ستاره ها دیگر جواب گوی گیشه نیستند!
خودمن تصمیم گرفته ام کنار بروم تا تهیه کنندگان به این فکر نکنند که امین حیایی هست و فیلم هم می فروشد. بدانند استعدادهای زیادی پشت در هستند که باید از آنها استفاده شود.
به گزارش سیتنا، بیش از بیست سال سابقه بازیگری در سینما دارد و این روزها به فکر خداحافظی افتاده است. امین حیایی، حالا دیگر پیشکسوت ستاره هایی چون محمدرضا گلزار و حامد بهداد است. دور از واقعیت نیست اگر بگوییم این بازیگر از معدود ستارگانی است که این سال ها آبروی گیشه را خریده.
اما از نظر او ستاره شدن مسیر می خواهد و راهش هم کلاس های بازیگری است. این بازیگر پرمشغله اخیرا به خاطر حضور در پروژه هایی چون «کلاه پهلوی»، «ساخت ایران» و «قفس طلاییم حسابی خبرساز شده.
مخصوصا برای آخرین فیلم که عوامل امریکایی «قفس طلایی» علاوه بر اینکه به خاطر سختی کار هیجان زده بودند، بازی این هنرمند آنها را به تشویق وا می داشت. تا آنجا که آقای کارگردان (محمد زرین دست) برایشان توضیح داد که او در ایران یک سوپر استار است. امین حیایی در این گفت و گو از سختی های کار و سینمای این روزها می گوید:
فیلم «قفس طلایی» با بازی شما روی پرده سینماهاست. شنیدیم شما برای این کار شرایط سختی داشتید؟
- اگر بدانید ما در چه شرایطی فیلمبرداری می کردیم، شاید باورتان نشود. ما اصلا اجازه فیلمبرداری نداشتیم و در بدترین شرایط ممکن بودیم. فقط یک هفته پیش تولید داشتیم. تازه به خاطر مشخص نبودن برنامه هایم، کارگردان تا نزدیک شدن به مرحله تولید نمی دانست که من برای این کار می توانم بیایم یا نه. اما از آنجا که من اولین کار سینمایی ام یعنی «همسفر» را با آقای مزینانی شروع کرده بودم و همیشه هم خودم را به ایشان مدیون می دانم وقتی پیشنهاد این فیلم را به من دادند بدون چون و چرا گفتم چشم.
چون او کسی بود که من را به سینما آوررده بود. وقتی برای فیلمبرداری رفتیم، با شرایط جالبی رو به رو بودیم. ما مجوز هیچ کجا را برای فیلمبرداری نداشتیم. در حالی که ۳۲ لوکیشن برای کار در نظر گرفته بودیم. ما یواشکی پلان می گرفتیم و به محض اینکه پلیسی از آنجا رد می شد، همه چیز را جمع می کردیم و فرار… اگر کسی هم چیزی از ما می پرسید می گفتیم ما دانشجوییم و برای کار دانشجویی مان آمده ایم.
ما دوتا ۲۰ جلسه به امریکا رفتیم. خیلی کار سختی بود. اکثر عوامل امریکایی بودند و ارتباط برقرار کردن با آنها از همه مشکل تر بود. ولی کم کم با همه شان رفیق شدیم و این وضعیت فیلمبرداری آنها را هم هیجان زده کرد و جالب اینکه کم کم آنها هم با ما حال می کردند. در کل کار سخت بود اما خدا دوست مان داشت.
تا حال شما را در نقش بوکسور ندیده بودیم. نقش تان را دوست داشتید؟
- کلا نقشم و سفرم برایم خاطره شد. اصلا قرار نبود من بوکسور شوم. وقتی به امریکا رسیدم و نقش را خواندم همانجا به من گفتند که تو در این فیلم بوکسوری.
به خاطر ضیق وقت فقط توانستم چند جلسه به باشگاه بوکس بروم و آموزش ببینم و این برایم یک تجربه خاص شد. البته در این سفر باز هم اتفاقاتی برای من افتاد. دفعه دوم چمدانم در فرودگاه جا ماند و تمام لباس های فیلم هم در آن بود.
ما تقریبا یک هفته معطل شدیم تا چمدان برسد. از طرفی هم فرودگاه ایران به چمدان مشکوک شده بود و فکر می کرد بمب کار گذاشته شده. به همین خاطر ما چمدان را در اداره آگاهی پیدا کردیم. فقط انرژی محمد زرین دست بود که به همه ما روحیه می داد و کار را راحت می کرد.
می گویند در سینما پارتی بازی زیاد شده و هر کس فامیل های خودش را بازیگر می کند. راست است؟
- برای نقش های اصلی که هیچ وقت چنین اتفاقی نمی افتد. به هر حال تهیه کننده سرمایه و بودجه اش را پای فیلم می گذارد و هیچ وقت به صرف آشنایی با یک بازیگر برای فیلمش ریسک نمی کند. ممکن است در فیلم های دولتی چنین اتفاقی بیفتد اما یک تهیه کننده خصوصی هیچ وقت هزینه اش را صرف بازیگری نمی کند که فیلمش نفروشد.
حتی اگر فامیلش باشد به همین خاطر همیشه شخصیت های اصلی داستان را از میان کسانی انتخاب می کنند که قابل اعتماد مردم و کارگردان باشد و ممکن است برای نقش های فرعی کسانی را بگذارند که قبلا به واسطه برخی آشنایی ها قولی بهشان داده باشند.
برای خودتان هم چنین چیزی آمده؟
- وقت هایی پیش آمده که دوستان مان از ما خواسته اند برایشان در عالم بازیگری نقشی فراهم کنیم. ما هم قبول می کنیم. به هر حال باید در این راه همه به هم کمک کنیم. ولی از اینجا به بعد دیگر خودشان هستند که تعیین کننده ماندن یا رفتن در دنیای سینما هستند.
سینما یک کار حرفه ای است. هر یک از عوامل فیلم اگر غیرحرفه ای باشند، به کار لطمه خواهند زد اما مشکلی که سینمای ما دارد، در دسترس نبودن بازیگران است. یک کارگردان برای اینکه دنبال بازیگرش بگردد به هزار نفر باید زنگ بزند و برخلاف کشورهای دیگر هیچ منبعی ندارد که بتواند به تلفن یا منزل آنها دسترسی داشته باشد.
سیستم کار ما در ایران کاملا رفاقتی است. ما مثل کشورهای دیگر نیستیم. نه مدیر برنامه معرفی می کنیم که برویم قرارداد ببندیم، نه دنبال تشکیلات این چنینی هستیم. ما با همه شان رفیقیم و خودمان را از یک خانواده به اسم سینما می دانیم.
چرا کارگردانان برای بازیگران جدید ریسک نمی کنند؟ آن قدر که سوپراستارهای بالای ۳۵ سال نقش تین ایجرها را بازی می کنند؟
- فقط بحث اعتماد است. ما بازیگر با استعداد زیاد داریم اما آنها باید اول اعتماد کارگردانان و تهیه کنندگان را جلب کنند تا آنها هم این انگیزه را داشته باشند که بتوانند روی آنها سرمایه گذاری کنند. ما کم کم فضا را برای بازیگرهای جدید خالی می کنیم و این فرصت را در اختیارشان قرار می دهیم که بیایند و خودشان را نشان دهند.
خودمن تصمیم گرفته ام کنار بروم تا تهیه کنندگان به این فکر نکنند که امین حیایی هست و فیلم هم می فروشد. بدانند استعدادهای زیادی پشت در هستند که باید از آنها استفاده شود. سرمایه خصوصی بودجه بادآوررده نیست که بخواهد روی هر کس سرمایه گذاری کند. شاید روی فیلمنامه و کارگردان خوب بشود سرمایه گذاری کرد اما روی بازیگر واقعا ریسک است.
پس بازیگر از کجا پیدا کنیم؟
- بهترین راه برای بازیگر شدن رفتن به کلاس های بازیگری است. قطعا هر کسی که به این رشته علاقه دارد، اگر استعدادش را هم داشته باشد سریع جذب می شود. در غیر این صورت نقش فروشی شاید بتواند او را برای مدتی نگه دارد. ما بازیگران خیلی خوبی داریم که از کلاس بازیگری به اینجا رسیده اند و در زمان کوتاه موفق هم شده اند.
حامد بهداد یکی از آنهاست. من دوره آموزشی ندیدم اما بیش از بیست سال است که دارم کار می کنم. شاید من هم اگر کلاس آموزشی می رفتم، خیلی زودتر به جایی که الان در آن ایستاده ام، می رسیدم و مسیرم کوتاه تر می شد.
در ساخت ایران حس کردم آسیب می بینم.
فیلمبرداری ساخت ایران تمام شده است. نظرتان راجع به آن چیست؟
- بله؛ در «ساخت ایران» من اواخر فیلمبرداری احساس کردم دارم آسیب می بینم. چون کار زیاد بود و همه فقط به فروش فکر می کردند. به همین خاطر بخش هنری کار تقریبا نادیده گرفته شد و اتفاق هایی که ما امیدوار بودیم بیفتد، دیگر نیفتاد.
چرا ستاره ها دیگر جواب گوی گیشه نیستند؟
- کلا اوضاع دنیا به هم ریخته است. ما هم داریم دست و پا می زنیم. مردم در این لحظات آخر دنیا خوش و شاد باشند! یعنی همه چی بهم ریخته است. دنیا که به هم ریخته باشد، دیگر سینما فبها… همه جای دنیا همین است.
تازه بدتر از این هم هست. ما در مملکت مان خانوادگی زندگی می کنیم. می گویند در ایران هیچ کس گشنه نمی ماند. چون همه هوای هم را دارند اما آن سر دنیا از این خبرها نیست.
منبع: تیک
دیدگاهها
افزودن دیدگاه جدید