ریحانه پارسا و گشت ارشاد انبار باروت و رفتار عاقلانه ارشاد
شهاب مهدوی در همشهری نوشت: اکران گشت۳ (که بازیگر زنش در این چندماه مرزهای حاشیههای منشوری را جابهجا کرده و بهنظر میرسید با این رفتار فیلم سعید سهیلی را باید قربانی شده فرض کرد) کنار رونق گیشه، تلاشی است برای بازگرداندن آرامش به سینما.
به گزارش سیتنا، اظهارنظر مهم وزیر ارشاد درباره فیلم، میتواند نشانه عزمی برای آرام کردن فضا باشد. فضایی که در همین روزها با حاشیههای به ظاهر تمام نشدنی فیلم فرهادی، به شعلهای میماند که بهشدت مستعد شعلهور شدن است.
سینمای ایران را با حاشیههای پررنگش بهخاطر میآوریم. با حاشیههایی که خیلی وقتها نه برخاسته از متن که محصول شرایط بودهاند. رسم رایجی است که هر کس در هر مقام به قضاوت درباره سینمای ایران، محصولات و مناسباتش بپردازد. از دل این اظهارنظرها و نشر دیدگاهها، معمولا حاشیه و شر بیرون میآید. بحران اظهارنظر یکی از مشکلات جدی سینمای ایران در همه این سالها بوده است. اظهارنظرهایی که خیلیهایشان بهواسطه نداشتن اشراف بر موضوع یا بهدلیل اولویت یافتن نفع شخصی و جناحی و نمایندگی کردن دیدگاهی سیاسی، با شائبه همراه شده است.
وزیر ارشاد که نخستین صحبتهایش درباره سینمای ایران، باعث شده بود گاردی مقابلش شکل بگیرد، حالا درباره یکی از معضلات قدیمی این سینما، موضعی گرفته که امیدبخش بهنظر میرسد. اینکه فیلم ساخته شده نباید پاسوز رفتارهای بعدی عواملش، که طبیعتا قابل پیشبینی هم نبود، بشود. موضوعی که با وجود بدیهی بهنظر رسیدنش، فیلمهای زیادی را به مسلخ برده یا امکان اکران مناسب را از آنها سلب کرده است.ماجرای «گنه کرد در بلخ آهنگری...» داستانی آشنا و پر آب چشم است.
در مورد گشت۳ ظاهرا ماجرا ختم بهخیر شده و صحبت مسئولانه وزیر ارشاد را میتوان هم برای فیلم سهیلی که سرانجام اکران شده و هم برای ممکنات آینده به فال نیک گرفت. شاید بتوان دستور بررسی مجدد فیلمهای توقیف شده را هم کنار همین ماجرا قرار داد.
اینها همه البته درباره آثاری است که در دوره قبلی ساخته شدهاند و مدیران فعلی نقش و مسئولیتی درباره تولیدشان نداشتهاند. محض یادآوری باید گفت از زمان حضور محمد خزاعی در سازمان سینمایی، هنوز هیچ پروانه ساختی صادر نشده است و هنوز مشخص نیست تولیدات آتی سینمای ایران با چه رویکرد و سیاستگذاری قرار است ساخته شوند. آنچه مشخص است تلاشی آشکار برای بازگرداندن آرامش به سینماست، تا بعد از سختترین دوران تولید و اکران، کمی شرایط عادی شود. فعلا در مقام عمل به این توصیه قدیمی که اگر نانش نمیدهی چوبش نزن، هستیم. برایند تصمیمات این چندماه نشان میدهد که وزارت ارشاد نهتنها نمیخواهد یک طرف دعوا باشد که میکوشد میانه دعوا را هم بگیرد. مدیرانی که گویا متوجه شدهاند که اوضاع خرابتر از آن است که نهاد متولی امور هم خود به مشکلات دامن بزند و آتشبیار معرکه شود. سینمای ورشکستهای که یا دلخوش به حمایت نهادهای عمومی، اغلب فیلم خنثی تولید کرده و یا در بخش خصوصی، در مقام مجری طرح و کارگزار سرمایههای سرگردان و در مواردی مشکوک قرار گرفته و تتمه پیوندش با روال طبیعی عرضه و تقاضا، با آمدن کرونا قطع شده، آنقدر گرفتاری دارد که نیازی به گرههای تازه نداشته باشد. یکی از این گرفتاریها انبوه فیلمهای اکران نشده است؛ فیلمهایی که البته تعدادیشان اصلا قابلیت اکران گسترده را ندارند. با گرفتن تصمیمات درست درباره اکران (که فارغ از هر قضاوت ارزشی درباره کیفیت فیلمها و صرفا باید براساس ضوابط و مناسبات حرفهای صورت بگیرد) در قدم اول باید پای سینماروهای سابق را به سینما باز کرد. هیچ آدم عاقلی فیلمهای اکران و آثار جشنواره در راه را به نام مدیریت فعلی که تازه بر مسند امور نشسته نمینویسد. ولی تصمیمات همین روزها میتواند عیار مسئولان فرهنگی را نمایان کند. در مورد سینمای ایران شواهد نشان میدهد که بنا بر کاستن از حاشیهها و پرهیز از تصمیمات هیجانی است (مورد جشنواره جهانی را شاید بتوان استثنایی بر یک قاعده دانست.) در شرایطی که همه در رسانههای نوین در حال دریدن یکدیگر هستند اینکه ارشاد در این مسابقه تندروی شرکت ندارد را باید به فال نیک گرفت. آرامشی که فعلا در غیاب دیگران شکل گرفته (تغییر فضای اجتماعی، فرهنگی هم پیچیده است و هم دشوار) ولی همین هم در این آشفتهبازار غنیمت است.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید