هجو «فیسبوکی» ناسا از سوی برخی ایرانیان
یک کاربر ایرانی در صفحه ناسا نوشته" واسه خودتون فحش بذارین، پیامبر اکرم(ص) فرمودند: دنیا به پایان نمی رسد تا اینکه مردی از اهل بیت من که هم نام من است سلطنت نماید.« منبع» : کتاب الملاحم و الفتن ص" این در حالی است که تا ساعت 17 عصر روز جمعه به وقت ایران بیش از 12 هزار پیام هجو آمیز از سوی ایرانیان نثار دانشمندان ناسا شده است!
کاربران از منشا تولید پیام آگاه نیستند
یک متخصص علوم ارتباطات و جامعهشناس با تحلیل علل جامعه شناختی حمله پیامی به صفحه اینترنتی یک سازمان علمی در پی پایان نیافتن جهان از سوی ایرانیان با تاکید بر حدس علمی به« قانون» میگوید: این اتفاق می تواند یک تعبیر به ما بدهد که احتمالا حمله کنندگان ایرانی به صفحه ناسا اطلاعات زیادی درباره این ماجرا در اختیار نداشته اند. یعنی نمی دانسته اند که حقیقت این ماجرا "بحث اسطوره ای مربوط به اسطورههای آمریکای جنوبی" و اسطورههای پاپیروسی مصر باستان است. کسی که این را می داند بی شک رو به منشا تولید پیام عکس العمل نشان میدهد نه به ناسا که تلاش داشته حقیقت دیگری را بگوید. پس میتوان حدس زد اینها کسانی هستند که در این طبقه جا نمی گیرند.
دکتر مهدی محسنیان راد با تاکید بر اینکه نماد این اتفاق را در کشور خودمان داشتهایم به تحقیقی که همزمان با انقلاب اسلامی و در سال 58 – 57 منتشر کرده اشاره میکند و میافزاید: در جریان انقلاب نیمی از سینما های ایران آتش گرفت. اگر اشتباه نکنم 123 سینما در تمام ایران آتش زده شد. اگر علمی داوری کنیم آیا سینماها همه نماینده شاه بودند؟ سینماها نماینده یا نماد چه طیفی بودند؟ سینماها همان مکانهایی بودند که فیلم حج و گاو را نشان داده بودند. چرا اینطور شد؟ چرا مردم نریختند شرکت بیمه ملی یا بانک عمران را آتش بزنند که هر دو متعلق به دربار بود!؟ مردم سینماها را آتش زدند. شاید آن 12هزار ایرانی که از آنها صحبت میکنید و با پیامهای خود در صفحه فیسبوک به ناسا فحاشی کردهاند نیز دچار چنین نمادسازیای شده باشند.
آنها دچار ناموزونی شناختی اند
به گفته محسنیان راد "لئون فستینگر" اندیشمند دهه 1950ایالات متحده آمریکا در حوزه روانشناسی اجتماعی نظریه ای دارد که به نظریه "ناموزونی شناختی " شهره است. یعنی هر گاه فرد در معرض دو معرفت یا دو شکل از آگاهی متفاوت قرار میگیرد که این دو با هم متضاد هستند، نظم ذهنیاش را بهم میریزد. "آدم در این موقع از خود واکنشی نشان می دهد که از این بهم ریختگی رها شود." او برای درک بهتر از این گفته؛ مثالی میزند که" وقتی فرد معتاد به سیگار که تحصیل کرده هم هست پای تلویزیون متوجه می شود دارند راجع به رابطه مصرف سیگار و ابتلای به سرطان صحبت می کنند؛ در معرض دو شناخت متضاد قرار می گیرد. یکی اینکه سیگار بد است و دیگری اینکه لذت سیگار بالاست، یا ترک کردن سیگار غیرممکن است!"
او می گوید: فستینگر معتقد است این فرد در این شرایط دست به اعمالی می زند. یکی از این اعمال این است که کانال را عوض میکنند؛ واکنش دیگر می تواند این باشد که " عمر دست خداست و این حرفها معنی ندارد. من یک بابا بزرگ داشتم که روزی یک بسته سیگار اشنو می کشید و یک عمو داشتم که از ترس حتی چایی هم نمی خورد، پدر بزرگم 90 سال عمر کرد و عمویم 40 ساله نشده مرد! یعنی فرد تحریف می کند. رفتار فرد در مقابل این دو قضیه ثابت نمی ماند!"
اتفاقی مشابه در آمریکا
محسنیان راد می گوید: در یک مطالعهای متوجه شدم که 4 یا 5 سال قبل از اینکه فستینگر چنین نظریه ای را مطرح کند، اتفاقی می افتد که طی آن یک " خانم جلسهای" به نام مارین کیج در شهری کوچک در آمریکا به کسانی که در جلسه اش شرکت می کردند گفته بود" به من اطلاع داده اند که مثلا در 21 دسامبر جهان پایان یافته و آخر الزمان فرا می رسد. بنابراین باید منتظر چنین اتفاقی باشیم. آنها که به این حرف معتقد باشند و از من بپذیرند در روز موعود نجات خواهند یافت، چرا که کسانی ما را از زمین نجات خواهند داد" این حرف خانم جلسه ای گوش به گوش به شبکههای اجتماعی سنتی می رسد و از این طریق خبر یواش یواش به دلیل جاذبه شگفتی فرا رسیدن آخر الزمان به نشریات محلی و بعد نشریات استانی و سپس سراسری می رسد که مثلا سال 2012 جهان پایان می یابد. " او می گوید: واکنش مردمی که منتظر وقوع این حادثه بودند بعد از شنیدن این خبر مورد توجه گروههای دانشگاهی قرار می گیرند چرا که عده ای اموالشان را می بخشند و حتی زنانی هم روابطشان با شوهرانشان را تمام می کنند و کنج عزلت می گیرند. مهمترین نکته ای که در این گزارش توجه مرا جلب کرد این بود که " افراد گوشه گیر شده بودند. افراد با هم بودند ولی در خلوت و در انتظار، حاضر نبودند با رسانه ها گفتگو کنند." آنها منتظر روز موعود بودند. 12 شب رسید و اتفاقی نیفتاد. با کمال شگفتی از فردا مردم مایل بودند از خودشان عکس العمل نشان دهند و شور صحبت کردن داشتند. آنها تلاش داشتند عملکرد خود را توجیه کنند. من وقتی این اتفاق را با نظریه فستینگر کنار هم قرار می دادم متوجه شدم که حتما این اندیشمند از این واقعه ایده گرفته است چرا که آن افراد دچار نوعی تعارض شناختی شده بودند. از یک طرف اگر بگوید باور کرده ام و سرم کلاه رفته است به خودش ثابت کرده که آدم کودن و ساده لوحی است و باور به این چیز زیبایی نیست و اگر بگوید خوب من آدم تیزی بودم و باورکردم و منتظر بودم، حالا که اتفاقی نیفتاده چه باید بکند؟ یعنی دو شناخت متفاوت داشتند. این علاقه به صحبت کردن آنها جالب بود. حتی بعضی از اینها در نهایت گفتند که به خانم جلسه ای اعلام شده که این واقعه به تعویق افتاده است. یعنی آنها کودن نیستند بلکه اتفاق به تعویق افتاده است و بعدا انجام می شود.
چند حدس راجع به کاربران ایرانی ناسا
حالا علت اینکه چند هزار ایرانی به صفحه فیس بوک ناسا حمله کرده و آنجا کامنتهایی با محتوای غیر اخلاقی گذاشته اند چند حدس را می تواند برای ما ایجاد کند. دکتر محسنیان راد می گوید: یک حدس این است که اینها کسانی هستند که عمیق تر واقعه پایان جهان را باور کردند و عمیق تر از خودشان در محافل عکس العمل نشان دادند یعنی آنها به دیگران راجع به این واقعه با شور و حرارت حرف زدهاند و حالا که اتفاقی نیفتاده مورد مضحکه دوستانشان قرار گرفته اند و حالا دارند به ناسا انتقاد می کنند. این یک حدس است. حدس دیگر اینکه اینها انتظاری داشتند و عدم اتفاق این رویداد آنها را از این انتظار دور کرده است. این با اولی فرق می کند. طیف دوم منتظر یک اتفاق هستند و منتظرند زندگی آنها تغییر کند و در این روزهای گذشته آنها دلخوش بودند این اتفاق می تواند حیات آنها را تغییر دهد!
او می گوید: " باز هم حدس می زنم. حدس سوم می تواند این باشد که در روزهای گذشته چون در محافل مذهبی - دینی حرفهایی درباره آخر الزمان زده شده که پایان جهان نمی تواند در پیش بینی بشر باشد بلکه همه چیز دست خداست؛ این افراد به عنوان انتقام از کافر به صفحه فیسبوک ناسا حمله کردهاند. البته من و خوانندههای شما میتوانیم حدسهای زیادتری نیز بزنیم. ولی ثبات هر یک از این حدسها نیاز به تحقیق دارد."
جواد حیدریان - گروه جامعه قانون
افزودن دیدگاه جدید