کدخبر :16011 پرینت
14 مرداد 1393 - 15:31

دبیر بخش دیجیتال مجله اکونومیست: اینترنت نسخه جدید «افیون توده‌ها» است/ توئیتر و فیس‌بوک در نظر اول شبیه «بازار مکاره» است

متن خبر

تام استندیج، نویسنده و دبیر بخش دیجیتال مجله اکونومیست،  سال ۲۰۱۳ کتابی به عنوان «نوشتن بر دیوار؛ رسانه‌های اجتماعی در دو هزار سال نخست*»، منتشر کرد. در این کتاب، تام استندیج، نگاهی دارد به تحول رسانه‌های اجتماعی از زمان بونان باستان و امپراتوری روم تا امروز.

 

به گزارش سیتنا (CITNA.IR)، بتازگی گفت‎وگویی از وی در مورد کتابش منتشر شده، که در ادامه می‎آید:

 

بیشتر مردم رسانه‌های اجتماعی را محصول عصر اینترنت و بسترهایی مانند فیس‌بوک و توئیتر می‌دانند. شما در کتاب‌تان درباره ۲۰۰۰ سالِ نخستِ رسانه‌های اجتماعی صحبت کرده‌اید. تعریف شما از رسانه‌های اجتماعی چیست؟

 

تعریف من از رسانه‌های اجتماعی «رسانه‌ای است که از دیگران دریافت می‌کنید، از طریق شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته می‌شود و کارش ایجاد گفتگو و گروه‌سازی است». نکته اینجا است که در این رسانه‌ها اطلاعات به شکل افقی، گفت و شنود و نفر به نفر انجام می‌شود که این در تضاد با ماهیت رسانه‌های جمعی، مثل روزنامه و رادیو و تلویزیون است که در آنها گفتگوها غیرشخصی و عمودی است.

 

اگر رسانه‌های اجتماعی را به این شکل تعریف کنید، خواهید توانست نمونه‌های بسیاری از آن را در عصر پیش از اینترنت بیابید و عقربه زمان را تا اواخر جمهوری روم باستان در سده اول قبل از مسیح به عقب برگردانید. بدین ترتیب می‌توانیم از «رسانه‌های اجتماعی آنالوگ» درس‌های زیادی بگیریم.

 

نخستین اکوسیستم رسانه‌های اجتماعی در شرایطی در امپراتوری روم متولد شد که برده‌ها در آن نقش مهمی داشتند. برده‌ها در امپراتوری روم می‌نوشتند و نامه‌هایی را به نگارش در می‌آوردند که بسیاری می‌خواندند و درباره‌شان نظر می‌دادند. شما آنها را «معادل اینترنت پهن‌باند» دانسته‌اید. عوامل کلیدی دیگری که به رومی‌ها کمک کرد نخستین بوم‌سازگان رسانه‌های اجتماعی را پایه‌گذاری کنند چه بود؟

 

باید توضیح بدهم که من رسانه را «استفاده از فن‌آوری برای ارتباط» تعریف می‌کنم. برای همین هم نوشتن یک نامه یا استفاده از رادیو در این تعریف خواهد گنجید، اما گپ زدن در یک کافه خیر. به هر‌ حال، برای اینکه یک محیط رسانه‌ اجتماعی شکل بگیرد، به دو چیز نیاز خواهید داشت: سطح خاصی از سواد، برای اینکه فرستنده‌ها و گیرنده‌ها بتوانند پیام‌های ارسالی به یکدیگر را بخوانند و بنویسند. همچنین رونوشت کردن و ارسال پیام‌ها هم باید بسیار ارزان قیمت باشد تا مردم بتوانند به طور منظم این عمل را تکرار کنند. امروز در جهان ثروتمند باسوادی تقریباً سراسری است و در بقیه نقاط دنیا هم به سرعت در حال رشد است، اینترنت فرایند رونوشت کردن و ارسال پیام را تقریباً رایگان کرده است.

 

برای رومی‌ها نرخ باسوادی نسبت به جوامع اولیه بالاتر بود، نوشتن مختص به یک طبقه کاتب نبود - آنچنان که مثلاً در مصر مرسوم بود، رونوشت کردن و ارسال پیام هم ارزان بود، یا دست‌کم برای توانگران جامعه روم اینطور بود.

 

چراکه این طبقه کاتب و برده داشتند که آنها برایشان بنویسند و اینها پیام را جابه‌جا کنند. در نتیجه، می‌بینیم که (برای مثال در نامه‌های سیسِرو) رومی‌های ثروتمند روزی یک بار با یکدیگر نامه‌نگاری می‌کنند، یا برای دریافت پاسخی سریع به آن سوی روم پیغام می‌فرستند. عموماً این نامه‌ها را رونوشت‌ و ارسال می‌کردند که چیزی شبیه «دوباره توئیت کردن» امروزی است. ازین رو، خطابه‌ها، بخش‌هایی از اعلان‌ها روزانه و متن کامل کتاب‌ها را به این شکل پخش می‌کردند. این همه از طریق شبکه‌های اجتماعی پخش می‌شد و بر مبنای «توصیه» به دست بقیه می‌رسید.

 

وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم این فرایند نباید برایمان عجیب باشد. در غیاب مطبوعات چاپی یا رادیو هیچ راه دیگری برای نشر اطلاعات و رساندن آن به جمع گسترده‌ای از مردم به جز پخش اجتماعی وجود نداشت.

 

رومی‌های تنگدست که برده‌ای نداشتند روی دیوارهای شهر درباره زندگی‌شان می‌نوشتند. این دیوارنوشته‌ها چطور بین شهروندان مختلف تعامل ایجاد می‌کرد؟ آیا می‌توانیم دیوارنوشته‌های روم باستان را رسانه‌اجتماعی رایگان برای فقرا بنامیم؟

 

فقط فقرا نبودند. در واقع، اگر ثروتمند نبودید می‌توانستید از طریق یک سامانه پُستی غیررسمی برای دیگران پیام بفرستید، مردم اگر مسیرشان می‌خورد پیام بقیه را با خودشان حمل می‌کردند و لوله‌های پاپیروس بسیار سبک بودند. تا زمان حکومت «اگوستوس» یک سامانه رسمی پست در کشور وجود نداشت و تازه آن موقع هم این سامانه فقط برای کارهای رسمی و اداری استفاده می‌شد. هم توانگرها و هم تندگدست‌ها روی دیوارها شهر یادداشت‌های خود را می‌کندند.

 

در پمپئی نیز دیوارنگاره‌های زیادی داخل خانه‌های مردم یافت می‌شد. بعضی وقت‌ها این دیوارنوشته‌ها - یا دیوارنگاره‌ها- ‍شکل یک رشته بحث را پیدا می‌کرد، یک نمونه زیبای این بحث دیواری هم در راه‌پله مُشاع یک ساختمان است. در دیگر موارد به نظر می‌رسد مردم روی دیوارهای اتاق‌های اشرافی هم یادداشت می‌کردند. من فکر می‌کنم که داستان از این قرار بوده که رومی‌ها - آنها که باسواد بودند - به سواد خود می‌نازیدند و نوشتن یادداشت‌های کوتاه روی در و دیوار را نازیبا کردن محیط زندگی نمی‌دانستند، جالب آنکه بعضی از این یادداشت‌ها شبیه «استاتوس‌»های امروزین است.

 

به نظر «هابرماس» در قرن هجدهم و ظهور قهوه‌خانه‌ها، تالارهای ادبی و مطبوعات آزاد عرصه‌ای عمومی را برای گفت‌وگوی آزاد و عمومی مردم خلق کرد. بر پایه استدلال او در نیمه قرن نوزدهم رسانه‌های جمعی متمرکز از هم گسیختگی این عرصه عمومی را رقم زد. شما اینترنت و رسانه‌های اجتماعی در سال‌های اخیر را چگونه ارزیابی می‌کنید. آیا آنچه امروز شاهدیم بازگشت به عرصه عمومی قرن هیجدهم است یا اینکه صرفاً روند نیمه سده نوزدهم را ادامه می‌دهیم که چند شرکت مطرح وجود دارند و بیشترشان در آمریکا ساکن هستند و قانون ایالات متحده را بپذیرند و درخواست‌های دولت این کشور را اجابت کنند؟

 

من کلاً با هابرماس موافق هستم. با این هم موافقم که پیدایش عرصه عمومی در سده هفدهم، نخست در انگلستان بود و زمانی که قانون مطبوعات شکست خورد. ظهور رسانه‌های جمعی در قرن نوزدهم کنترل رسانه‌های را در یک مرکزیت گرد آورد و دسترسی به آنها را در دستان گروه کوچکی از نخبگان متمرکز کرد که تجار، سیاسیون و خبرنگاران را شامل می‌‌شد.

 

او پدیدآمدن اینترنت را نوزایی عرصه عمومی نمی‌داند، در حالی که من این طور فکر می‌کنم. اما در عین حال هم فکر می‌کنم که انتقاد عادلانه‌ای است که بگوییم این عرصه عمومی نوین آنچنان که به نظر می‌رسد عمومی نیست: این عرصه مجموعه‌ای از فضاهای خصوصی است. توئیتر و فیس‌بوک در نظر اول شبیه «بازار مکاره» هستند، در حالی که در واقع بیشتر به «مرکز خرید» می‌مانند و هر زمان امکان بیرون انداختن شما وجود دارد. نمی‌دانم که آیا این شرایط پایا است یا نه: وب‌نگاری و ایمیل بر پایه استانداردهایی باز و اتحادی بنا نهاده شده، اما رسانه‌های اجتماعی این حالت را ندارند. خیلی برایم جالب است که بدانم آیا یک رویکرد باز و مبتنی بر استاندارد را در قبال رسانه‌های اجتماعی شاهد خواهیم بود و چیرگی کنونی فیس‌بوک و توئیتر و بقیه به پایان خواهد رسید یا خیر. این پرسشی است که همچنان مفتوح است.

 

شما نوشته‌های تأثیرگذار «توماس پِین» - که تأثیر زیادی روی انقلاب آمریکا داشت - و جزوه‌های «لوتر» - که اصلاح در جهان مسیحیت را رقم زد - را با رسانه‌های اجتماعی اینترنتی مقایسه کرده‌اید که ابزاری برای اشارت و هماهنگی آرا بوده‌اند. یکی از نوشته‌های توماس پین علیه برده‌داری سنگ بنای نخستین سازمان ضدبرده‌داری شد. آیا می‌توانیم بگوییم که تا به امروز یک چنین شخصیت‌ها و صداهای قدرتمند و تغییردهنده قواعد بازی در دنیای اینترنت غایب بوده‌اند؟

 

خیر، چون می‌توانید بر روی اشخاصی انگشت بگذارید که از طریق همین رسانه‌های اجتماعی موفق شدند مردم را آگاه کنند و «هماهنگی آرا» را میسر سازند و نظرات‌شان به طور گسترده نزد دیگران اقبال پیدا کرد. «وائل غونیم» در مصر یکی از این نمونه‌ها است. این شخصیت‌ها تک‌نفره آغازگر انقلاب نبودند، بلکه کوشیدند اجماعی نهانی برای تغییر امور را آشکار کنند.

 

شما باور دارید که جوانان عرب که در مصر و تونس هیچ کسب و کاری نداشتند به دنبال تغییر رژیم بودند در حالی که، در مقابل، کاربران اینترنت طبقه متوسط نگران ثروت و رفاه اقتصادی خود بودند و تنها خواهان برکناری مسؤولان فاسد (در ماجرای تصادف قطار ونژو). آیا این بازگشتی به نظریه مارکس است و ما می‌توانیم اینترنت و رسانه‌های اجتماعی را نوعی فراساختار (یا روبَنا) بدانیم؟ یعنی مثلاً هرچه وضعیت اقتصادی ایرانی‌ها بهتر شود کمتر از اینترنت برای مقابله با رژیم استفاده خواهند کرد؟

 

بله، این نظر وجود دارد که اینترنت نسخه جدید «افیون توده‌ها» است که سرگرمی زیادی در اختیار مخاطب قرار می‌دهد و در این میانه هیچ تحولی صورت نمی‌گیرد. «یِوگنی موروزوف» می‌گوید این دقیقاً همان کاری است که دولت بلاروس انجام می‌دهد: آنها حتی سِروِرهایی از نرم‌افزارها و فیلم‌های به سرقت رفته پُر کرده‌اند و، آنطور که موروزوف می‌گوید، به مردم می‌گویند بفرمایید از این همه محتوای جالب استفاده کنید اما دور سیاست را خط بکشید.

 

در چین روایت دیگری از این نظریه وجود دارد: که شبکه‌های اجتماعی سراب گفت و گو با حکومت را در مقابل مردم ترسیم می‌کنند اما در واقع تنها به مقامات این امکان را می‌دهد که با راحتی بیشتری افکار عمومی را رصد کنند و همه را سر جای خودشان نگاه دارند. فکر می‌کنم که در طولانی مدت این وضعیت چین غیرقابل دفاع شود و زمانی که سد شکست رسانه‌های اجتماعی هم در سازماندهی و هم در پیشگیری از یک انقلاب نقش اساسی بازی خواهند کرد.

 

Writing on the Wall: Social Media - The First 2,000 Years-Tom Standage*

انتهای پیام

 

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.