۱۹۹۵ تا ۲۰۱۵؛ کشاکش اطمینان و تردید به اینترنت
هر روز اینترنت، ظرفیتهای نویی رو میکند که نمیتوان همه چیز را در تحلیل آن تمام شده دانست. تغییر ماهیت محتوای اینترنتی از متن به سمت تصویر، یکی از مهمترین سویههای آینده در اینترنت است.
متن یادداشت اختصاصی تسنیم با عنوان «1995 تا 2015؛ کشاکش اطمینان و تردید به اینترنت» به قلم دکتر حامد حاجیحیدری استادیاردانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را در ذیل از نظر می گذرانید:
░▒▓ ایمان دهه 1990 به اینترنت
▬ در دهه 1990، کارشناسان برجسته، سیاستمداران، مقامات دولتی، رهبران کسب و کار، و ژورنالیستها، پیش بینی کردند که اینترنت جهان را متحول خواهد کرد. بیل گیتس در سال 1995، اطمینان داد که اینترنت رفاه را افزایش خواهد داد. نیکلاس نگروپونته در سال 1996، گفت که با اینترنت گرد مرگ و پوسیدگی بر رسانههای پیشین خواهد نشست و مفاهیم تاریخی بشری و از جمله دموکراسی، در سایه نحوی دموکراسی فرهنگی اینترنتی بازتعریف خواهد شد، موقعیت خودکامگان متزلزل خواهد گردید، و روابط قدرت تجدید ساختار خواهد یافت. به طور کلی، یک روند جهانی شکل خواهد گرفت در که در راستای آن، جهان کوچک خواهد شد، گفتگو بین ملتها ترویج خواهد گردید، و تفاهم جهانی فزونی خواهد گرفت. اینترنت یک نیروی غیر قابل توقف خواهد بود، و مانند اختراع چاپ، جامعه را به طور دائم و بازگشت ناپذیری دگرگون خواهد ساخت.
▬ این برآوردها، عمدتاً از حسی بر میخواست که فنّاوری شورانگیز اینترنت برانگیخته بود. تصور میشد که ویژگیهای متمایز فن آوری اینترنت (خصلت تعاملی آن، فراگیری جهانی آن، ارزانی آن، سرعت آن، خاصیت شبکهای عملکرد آن، ظرفیت عظیم ذخیره سازی آن، و ادعای کنترل ناپذیری آن) جهان را فراتر از هر چیزی که تا کنون میشناختیم ارتقاء میبخشد. در ذیل این پیش بینی تکنیکی، این فرض که فنّاوری اینترنت تمام محیطهای زیست انسانی را متحمل پیکربندی مجدد خواهد کرد، پذیرفته شد. و هر چه گذشت، این برآوردها از جهات مهمی تقویت شد؛ از رویدادها و ناآرامیهای منطقه خاورمیانه که نشان از قدرت یافتن مردم با استفاده از اینترنت داشت، تا گسترش وسیع کسب و کار اینترنتی. به نظر میرسید که تنها «تکنیک هراسان | technophobes)، در پیچ و تاب زمان گذشته گیر کرده بودند، و نمیتوانستند این واقعیت را که اینترنت دنیای انسانی را به طرزی انقلابی بهبود بخشیده است را ببینند.
░▒▓ ارتداد از ایمان به اینترنت
▬ شری ترکل، در سال 1995، از این که در سایه اینترنت، میشد افراد، با گمنامی عقاید خود را آزادانه مطرح کنند، و بدون نگرانی از اینکه «که هستند» به گفتگو حول «چه میگویند» بپردازند، خوشحال بود؛ ولی درست شانزده سال بعد، او در ایمان خویش به اینترنت مرتد شد. او در سال 2011، از این که اینترنت، به جای ترویج گفتگو، باورهای کم عمق و اعتیاد آور را بسط داده است.
▬ یوگنی موروزوف، فعال سیاسی بلاروس، نیز یک مرتد دیگر علیه ایمان به اینترنت بود. او، در سال 2011، باور سابق خود به این که اینترنت میتواند مستبدها را تضعیف کند، «توهم» دانست. به همین ترتیب، جان فاستر و رابرت مک چسنی نیز در سال 2011 مدلل کردند، که تصورات مربوط به پتانسیل عظیم اینترنت، طی چند دهه، دود شد و به هوا رفت.
▬ از این قرار، ما با گرایشهای متناقض در شناسایی ظرفیتهای مثبت و منفی اینترنت مواجهیم.
░▒▓ تعدیل باورها به جنبههای اقتصادی پدیده اینترنت
▬ برای تحلیل این وضع گیج کننده، بیایید ابتدا به جنبه اقتصادی پدیده اینترنت نظری بیفکنیم.
▬ در دهه 1990، اعتقاد گسترده به این بود که اینترنت ثروت و رفاه برمی آورد.
▬ خبر بد این که اینترنت، از جهات متعددی، تب سفته بازی را در اوایل سال 1995، بالا برد، طوری که در آن سال «هیجان خرید و فروش طلا» در اینترنت داغ شد. بیشتر شبیه نحوی لاتاری بود تا تولید ثروت واقعی.
▬ و البته، خبر خوب این که اینترنت، نحوی موج شومپیتری در اقتصاد برانگیخته بود که در آن نوآوری اقتصادی به خوبی پر و بال مییافت. هر چند که این نوآوریها میتوانست هم در جهات مولد اقتصادی به کار افتد، و هم در سویههای نامولد. از این قرار، اینترنت، تجدید پویایی بازار، و رها کردن یک نیروی توفنده از خلاقیت کسب و کار بود. اینترنت، فرصتهای جدیدی در اقتصاد بازار پدید میآورد، و با کاهش هزینهها، اقتصاد را قادر به پاسخگویی بسنده به نیازهای شمار بیشتری از انسانها موفق کرده بود. این، همان آرمان شومپیتری مطرح در پس، ایده آنتروپورنرشیپ بود که میتوانست آرمانهای سوسیال را در متن یک اقتصاد بازار محقق کند.
▬ بر خلاف پیکر سنگین صنعت فوردیستی با شرکتهای غول آسا، قدرت در اقتصاد جدید مبتنی بر اینترنت، به بنگاههای کوچک اما چابک و زیرک و زیبا رسید. فیالمثل استیو جابز در سال 1996 اظهار داشت، که اینترنت فرصتی باور نکردنی ایجاد کرده است که یک شرکت کوچک هم پایه شرکتها بزرگ عمل کند.
▬ با مجموع خبرهای خوب و بد از اینترنت به عنوان یک پدیده اقتصادی، دشوار بتوان در این مرحله به یک ارزیابی مطمئن از اینترنت و عملکرد اقتصادی آن دست یافت، هر چند که برخی نتایج را میتوان محتاطانه اعلام کرد:
• اول این که اینترنت سیستم عصبی اقتصاد را تغییر داده است. در نتیجه، فعل و انفعالات بین تأمین کنندگان و تولید کنندگان و مصرف کنندگان، تنظیمات بازار، حجم و سرعت معاملات مالی جهانی، و ماهیت ارتباطات درون سازمانهای کسب و کار، متحول شده است. از سوی دیگر شرکتهای بزرگ جدیدی مانند گوگل و آمازون، در کار راه اندازی محصولات و خدمات جدید هستند.
• نکته دوم این که، با همه این اوصاف، اینترنت بیانگر گسست کامل و یکسره و انقطاعی از گذشته نیست، بلکه پیش از آن، سیستم تبادل الکترونیکی اطلاعات اقتصادی مانند تلکس و فکس برقرار شده بود.
• نکته سوم این که هر چند اینترنت تبادل اطلاعات و سرمایه را فوق العاده تسریع کرده است، و قدر مطلق ارزش بازارهای سهام را به نحوی قابل ملاحظه افزوده است، در عین حال، رونق اعتباری و مالی، لزوماً معادل رونق اقتصادی و تولید ثروت واقعی نبوده است. ماجرای حباب مسکن در ایالات متحده و زیانهای عظیم وارد بر سرمایه گذاران از سراسر جهان، یکی از نمونههایی است که نشان میدهد که اینترنت لزوماً یک معدن طلای واقعی نیست، بلکه میتواند تورمی از اوهام باشد. در نتیجه بحرانهای تازه در بخش مالی، برخی نتیجه گرفتهاند که معیارهای سرمایه گذاری مرسوم با معیارهای مجازی اقتصاد جدید تطبیق نمیکند، و معلوم نیست، حجم سرمایه گذاری بیشتر، معادل ارزش اقتصادی نیست، بلکه بیشتر به مفهوم بار روانی افزونتر است. از این دیدگاه، بحران جهانی اقتصاد از سال 2001 تا کنون، یک سطح رویین دارد که بحران انرژی است، ولی آن چه مشکل اصلی است، جدا شدن اقتصاد مالی از اقتصاد واقعی تولید ثروت است.
• نکته چهارم این که اینترنت، آشکارا منبع یک دوره جدید از رفاه بود. این رفاه بر فربه شدن بخش خدمات و مصرف مستقر گردیده است. مع الوصف، آن چه در عمل، اینترنت برای اقتصاد واقعی امریکا به بار آورده است، بنا به برآورد کولش و دیتون در سال 2009، 2 درصد و با احتساب سهم غیر مستقیم 3 درصد بوده است. در گزارش عجیب گوگل مورخ 2009، در مورد سهم اینترنت در اقتصاد واقعی بریتانیا هم رقم 7 درصد آمده که کل این ارقام، بسیار فروتنانهتر از برآوردهای دهه 1990 است.
• حتی اینترنت در بخش خدمات هم آن طور که برآورد میشد تحول چشم گیر به وجود نیاورده است، و خرید آن لاین سهم بزرگی در خرید و فروشها ندارند. در حالی که حدود 40 درصد از خریدهای ژاپنیها، نروژیها، کرهایها، انگلیسیها، دانمارکیها و آلمانیها در سال 2007 به صورت آن لاین انجام میشد، این رقم در مورد کشورهایی مانند ایتالیا، پرتغال، مجارستان، یونان، مکزیک و ترکیه کمتر از10 درصد بوده است. نکته اصلی این بود که خرده فروشی آن لاین تنها در بخشهایی که در آنها هزینه انبارداری و توزیع پایین بوده است، ایجاد مزیت کرد. این، یکی از دلایلی است که نشان میدهد که چرا تا کنون، فروش آنلاین فعال در بخشهایی مانند سفر و بیمه موفق بوده است، اما، در بعضی موارد مهم دیگر، مانند معاملات اتومبیل و مواد غذایی توفیقی نداشته است.
• نکته پنجم، و خیلی مهمتر، این که اینترنت میدان بازی مناسبی بین شرکتهای کوچک و بزرگ ایجاد نکرده است. خب؛ همان طور که گفتیم، مهمترین مزیت اینترنت از نظر فعالان اقتصادی مانند استیو جابز فقید این بود که شرایط را برای گسترش حیطه عملکرد بنگاههای کوچک میگشاید، و بدین ترتیب، موجی از نوآوری و رشد برمی انگیزد. ولی نکته آن است که اینترنت، تنها در موقعیتهای محلی میتواند امکان عرضه خدمات را فراهم آورد و در مقیاسهای بزرگتر که مزیتهای اصلی تجارت در آنها مبادله میشوند، از اینترنت کار زیادی بر نمیآید.
• از این گذشته، در اینترنت سهم سرمایه کمرنگ نمیشود، بلکه سرمایه مزیتهای جدیدی در فضا اینترنت مییابد. به این ترتیب، شرکتهای بزرگ با بودجه بزرگتر و دسترسی بیشتر به سرمایه، سهم بیشتری در قیاس با شرکتهای کوچکتر به خود اختصاص میدهند. شرکتهای بزرگتر میتوانند منابع انسانی و سرمایهای ارزانتری را در یک مقیاس عمل جهانی فراهم نمایند. اقتصادهای قوی، به طور کلی، بیشتر، حول به اشتراک گذاری گسترده خدمات متقابل، ارتقاء و تحکیم تخصصها و منابع، و کمک به راه اندازی محصولات و خدمات جدید میچرخد، و این، در حیطه توش و توان قدرتهای اقتصادی بزرگ است، نه کوچک.
• بیش از این، بنگاهها و اتحادهای بزرگ اقتصادی میتوانند عرصه رقابت را بر شرکتهای کوچک تنگ نمایند. همچنین، آنها میتوانند شرکت جوان و موفق را بخرند و در خود تلفیق کنند، چنان که در عمل هم بسیار چنین شده است.
• به همین دلایل است، که در عصر اینترنت، شرکتهای بزرگ هم چنان به تسلط خود بر بازار، از تولید خودرو گرفته تا سوپر مارکت های مواد غذایی ادامه میدهند. نتیجه آن که در فاصله سالهای 1997 تا 2007، به نحو پیوسته سهم چهار شرکت بزرگ امریکایی در بازارها و کسب ارزش حمل و نقل و رو به افزایش بوده است، و انحصار آنها در بزرگترین اقتصاد جهان از پنجاه درصد کل اقتصاد فزونی گرفته است.
░▒▓ تعدیل باورها به جنبههای سیاسی پدیده اینترنت
▬ در طول دهه 1990، اجماع گستردهای وجود داشت در این مورد که اینترنت نحوی تفاهم جهانی را داغ و پر رونق میسازد. به قول هارلی هان در سال 1993، امتیاز اینترنت فقط این نیست که یک رسانه جهانی میسازد، بلکه آن چه اینترنت را به یک ظرفیت انقلابی در تاریخ اجتماع بشری تبدیل میکند، این است که فرصت بسیار بیشتر و سهل الوصولی برای مردم عادی ایجاد میکند که به ارتباط و تولید محتوا بپردازند. ولی، نظریه پردازان انتقادی مانند نانسی فریزر، در سال 2007 در یک خط نظری مقابل، اذعان داشتند که نحوی تمرکز در زیرساختهای ارتباطات وجود دارد که با آن نمیتوان یک حوزه عمومی گفتگویی واقعی در مقیاسی جهانی داشت.
▬ یکی دیگر از دلایل خوش بینی مفرط دهه نودی به وجه سیاسی اینترنت این بود که اینترنت در قیاس با رسانههای سنتی کمتر تحت سانسور قرار میگیرد، و در نتیجه، بهتر میتوانند میزبان، گفتمان جهانی نامحدود و آزاد بین شهروندان جهانی باشد. جان استراتن در سال 1997 اینترنت را قلمرو زدایی فوق العاده فرهنگی دانست که روابط ملت و محل را سست میکند، و میراثی جهانی به بار میآورد. ضعف اصلی این نظریه دهه نودی این بود که بیش از حد به فنّاوری تأکید و توجه داشت. این در حالی است که اینترنت، تنها در راستای یک منطق فنی حرکت نمیکند. هر چند که شاید به لحاظ فنی به نظر برسد که اینترنت فارغ از سانسور میتواند هر محتوایی را منتشر سازد، در عوض، نفوذ اینترنت از طریق ساختارها و فرایندهای اجتماعی فیلتر شده است. این فرآیندها و ساختارهای اجتماعی لااقل خود را در هفت شکل و صورت نشان میدهند:
• نخست آن که جهان بسیار نابرابر است، و این عامل، شرکت برابر در گفتگوی جهانی را محدود میسازد. توجه داشته باشید که ثروت در امریکا شمالی، اروپا و برخی کشورهای حوزه آسیای اقیانوس آرام با درآمد بالا متمرکز شده است. مردم در این کشورها حدود 90 درصد از ثروت کل جهان را در خود دارند. مردم این مناطق ثروتمند جهان، به اینترنت دسترسی بسیار بالاتری در قیاس با مناطق فقیر دارند. آمار سال 2010، نشان میدهد که 77 درصد از امریکاییهای شمالی، 61 درصد در اقیانوسیه / استرالیا و 58 درصد از اروپاییها، به اینترنت دسترسی دارند. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، نرخ نفوذ اینترنت کمتر از یک درصد است. نتیجه این که 17 درصد از جمعیت جهان، نزدیک به 50 درصد از کل کاربران اینترنت را تشکیل میدهند.
• دوم این که جهان به لحاظ زبانی، به زبانهای مادری دور از هم تقسیم شده است، و عملاً تنها بخشی از جمعیت جهان توان ارتباط زبانی مناسب از خلال زبان انگلیسی با اینترنت را دارند. اتحادیه بینالمللی مخابرات در سال 2010، در گزارشی اعلام کرد که تنها 15 درصد از جمعیت جهان، زبان انگلیسی را به درستی درک میکند. در مقابل، کسانی که زبان مادریشان عربی است، تنها قادر به برقراری ارتباط فصیح با تنها 3 درصد از کاربران اینترنت هستند. خب؛ این مانعی برای برقراری ارتباط کامل و آزاد و توأم با تفاهم میان مردم جهان است.
• سوم، آن که جهان به لحاظ ارزشها، باورهای و علایق هم بسیار متنوع است. این باعث میشود که ارتباطهای بیملاحظه، نه تنها موجب تقریب روابط نگردد، بلکه میتواند به دشمنیهای بزرگ دامن بزند. فیالمثل در حالی که مردم شرق، و حوزه تمدنی بین النهرین، به بزرگان اسطورهای خویش احترامات فایقه قایل میشوند، ولی مردم اروپا، از دیرباز بزرگان اسطورهای خویش را ریشخند میکردند، و پیشینه این روحیه به سدههای پیش از میلاد باز میگردد. امروزه، آنها کاریکاتور بزرگان خود را میکشند، ولی وقتی این کار را در مورد بزرگان شرق صورت میدهند، مردم شرق بسیار برآشفته و ناراحت میشوند. در این شرایط گروههای مبارزه منفی و وبگاههای نفرت عقیدتی و نژادی در هر دو سوی خطوط منازعه فرهنگی شکل میگیرند. این سوء تفاهمها، بویژه در موضوعاتی مانند بازیهای آنلاین پیچیدهتر میشود، وقتی برخی نژادها و عقاید به هدفهای نظامی یا موضوعات تمسخر بدل میشوند. اینچنین بود که در سال 2009، یامان آکدنیز، حقوق دان ترکیهای استاد در دانشگاه لیدز، بر ارتباط بین گفتمان و فرهنگ نژادپرستانه و خشونتهای نژادپرستانه تأکید کرد، و اینچنین معلوم شد که بخش عمدهای از این خشونتها از ساز و کارهای عمل فرهنگی امروز و بویژه اینترنت نشأت میگیرند.
