تحولات اخیر، عربستان را به کدام مسیر میبرد؟
دکتر حسین بشیریه در کتاب خود با عنوان "از بحران تا فروپاشی، کندوکاوی در ماندگاری یا آسیبپذیری نظامهای سیاسی" نظریه ای را در زمینه علل فروپاشی نظام های سیاسی ارائه میدهد. این نظریه دو محور اصلی دارد و هر کدام از آنها در قالب چهار شاخص مورد بحث قرار میگیرند.
دکتر مریم پاشنگ پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه، نوشت: در یک سوی اجزای جنبشهای اعتراضی - انقلابی و در سوی دیگر مبانی قدرت دولتها. در چهار شاخص مبانی قدرت دولت به بحران مشروعیت، بحران کارآمدی، بحران وحدت درونی میان هیات حاکمه و بحران در دستگاههای سلطه و سرکوب اشاره شده که اختلال در هر کدام می تواند آینده نظام سیاسی را با چالش جدی مواجه کند.
به نظر می رسد با روی کار آمدن ملک سلمان و ولیعهدی محمد بن سلمان با برنامه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بسیار بلندپروازنه در بستری نامناسب و سرعتی غیر منطقی به ویژه در محیط قیمتهای پایین نفت در مورد استحکام پایه های قدرت هیات حاکمه در این کشور تردیدهای جدی به وجود آمده است. با این وجود به نظر می رسد پیامدهای تحولات در عربستان در یکی از دو سر یک طیف قرار دارد که یک سر آن پیروزی و سر دیگر آن شکست است چون نه حزب سیاسی فعال تاثیرگذاری وجود دارد و نه جامعه مدنی منسجمی که در پی احقاق حقوق اساسی خود باشند.
هر چند اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بن سلمان از نظر منطقی و اقتصادی درست ارزیابی می شود و این کشور باید برای کاهش وابستگی اقتصادش به درآمدهای نفتی اقداماتی را انجام دهد و از منظر آزادی های اجتماعی با توجه به جمعیت جوان کشور صف شکنی هایی را در دستور کار خود قرار دهد اما به نظر می رسد بسترهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی لازم برای این اقدامات هنوز مهیا نشده است.
یکی از مهمترین عوامل بروز انقلاب ها در جهان از انقلاب فرانسه گرفته تا انقلاب اسلامی ایران ایجاد تغییرات اقتصادی و اجتماعی از بالا بدون در نظر گرفتن بسترهای مورد نیاز برای این تغییرات عنوان شده است. از سوی دیگر سرعت تحولات ناشی از فشار هیات حاکمه بزرگترین عامل شکست گذار از سنت به مدرنیته بوده است. پاتریک پویان مدیر عامل شرکت نفتی توتال فرانسه در مورد تحولات اخیر در عربستان در سخنرانی خود در چتم هاوس انگلیس گفت :"شما نمی توانید رژیمی مانند عربستان را به یک رژیم سکولار تغییر دهید." پویان افزود گرچه بخش اعظم جمعیت جوان عربستان یعنی حدود ۷۰ درصد جمعیت این کشور از این اصلاحات حمایت می کنند اما نسل قدیمی تر این کشور شاید تمایلی به قبول چنین تغییراتی نداشته باشد. وی در پاسخ به این سوال که آیا شاهزاده محمد، اصلاح طلبی همچون آخرین رهبر اتحاد شوروی یعنی میخائیل گورباچف است که در سال ۱۹۹۱ توسط کودتایی به رهبری حزب کمونیست سریعا از قدرت خلع شد و در نهایت اندکی بعد در همان سال با فروپاشی اتحاد شوروی سمت خود را از دست داد گفت: " آیا بیاد می آورید که برای گورباچف چه اتفاقی افتاد؟ همانگونه که به خاطر دارید هرج و مرج قبل از آنکه فرایند ثبات اتفاق بیافتد روی داد. در این مرحله خوشبین بودن یا بدبین بودن در مورد اصلاحات در عربستان دشوار است".
به نظر می رسد انتقاد پاتریک پویان نه به ماهیت تغییر در سعودی بلکه به آماده نبودن بسترهای لازم برای تغییرات و همچنین سرعت تحولات در این کشور است. اما با توجه به اینکه این کشور بزرگترین صادر کننده نفت جهان است و در حال حاضر یکی از بانیان توافق اوپک و غیر اوپک برای کاهش تولید است می تواند برای بازارهای نفت پیامدهای مثبت و منفی به همراه داشته باشد.
یکی از ۴ شاخص قدرت دولت مشروعیت است. بحران مشروعیت در عربستان دو وجه دارد. یکی مشروعیت عام است که به مفهوم پذیرش مشروعیت هیات حاکمه در بین مردم است. اقدامات اخیر بن سلمان و آزادی های اجتماعی که به صورت ناگهانی و بدون وجود بسترهای لازم به ویژه در زمینه آزادی زنان اعلام شد هر چند اقدامی جسورانه به نظر می رسد اما حکایت از تاثیر فشارهای داخل جامعه عربستان و تلاش برای جلب رضایت عمومی بدون هزینه اقتصادی ارزیابی می شود. هر چند این اقدامات از حمایت گسترده جوانان برخوردار بود اما انتقاد و مقاوت شدید جماعت محافظه کار شامل روحانیون و شاهزادگان تندروی هیات حاکمه را در پی داشت.
پس از اهدای حق رانندگی به زنان، واکنشهایی در مخالفت با آن درشبکههای اجتماعی پخش شد. همچنین درحملهای بی سابقه به کاخ خانواده سلطنتی در عربستان ۲ نفر کشته و۳ نفر زخمی شدند. در این حادثه بار دیگر آل سعود مورد حمله گروههای جهادی اسلام گرا قرار گرفت. آغاز اصلاحات اجتماعی با سرکوب گسترده مخالفان و بازداشت روحانیون برجسته و فعالان سیاسی همزمان شده است و این می تواند فضای سیاسی را در عربستان متشنج کند.
دومین پایه قدرت دولت منافع خواص است. خواص در عربستان شامل شاهزادگان آل سعود و روحانیون است. بحران در بین هیات حاکمه عربستان با دستگیری شاهزاده های بانفوذ که به طور خاص سهم به سزایی در تولید درآمدهای غیر نفتی دارند حکایت از بروز اختلافات سیاسی در هیات حاکمه دارد. یازده شاهزاده، چهار وزیر و دهها وزیر سابق روز دوشنبه به دستور کمیته جدید ضد فساد به ریاست ولیعهد عربستان دستگیر شدند. مرکز ارتباطات بینالمللی عربستان سعودی در بیانیهای اعلام کرد راهاندازی کمیته جدید ضد فساد، بخشی از برنامه اصلاحات است که مقابله با مشکل مستمری که طی دهههای اخیر مانع تلاشهای توسعه در عربستان شده بود را هدف گرفته است.
در میان شاهزادههایی که دستگیر شدهاند، شاهزاده ولید بن طلال، سرمایهگذار میلیاردر، متعب بن عبدالله که از سمتش به عنوان رئیس گارد ملی برکنار شده و همچنین شاهزاده ترکی بن عبدالله که زمانی حاکم ریاض بود، قرار دارند. شاید محمد بن سلمان به غیر از اهداف سیاسی خود می خواست فضا را برای حضور شرکتهای نوظهور وابسته به صندوق توسعه که یارای رقابت با شرکتهای تحت امر شاهزادگان دستگیر شده را نداشتند، باز کند.
لیکن تعیین و تحکیم قدرت در دستان ولیعهد جاه طلبی و هم نگرانی روز افزونی که نسبت به رقبای احتمالی خلافت در این کشور توسط ملک سلمان و ولیعهد احساس می شود را نشان می دهد. به نظر می رسد در این پایه اقتدار دولت نیز تردیدهای به وجود آمده و رقابت و دشمنی در بین شاهزادگان وارد مرحله جدی تری شده است. تحلیلگران نسبت به تحولات اخیر و تاثیر آنها بر تصویر عربستان به عنوان یک مقصد سرمایهگذاری جذاب ابراز نگرانی کردند. این پاکسازی به سختی میتواند عربستان را برای شرکتهای خارجی جذاب کند. دیدگاه خارجی نسبت به این پاکسازی منفی است، با این شرایط عرضه عمومی سهام آرامکو نیز با ابهامات بیشتری مواجه می شود. اما سازمان سرمایهگذاری کل عربستان از این اقدام تمجید و اعلام کرده تشکیل کمیته ضد فساد به رهبری ولیعهد عربستان گام اساسی در ایجاد یک فضای مناسب برای همه سرمایهگذاران بوده است.
کارآمدی پایه دیگر اقتدار و قدرت دولت است. عربستان با کاهش قیمتهای نفت با کسری بودجه و کند شدن رشد اقتصادی مواجه است. محمد بن سلمان ماه گذشته طرح هایی را برای ساخت شهر جدیدی با نام "نیوم" در شمال غرب پادشاهی ارائه داد. او در این طرح ۵۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده است.
این طرح برای ایجاد منطقه تجاری - صنعتی در مرز با کشورهای اردن و مصر تهیه شده است و بزرگترین پروژه سعودیها بعد از اعلام قصد خود برای تقویت اقتصاد غیرنفتی عربستان تلقی میشود. به گفته محمد بن سلمان این منطقه اقتصادی موسوم به نئوم (NEOM) با وسعت ۲۶ هزار و ۵۰۰ کیلومتر مربع به طور عمده بر روی صنایع از جمله در حوزههای انرژی، آب، محصولات غذایی، بیوتکنولوژی، تولید پیشرفته و سرگرمی تمرکز میکند. این منطقه به دریای سرخ و خلیج عقبه دسترسی دارد و به راههای تجارت دریایی متصل به کانال سوئز نزدیک است. احداث این شهر در راستای اهداف چشم انداز ۳۰ ساله این کشور است.
چشم انداز ۲۰۳۰ عربستان توسط محمد بن سلمان، بزرگترین برنامه توسعه برای ایجاد تغییر در تاریخ عربستان است که بخش مهمی از آن ارائه ۵ درصد سهام شرکت نفتی آرامکو است. ریاض استراتژی رشد خود را بر عرضه اولیه عمومی سهام آرامکو بنا گذاشته و امیدوار است سرمایهگذاری خارجی را به همراه داشته باشد اما اجرای این طرح به علت وجود موانع حقوقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با ابهامات زیادی مواجه است.
محمد بن سلمان برای انجام برنامه های بلندپروازانه اقتصادی که در برنامه ۲۰۳۰ لحاظ شده و برای عرضه سهام آرامکو به قیمتهای بالاتر نفت نیاز دارد؛ چون هنوز اقتصاد این کشور به نفت وابسته است. صندوق بین المللی پول برآورد کرده برای آنکه عربستان تراز بودجه خود را حفظ کند به نفت ۷۰ دلاری نیاز دارد. از سوی دیگر در بوروکراسی فعلی عربستان، آنچه که می خواهد انجام دهد بسیار سخت است. او باید سی میلیون سعودی و ۱,۲ میلیون نفر در نظام اداری را راضی کند که تغییر غیرقابل اجتناب است. از سوی دیگر مشخص نیست که آیا بخش خصوصی در عربستان توانایی تبدیل به موتور رشد اقتصادی را پس از دهه ها تسلط کامل دولت در اقتصاد به ویژه با وجود دستگیری های اخیر شاهزادگان و تنش در فضای سیاسی داخلی را داشته باشد.
تنها پایه قدرت که به نظر می رسد با صرف هزینه های زیاد هنوز پابرجا مانده است اقتدار نظامی و دستگاه سرکوب و جاسوسی است. عربستان یکی از بزرگترین خریداران اسلحه در جهان است و حجم عظیمی از درآمدهای نفتی اش را برای خرید اسحه و تجهیزات نظامی اختصاص می دهد. اخیرا در سفر ترامپ رئیس جمهور امریکا به عربستان سعودی قرارداد خرید ۱۱۰ میلیارد دلار تسلیحات از آمریکا را نهایی شد و امکان افزایش آن تا سقف ۳۵۰ میلیارد دلار و تمدید آن در یک دوره ۱۰ ساله وجود دارد. اخباری هم مبنی بر تلاش عربستان برای خرید سلاح از روسیه و چین منتشر شده است.
هر چند خرید سلاح بخش مهمی از قدرت نظامی یک کشور را شامل می شود اما می توان گفت بیشتر شرط لازم است نه کافی چرا که عربستان با وجود دسترسی به سلاح های پیشرفته موفقیت چندانی در جنگ یمن به دست نیاورده است. اما حتی اگر در مورد قدرت نظامی عربستان به جای شرط لازم شرط کافی را در نظر بگیریم باز هم یک پایه صندلی درست و سه پایه شکسته و لرزان است. البته شرایط منطقه و ریسک های سیاسی خطرناک بن سلمان در رابطه با قطر و ایران و همچنین دخالت های نظامی که در یمن و سوریه و مو ضع گیری های پرریسک در عراق و لبنان انجام داده فشار را بر آن پایه باقیمانده که از حمایت قوی امریکا برخوردار است نیز افزایش داده است.
سیاست های خارجی محمد بن سلمان به ویژه در مواجهه با ایران و رقابت وی برای افزایش نفوذ خود در منطقه در مقابل ایران تا کنون موفقیت عملی چندانی برای این کشور به همراه نداشته است. هر چند نمی توان تاثیر سیاست های خصمانه این کشور بر علیه ایران در عرصه جهانی و به ویژه منطقه ای را نادیده انگاشت چراکه اساسا تنش بین دو کشور همسایه هیچ گاه به صلاح ثبات و امنیت آنها و منطقه نیست اما در عمل ریاض موفقیت چندانی در یمن، عراق، سوریه و لبنان به دست نیاورده و هزینه های زیادی را نیز به ویژه در جنگ یمن متقبل شده است.
همین امر تردیدهایی را در مورد سیاست های منطقه ای محمد بن سلمان و مواضع تند وی در قبال ایران به وجود آورده و انتقادهایی را در مورد تداوم این روند فرسایشی پر هزینه در بین خاندان حاکم در ریاض به وجود آورده است. تقابل با قطر و ائتلاف بر علیه این کشور نیز باعث ایجاد تفرقه در بین کشورهای عربی شده که زمانی بر علیه ایران سیاست واحدی را دنبال می کردند. تا کنون عمان سیاست مستقلی را در قبال ایران در پیش گرفته بود اما اکنون قطر نیز سیاست های ریاض را دنبال نمی کند. کویت نیز در مقابله با قطر در موضع واحد با عربستان قرار ندارد و بیشتر در پی نقش میانجیگری است تا تقابل.
عربستان در آستانه یک تحول بزرگ قرار دارد. اما تفاوتی که در تحولات عربستان در مقایسه با نمونه آن در دیگر کشورها وجود دارد صرف نظر از اینکه بسترهای تاریخی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خاص هر کشور سرنوشت متفاوتی را برای آن رقم خواهد زد اینست که این روند در عربستان سیاه و سفید است؛ خاکستری ندارد. یا بن سلمان پیروز قطعی است یا شکست می خورد. یا محمد بن سلمان و هیات حاکمه می توانند اصلاحات ساختاری مورد نظرشان را پیش ببرند یا شاهزادگان و روحانیون تندروی وهابی مخالف می توانند جلوی او را بگیرند و در نهایت شاهزاده دیگری را به سلطنت بگمارند.
توده مردم به علت نبود احزاب سیاسی و یا جامعه مدنی منسجم که در پی احقاق حقوق اساسی و مشخصی است و از سوی دیگر نبود بسترهای اجتماعی و فرهنگی لازم هنوز به اندازه شاهزادگان و روحانیون موافق و مخالف نمی تواند نقش آفرینی کنند اما این احتمال وجود دارند که هر کدام از دو گروه مردم را بر علیه دیگری بسیج کنند که میزان نقش آفرینی آنها نیز در سایه قدرت سرکوب و زور غیر قابل پیش بینی است. به همین دلیل است که در بین نخبگان داخل ایران دو دیدگاه در مورد عربستان وجود دارد. گروهی با تکیه بر شکاف طبقاتی، نارضایتی عمومی به ویژه در بین جوانان جویای کار و آزادی های مدنی، اختلاف در بین خاندان سلطنتی و شرایط نامناسب اقتصادی به ویژه پس از کاهش قیمتهای نفت زوال آل سعود در آینده نزدیک را پیش بینی می کنند و اصلاحات محمد بن سلمان را همانند جرقه ای در انبار بنزین می دانند.
به طور عکس گروهی با تکیه بر ثروتهای این کشور به ویژه در دارایی های خارجی و درآمدهای نفتی حتی در محیط قیمتهای پایین نفت و قدرت متمرکز در دست هیات حاکمه محمد بن سلمان را با وجود تمامی تردیدهای موجود در مورد برنامه های اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بلند پروازانه و همچنین ریسک های سیاسی داخلی و خارجی پیروز نهایی این میدان می دانند.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید