یک داستان؛ یک تجربه/ سرانجام آشنایی اینترنتی که بدون تحقیق منجر به ازدواج شد
پوشه زردرنگی در دست دارد، زیر لب حرف می زند اما تاب نشستن روی صندلی راهروی دادگاه را ندارد و مدام راه می رود. داستان زندگی اش به فضای مجازی گره خورده و راهش را به دادگاه باز کرده است. حسن رضا که 26 سال زندگی را تجربه کرده است، زیر لب کلمات و جملاتی زمزمه می کند و می گوید: «خودم کردم که لعنت بر خودم باد».
به گزارش رکنا، مرد جوان ادامه داد: نمی دانم از کجای زندگی ام بگویم، فقط می دانم هر چه برسرم آمد از همین فضای مجازی است.
همین پدرم (اشاره به مردی مسن که روی صندلی نشسته است) بارها با همه بی سوادی اش گفت که پسرم زنی که از طریق اینترنت پیدا شود برای تو زن زندگی نخواهد شد اما حرف های «عصمت» مرا کور و کر کرده بود. گویا علاقه ای ندارد از زندگی خود حرفی به میان آورد اما پدرش بین حرف هایش واقعیت ها و زوایای پنهان زندگی را بازگو می کند.
آشنایی در فضای مجازی
مرد 26 ساله از داستان زندگی اش این طور می گوید که باز هم لعنت بر فضای مجازی، پدر و مادرم وقتی متوجه شدند من و عصمت از طریق اینترنت با هم آشنا شده ایم و همچنین خانواده اش از لحاظ فرهنگی با ما تفاوت دارند، با ازدواج ما مخالفت کردند. همیشه برای ازدواج دنبال فردی بودم که افکار و عقایدش مثل خودم و مذهبی باشد تا این که از طریق اینترنت با دختری آشنا شدم، وقتی با یکدیگر چت می کردیم حرف های مرا درباره دین و مذهب تایید می کرد و حتی عکس هایی را که برایم می فرستاد بسیار محجبه بود، با خود گفتم این همان دختری است که می خواستم و با معیارهایم برای ازدواج همخوانی دارد.
پدر و مادرم وقتی متوجه شدند من و عصمت از طریق اینترنت با هم آشنا شده ایم، با ازدواج ما مخالفت کردند ولی من به این ازدواج اصرار داشتم و می گفتم او با خانواده اش تفاوت دارد، خلاصه بعد از کلی جر و بحث، خانواده ام را راضی کردم و ازدواج ما سر گرفت.
اوایل ازدواج رابطه خوبی با هم داشتیم و سعی می کردم از لحاظ مادی و معنوی چیزی برای همسرم کم نگذارم و بسیار خوشحال بودم که به آن چه در زندگی می خواستم رسیده ام اما به مرور رفتار همسرم عوض شد، طوری که مدام در حال چت کردن با دوستانش بود و حتی زمانی که من در کنارش بودم حاضر نبود یک لحظه از فضای مجازی غافل شود.
کم کم در نحوه پوشش و افکار همسرم نیز تغییراتی ایجاد شد و چادر را کنار گذاشت. این رفتارهای او برای من غیر قابل تحمل شده بود تا این که متوجه یک سری رفتارهای مشکوک دیگر در همسرم شدم .
فریب ظاهرش را خوردم
مرد جوان می گوید: بعد از تحقیق و بررسی فهمیدم که همسرم با یکی از دوستان صمیمی ام ارتباط دارد و آن موقع بود که دنیا جلوی چشمانم تیره و تار شد، در حالی که عصمت را به دلیل حجاب و نجابتش انتخاب کرده بودم آتش فضای مجازی، زندگی ام را سوزاند. من فریب ظاهر همسرم را خوردم و بدون تحقیق به او اعتماد کردم و آسیب های فضای مجازی را جدی نگرفتم.
وقتی از رابطه او با دوستم سخن به میان آوردم جلوی من ایستاد و گفت تو مرد زندگی من نیستی من «عماد» را دوست دارم و حالا مانده ام با سرانجام تلخ انتخاب شریک زندگی ام در فضای مجازی! می خواهم این دندان پوسیده را بکشم و بیرون بیندازم و امروز هم اولین جلسه رسیدگی به پرونده طلاق من و همسرم است.صحبت های پسر که به پایان می رسد، پدر می گوید: بنویسید خانواده ها بدون تحقیق، سرنوشت فرزندان خود را تباه نکنند، اینترنت دشمن همین جوانان و زندگی آن هاست، حالا پسرم اظهار ندامت می کند ولی فایده ای ندارد.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید