کدخبر :210344 پرینت
04 فروردین 1397 - 23:32

عروس خانم به کثافتکاری قبل از ازدواج اش ادامه داد!

زنی که با وجود مادر شدن دست از رفتارهای گذشته اش نکشید.

متن خبر

به گزارش رکنا، زن 32 ساله ای که موجی از پشیمانی در چهره اش نمایان بود و در عین حال به روزگاری خوش می اندیشید به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری  گفت: بر اثر مصرف موادمخدر صنعتی دچار توهمات شدیدی شده ام به طوری که احساس می کنم موجودات ریزی در زیر پوستم حرکت می کنند و یا افرادی همواره مرا تحت نظر دارند. این در حالی است که حتی هنگام ازدواج نیز ماجرای اعتیادم را از مجتبی پنهان کردم و اکنون که به روز سیاه نشسته ام و زندگی ام در معرض فروپاشی قرار گرفته است، تنها به گذشت شوهرم چشم دوخته ام چرا که ...

سال های سخت و دردناکی را پشت سر گذاشتم و از یادآوری روزهای تلخ و غم انگیز گذشته ام وحشت دارم. هنوز کودکی خردسال بودم که فهمیدم در اطرافم چه می گذرد و در چه خانواده ای زندگی می کنم. پدر و مادر معتادم فقط به تأمین هزینه های موادمخدر می اندیشیدند و هیچ توجهی به نیازهای مادی و معنوی من و تنها برادرم نداشتند.

مشاجرات و درگیری های آن ها بر سر مصرف موادمخدر تا آن جا پیش رفت که از یکدیگر جدا شدند و پدرم به مکان نامعلومی رفت. از آن روز به بعد مشکلات زندگی ما در کنار مادر معتادم بیشتر شد تا جایی که برادرم نیز به مصرف موادمخدر رو آورد و در کنار دوستان خلافکارش به یک سارق حرفه ای تبدیل شد.

زن جوان ادامه داد: 20 بهار از عمرم گذشته بود که آرام آرام در کنار مادرم مصرف موادمخدر را آغاز کردم و برای تأمین هزینه های سنگین اعتیادم در یک مغازه مشغول فروشندگی شدم. چهارسال بعد و در حالی که به خاطر وضعیت خانوادگی ام هیچ خواستگاری نداشتم با مجتبی آشنا شدم. او پسری زحمتکش و گچ کار ساختمان بود و بدین ترتیب ما با یکدیگر ازدواج کردیم، اما من موضوع اعتیادم را از او پنهان کردم و خیلی زود به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آوردم تا مجتبی از طریق بوی موادمخدر سنتی متوجه اعتیادم نشود. او مرا خیلی دوست داشت اما با به دنیا آمدن «سمانه» کم کم مجتبی به رفتار من مشکوک شد ولی من همچنان موضوع اعتیاد را از او پنهان می کردم و به بهانه نگهداری از فرزندم نزد مادرم می رفتم تا مشکلی برای مصرف نداشته باشم.

در یکی از همین روزها بود که مجتبی به طور ناگهانی مرا در حال مصرف موادمخدر دید و مچ مرا در خانه گرفت و تمام تلاشش را برای رهایی من از این بلای خانمانسوز به کار برد، اما من باز هم به طور پنهانی به مصرف موادمخدر ادامه دادم و هر روز بیشتر در منجلاب موادافیونی غوطه ور می شدم.

دیگر مجتبی نمی توانست با توهماتی که بر اثر عوارض شیشه و کراک در من به وجود آمده بود کنار بیاید به همین خاطر هم تقاضای طلاق داد ولی من یک لحظه که به چشمان فرزندم نگریستم از مجتبی خواستم فقط برای یک بار دیگر فرصتی بدهد تا گذشته را جبران کنم و اکنون نیز آمده ام تا در یک مرکز مجاز ترک اعتیاد بستری شوم چرا که ...

انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.