شمالی حالتی خشک، یخ زده و ثابت دارد. مخاطب دقیقاً از این منظر باید با شخصیتهای فیلم همراه شود و خود را از این طریق در منظر چشم یک دیکتاتور ارزیابی کند.
«زن در نقش دیکتاتورستیز»
شکاف اصلی در ساختار دیکتاتوری خانه توسط زنان رخ میدهد و دیگر بر خلاف فروپاشی دیکتاتورهای شرقی، یک مرد آرمانی در قامت منجی نیست که این ساختار را میشکند. دختر بزرگ خانواده، به خاطر رفع نیاز جنسی کریستینا، در دنیای خارج از قفس سبز، به نوارهای ویدئویی دست پیدا میکند و عطش رهایی از قفس و شناخت دنیای آزاد او را به عصیان میکشاند.
«جامعه بیتفاوت»
در فیلم «دندان نیش» مخاطب با دو فرد به نمایندگی از طیفهای بیتفاوت اجتماعی در برابر دیکتاتور و دیکتاتوری مواجه میشود؛ برای آنها سرنوشت دیگرانی که ذیل چنین وضعی زندگی میکنند، هیچ اهمیتی ندارد. مخاطب این افراد را در روابط اعضای خانواده با دیگران میبیند. کریستینا شریک جنسی پسر خانواده که در استخدام پدر است، با اینکه میداند فرزندان رئیسش به چه شکل زندانی شدهاند، اما تنها به فکر کسب درآمد خود است. او که در ازای رابطه جنسی با پسر خانواده کسب درآمد میکند، از رابطه دوستانهاش با دختر بزرگ خانواده هم به دنبال منفعت شخصی خود است و از ساکنان زندان سبز دیکتاتور سواستفاده میکند و کاری به وضع رقتبرانگیز آنها ندارد. فرد دیگری هم که دوست پدر خانواده است، نمادی از بیتفاوتی محض به مرگ خاموش انسانیت در قفس سبز است. او که از وضع رقتانگیز ساکنان خانه خبر دارد، توصیه و تلاشی برای تغییر وضعیت ساکنان خانه ندارد.
«بهرهگیری از حیوان برای تفهیم موضوع»
مخاطب در این فیلم با دو حیوان مواجه است؛ سگ و گربه. سگی که تربیت میپذیرد و گربهای که ویژگیهای خودمحورانهتری دارد. در Dogtooth گربه دشمن اعضای خانواده است و خانواده با او زاویه جدی دارد و مخاطب میبیند که پسر خانواده چگونه گربهای را که در باغ خانه دنبال غذاست، میکشد. اما سگ در خانواده تقدیس میشود و اعضای خانواده با هم صدای سگ درمیآورند. از اینجا میتوان گفت که به تفاوت ساختاری این دو حیوان هم توجه شده است. سگ تحت تربیت قرار میگیرد و کاملا مطیع و وفادار است و اطاعت و وفاداری خصلتیست که دیکتاتورها میپسندند؛ برعکس گربه که موجود خودپسندیست و نمیشود زیاد مزاحمش شد.
«آزادی به جای امنیت»
نوع نگاه فیلمساز، به مقوله آزادی و امنیت، ضد کلیشه دیگر فیلم است. در ابتدای فیلم علقه افراد به امنیت در چهارچوب زندان سبز مانع تلاش برای آزادی است اما هر چه از فیلم میگذرد و وقتی آدمها از کودن بودن، که کنجکاوی و نیروی نارضایتی را در انسان میکشد، خارج میشوند به جای امنیت به آزادی فکر میکنند و دختر بزرگ خانواده وقتی دندان نیشش را با عصیان خود میشکند -چون به او آموزش داده بودند که هروقت دندان نیشش بیفتد، میتواند بیرون برود و مثلا رانندگی یاد بگیرد- آزادی را به امنیت و رفاه ترجیح میدهد و دست به تلاش برای آزادی میزند.
«نگاه فلسفی-روانشناختی به جامعه دیکتاتورزده»
لانتیموس، در فیلم دندان نیش، با نگاهی علمی، مسائل فلسفی مهمی را در فیلم خود ارائه میدهد. او، ضمن شخصیتسازی، نخست تعاریف و چارچوبهایی را مطرح کرده است که انسانِ اسیرِ در قفس سبز برای زندگی خود تعریف میکند و بعد بحث شرطیشدن انسان را در مقابل محرکها به خوبی مطرح میکند و ضمنِ آن غلبه ذهن بر عین را نیز به مخاطب نشان میدهد. فیلم دندان نیش خوب و بد را بر مبنای آنچه سیستمها القا میکنند، ارزیابی میکند. سیستمهایی که، در آن، انسان سوژه بازتولید ایدئولوژی حاکم است. دندان نیش چگونگی شکست این ساختار القا را به تصویر میکشد.
لازم به ذکر نیست که نامگذاری اشیا، ابزار، افراد و غیره توسط انسان برای سهولت در یادگیری و به نوعی شرطیشدن است و تاثیری در ذات آن چیز نخواهد داشت. اما اگر تغیرات اسامی منجر به تغییر شناخت شود، آن هنگام است که التقاط و انحراف ذهن از مبانی ابتدایی زیست اجتماعی ایجاد میشود و بیراههایی پیشروی فرد و جامعه گشوده میشود. در دندان نیش، دیکتاتورها یعنی پدر و مادر سعی میکنند تا با تغییر اسامی، فرزندانشان را از شناخت آنچه در دنیای آزاد وجود دارد، باز دارند. هرچند چنین چینشی فایدهای برای نابود کردن ذات اشیا و ابزار ندارد.
در Dogtooth از آلت تناسلی به صفحهکلید تعبیر میشود؛ اما این نامگذاری کاردکرد آن را تغییر نمیدهد فقط خط ارتباط فرد با دیگران را مخدوش میکند. در شرطیشدن انسانها که فیلم به شدت روی آن تکیه دارد، وضع به شدت پیچیدهتر از ساختار القای مفاهیم است. دختر بزرگ خانواده از موقعیت شرطیشدهای که میگوید: «بیرون جای بدی است»، میگریزد و دو خواهر و برادر او حداقل تا زمانی که فیلم به پایان نرسیده است، در موقیت شرطیشده، باقی میمانند. هر چند گریز آنها نیز قریبالوقوع مینماید؛ چرا که حیوان به دلیل فقدان عقلانیتِ لازم، شرطیشدن را میپذیرد اما شعور انسان، در نهایت، او را بیدار میکند و در پی کشف حقیقت محرک بر میآید.
در دندان نیش، این انسان است که در نهایت اسارت را نمیپذیرد و شرطی نمیماند و این گریز بر مبانی علمی رخ میدهد و کارگردان به جای مانور متهورانه و تخیلی، هم زندان و دیکتاتور را بر مبنایی علمی، دارای انحراف و برنامه انحرافی نشان میدهد و هم میخواهد بگوید که در ساختار علمی که تا امروز بشر بدان رسیده است، این انسان است که حرکت و گریزش از زندان قابل تحلیل است.
«کلیشهها»
«مردِ نَر»
اگر در فیلم یورگوس لانتیموس، دخترها ضد کلیشه جامعه استبدادیاند، مرد کماکان در همان ساختار کلیشهای جوامع دیکتاتوری تعریف میشود. از سوی دیگر نظام مردسالار فرزندان را با سگ مقایسه میکند که این به نوعی نگاه مشترک در اکثر جوامع سنتی به فرزند است؛ همانطور که در بسیاری از خانوادهها فرزندان را به عنوان نیروی کار خانواده به حساب میآوردند. البته به این نکته نیز باید اشاره کرد که این نوع نگاه تنها مختص به فرزندان نیست و پدر مادر خانواده را نیز در خانه حبس کرده است.
«ایزولهسازی»
دیکتاتورهای فیلم یورگوس لانتیموس یونانی هم مانند تمام دیکتاتورهای تاریخ، جامعه تحت امر خود را ایزوله ساختهاند و در چنین فضایی، دست به تولید کلمه، مفهوم و مصداق، فرم و محتوا میزنند. روابط جنسی با محارم که در بیرون و عرف عملی قبیح به حساب میآید، در این بهشت زمینی، چون در جهت تأمین امنیت خانواده و در بستن به روی بیگانگان است، تحسین و بدل به امری آنگونه پسندیده میشود که حتی مادر خانواده موهای دخترش را خود شانه میکشد و صورت او را درست میکند. زیرا دخترش دارد کاری به صلاح مصلحت نظام اتوپیایی انجام میدهد در نظامی که مهم سیستم و اهداف آن است نه شان و منزلت آدمها.
«به منزله پایان»
علم به هر میزان که پیشرفت میکند، جهل هم قدرت گریز مییابد و خود را گسترش میدهد و این تعقیقب و گریز در میانه داستان آزادیخواهی و دیکتاتوری هم وجود دارد. دندان نیش صورتبندی قابل تاملی از دیکتاتوری در دنیای جدید را نشان میدهد و از آن سمت، ذهن دیکتاتوری هم از بندهای اجتماعی سنتی به بندهای مدرن و کوچکتر در ساختارهای خردهسیستمی و اقتصادی سوق پیدا میکند.
کلیشههای بسیاری از جمله کلیشه دیکتاتور شرقی در ذهن مردم زنده است و نفس میکشد. باور اینکه انسان غربی آزاد است و ساختار دیکتاتوری منحصر در شرق و خانواده شرقی است، بخشی از کلیشه ذهنی مخاطب است. اما در عصر سرعت و با نگاه دقیق و ذرهبینی، کلیشهها به شدت ملالآور شدهاند و از فرط تکرار، خستهکننده به نظر میرسند. هنرمندان دشمنان کلیشهاند و هنر مجال رهایی از کلیشه است. Dogtooth کلیشه دیکتاتور شرقی را میشکند و نوع دیگری از نظام استبدادی را پیش روی مخاطب میگشاید. کلیشهها چنان در درون انسانها رخنه میکنند که گریز از آنها ارتباط انسان پیرامونش را دچار مشکل میکند. از همینروست که Dogtooth فیلم سختی است برای آنها که ساختار ذهنی کلیشهای دارند و جهان را از منظر دیگری نمیتوانند مشاهده کنند.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید