کدخبر :2437 پرینت
22 اردیبهشت 1391 - 13:17

وقتی خبرنگار رسانه‎ی ملی تمبر را تمر می‌نوشت!

متن خبر

سیتنا - با نزدیک شدن نمایشگاه کتاب تهران به روز پایانی خود کم کمک، حرف و حدیث ها در باره کتاب و نمایشگاه فروکش می‌کند اما در نمایشگاه کتاب امسال اتفاقاتی رخ داده است که شاید در نگاه اول آنچنان به چشم نیاید، اتفاقاتی زیرپوستی که مرور آن برای علاقمندان به فرهنگ و البته مدیران فرهنگی و همچنین عموم مردم جالب و سازنده است.
زیر پوست نمایشگاه کتاب امسال تهران چه گذشت؟ عنوان کلی سلسله گزارش هایی است که به اتفاقات کمتر دیده شده نمایشگاه کتاب خواهد پرداخت و از روز اول لطایف این نمایشگاه را مرور خواهد کرد. قسمت اول آن را امروز بخوانید.   

* خالی ترین غرفه ها

ساعت 12 نخستین روز نمایشگاه کتاب است، چرخی در بخش ناشران عمومی در محل  شبستان اصلی مصلا زدم. غرفه"موسسه بسیج مستضعفین" و " موسسه بسیج اساتید" خالی ترین غرفه هایی بود که دیدم. این دو غرفه که کنار هم بودند غیر از همین برچسب بالای غرفه هیچی نداشتند، کتاب که جای خود داشت از میز و صندلی و قفسه هم در غرفه خبری نبود اصلا کسی نبود. غرفه خالی و بی صاحب افتاده بود. موسسه بسیج مستضعفین و  موسسه بسیج اساتید اگر کتابی ندارند یا کسی ندارند که غرفه را راه بیندازد چرا غرفه می گیرند؟

جالب اینکه بعد از ظهر همین روز سردار نقدی به نمایشگاه آمده بود تا همراه آقای حسینی وزیر ارشاد غرفه بیداری اسلامی را با هم افتتاح کنند. نمی دانم سردار نقدی سری هم به غرفه خودشان زدند که خالی بودنش را ببینند یا نه. باز هم گلی به جمال سازمان بسیج جامعه زنان که از همان ابتدا غرفه شان برقرار بود.

                                   *             *               *

* پاتوق کتاب یا پاتوق نهار

ساعت 15 و 30 دقیقه از جلو غرفه دفتر نشر معارف رد شدم پارچه بزرگی جلو غرفه کشیده و چهار نفر دور میز نشسته مشغول نهار خودن بودند. از پشت پرده دیده می شد علاوه بر این صدای صحبت کردن و خندشان را به راحتی از توی راهرو می شد شنید. باز هم جالب است که به در و دیوار غرفه کاغذ هایی چسبانده و نوشته اند: اینجا پاتوق کتاب شماست.

از پشت پرده بهشان گفتم: ببخشید، اینجا پاتوق نهار شماست یا پاتوق کتاب ما.

                                  *           *            *

* خبرسازترین کتاب روز اول

"...وقتی پیشنهاد نگارش زندگی آیت الله سیدعلی خامنه ای را گرفتم، نخست به این اندیشیدم که دستاورد پایانی چه جایگاهی در میان محصولات مشابه خود خواهد یافت. با کمی جستجو دانستم همه آن چه که در دسترس است از یک ویژگی مشترک رنج می برند؛ و آن نداشتن دست کم ها و حداقل ها در علمیت و ابتناء به اصول پژوهشی است."

این ها بخشی از مقدمه سه چهار صفحه ای هدایت الله بهبودی نویسنده کتاب "شرح اسم" است. کتابی که به زندگی مقام معظم رهبری از سال 1318 تا 1357 می پردازد.

شاید همین ویژگی مشترک "علمی نبودن" آثار قبلی موجب شده است تا آقای بهبودی کتاب 600 صفحه ای "شرح اسم" را بنویسد. کتابی که داغ داغ به نمایشگاه رسیده و هنوز کسی آن را نخوانده اما همین که کتاب را دست بگیرید و تورقی بکنید خواهید فهمید که این کتاب با همه آثاری که تا به حال درباره مقام معظم رهبری منتشر شده فرق دارد.

خبر انتشار کتاب "شرح اسم" از اولین ساعات نمایشگاه در همه خبرگزاری ها و سایت ها آمد اما حوالی بعد از ظهر خبر رسید که کتاب را به نوعی جمع کرده اند. علتش را جویا شدیم، مسئولان غرفه موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی که به صراحت نمی گفتند اما جسته و گریخته فهمیدیم که گویا مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی(دفترحفظ ونشرآثار مقام معظم رهبری) از انتشار کتاب خبردار شده و گفته چرا کتاب را بدون اطلاع ما منتشر کردید فعلا دست نگهدارید تا ما آن را بررسی کنیم. موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی - ناشر کتاب- هم به احترام دست نگه داشته و کتاب را جمع کرده بود. البته بعد از ظهر بالای غرفه شان کاغذی نصب کرده بودند که "به علت اتمام کتاب، شنبه مراجعه کنید."

خلاصه کتاب "شرح اسم" خبرسازترین کتاب روز نخست نمایشگاه بود هم خبر انتشارش و هم خبر جمع آوری اش.

                                 *            *             *

*"تمبر" یا "تمر"

برگه خبر مربوط به انتشار تمبر ربع قرن برگزاری نمایشگاه کتاب را دست گرفته،  انگشتش را زیر کلمه "تمبر" گذاشته و گفت: اینو بخوون

گفتم: تمبر

گفت: چی؟

گفتم: تمبر

گفت: یعنی چه؟

نگاهش کردم وگفتم: تمبر... تمبر، تمبری که روی پاکت می چسبانند.

نگاه خاصی کرد و گفت: اونکه "تمره".

گفتم: نه، اونجوری تلفظ می شیه، "تمبر" نوشته می شه اما تو تلفظ "تمر"خونده می شه.

فکر کردم شوخی می کنه بهش گفتم: گرفتی ما رو

با جدیت گفت: نه بابا، من فکر می کردم "تمره" نمی دانستم که اینطوری نوشته می شه.

تشکر کرد و رفت که خبرش را تنظیم کند. وقتی رفت تعجب کرده بودم. یعنی واقعا نمی دانست که "تمبر"چیه و چطوری نوشته می شود؟

 با هم آشنا بودیم و می شناختمش، از خبرنگاران رسانه ملی بود.

                                 *            *          *

* جایگاه های بدون اتوبوس

بارها اعلام شده بود که علاوه بر مترو، اتوبوس ها هم از پانزده میدان اصلی شهر علاقه مندان به کتاب را به نمایشگاه می برند و برمی گردانند. ساعت هفت و نیم که برای برگشت به ایستگاه ویژه اتوبوس های نمایشگاه مراجعه کردم دیدم اتوبوسی نیست. جایگاه اتوبوس های مسیرهای مختلف را با داربست و بنرهای زرد رنگ بزرگ مشخص کرده بودند : آزادی، صادقیه، تجریش، قیطریه، امام حسین، خراسان، انقلاب، صنعت، رسالت، 7 تیر، ونک، خاوران.

فقط یک اتوبوس بود که راننده اش مرتب صدا می زد: ولیعصر- انقلاب- آزادی، ولیعصر- انقلاب- آزادی

سوارش شدیم، منتظر بود تا اتوبوس پر شود. بیش از نیم ساعت طول کشید تا اتوبوس پر شد و بالاخره با اعتراض مردم حرکت کرد.

منبع: مشرق

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.