• چهارم، این که فرهنگهای ملی بیش از آن چه در دهه 1990 پیش بینی میشد، از خود سرسختی نشان میدهند. مثلاً در سال 2007، شبکههای تلویزیونی امریکایی، تنها 20 درصد از زمان خود را به اخبار خارجی اختصاص میدادند؛ در حالی که، همتایان آنان در اروپای شمالی، تنها 30 درصد اخبارشان مصروف اخبار خارجی بود. حتی صفحات نخست یاهو نیوز یا گوگل نیوز هم هم اکنون بیشتر خیرهایشان امریکایی است. این مقاومت فرهنگهای ملی، درست در حالی است که تنها شمار اندکی از ملتها، امکان و نفوذ تولید برنامههای خبری برجسته تلویزیونی را دارا هستند.
• نکته پنجم؛ واکنشها به اعمال نابرابریهای ملی در تولید و اشاعه محتوای اینترنتی هم در جای خود جای بررسی دارد. یعنی ملتهایی که در مقابل این جریان یک طرفه قرار میگیرند، واکنشهای ملیگرایانه از خود بروز میدهند. فیالمثل، چین یک جامعه به شدت ملی گرا است، و این، واکنشی به تحقیر ملی است که از سوی قدرتهای امپریالیستی غرب در گذشته و حال بر آنها تحمیل میشود. این ملی گرایی، یکی از ریشههای اصلی موفقیت اقتصادی قابل توجه این کشور است. این ناسیونالیسم شدید چینی، خود را در وب سایتهای چینی و در چت رومهای آنلاین به خوبی نشان میدهند.
• مطلب ششم، که در ادامه نکته پیشین است، این که دولتهای حاشیهایتر و همچنین، دولتهای خودکامه، بنا به دلایل موجه و ناموجه، گارد خود را در مقابل آزادیهای بیان در اینترنت میبندند. در واقع شیوههای مختلف و نوینی برای سانسور در اینترنت وضع شده است که در سطوح مختلف تحقیقاً توسط تمام کشورهای جهان به کار میروند و تنها از کشوری به کشور دیگر شدت و ضعف دارند. در این میان برخی محدودیتها، محصول محذورات واقعی ارتباط در اینترنت است و برخی هم خاص کشورهای خودکامه.
• و هفتم این که، نابرابری در اینترنت، نه فقط حاصل نابرابری اقتصادی و سیاسی، بلکه ناشی از نابرابری در سرمایه فرهنگی هم هست. توضیح این که در سال 2008، معلوم شد که 81 درصد از نویسندگان مقالات در مجلات مهم بین المللی، از ردههای اجتماعی و مشاغل عالی رتبه بودهاند، 71 درصد آنها در اروپا / امریکا زندگی میکردند، و 72 درصد از آنان مرد بودهاند. نتیجه آن که طرفهای این گفتگوی جهانی، نمایندگان راستین جامعه جهانی نیستند.
░▒▓ فرجام
▬ خب؛ اینها دلایلی بود که نشان میداد که ایدههای آرمانگرایانه دهه نودی در مورد اینترنت گفتگویی، گرایشی به واقعی شدن نداشتهاند و امروز به طرز فراگیری نقض شدهاند.
▬ مع الوصف، این پایان تحلیل موضوع نیست، و هر روز اینترنت، ظرفیتهای نویی رو میکند که نمیتوان همه چیز را در تحلیل آن تمام شده دانست. تغییر ماهیت محتوای اینترنتی از متن به سمت تصویر، یکی از مهمترین سویههای آینده در اینترنت است که تأثیراتی به مؤلفههایی که گفتیم به جای میگذارند، در عین حال همان طور که گفتیم، این تأثیر هم مثبت و هم منفی است. در واقع، افزایش میزان تولید و تبادل محتوا بدون یک پروتکل و بستر اخلاقی انسجام بخش، میتواند به ضد همدلی تبدیل شود (توأم با اقتباسهای آزاد از جیمز کوران از راتلج).
■ هوالعلیم
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید