دنیای تاریک «عیسی» در شهر کورها
«میدانی؟ من فکر میکنم حتی گربههای محله هم فهمیدهاند که چشمهایم سو ندارند. از کوریام استفاده میکنند و لقمههای غذایم را برمیدارند و میخورند.»
«لافت» را همه به بادگیرهایش میشناسند؛ به کوچههای تنگ و باریکش و به نخلهایش. هر کس گذرش به جزیره قشم میافتد، از چهره طبیعی لافت در میان درختان سبز گرمسیری و نخلستانهای بلند، همراه با زیبایی خیرهکننده دریا و جنگل شناور حرا دیدن میکند اما اگر از من میشنوی، گذرت که به لافت افتاد، عیسی را فراموش نکن.
خیلی سال قبل اهالی «لافت» درگیر یک بیماری عجیب و غریب شدند. بیماری مهلکی میان مردم شیوع پیدا کرد و اهالی روستا را نابینا کرد. عیسی یکی از بازماندگان آن سالهاست که بر اثر همان بیماری نابینا شده است. خودش میگوید: «لافت از همان سال معروف شده است به شهر کورها!»
عیسی که به گفته خودش ۱۰۵ ساله اما به گفته همسایههایش ۹۰ ساله است، وقتی که فقط هفت سالش بوده، تمام بیناییاش را بر اثر بیماری از دست میدهد. از همان روزها دنیایش عوضش میشود؛ یک جورهایی تاریک و مات. با این حال در تمام سالهای جوانیاش تنهای تنها دل به دنیای پر رمز و راز دریا میزده و صیادی میکرده است. اهالی میگویند او با وجود نابینایی تسلط و هوش زیادی در پیدا کردن راهها و معابر دارد و دریا را هم خوب بلد است.
عیسی دو بار ازداوج کرده و هر دوبار هم همسرانش نابینا بودهاند. زنها هر دویشان فوت کردهاند و بچهای هم از آنها ندارد. برای همین این روزها تنهاست؛ تنهای تنها.
عیسی این روزها دل پردردی دارد؛ درد پیری یک طرف، تنهایی و بیکسی هم طرف دیگر. خانه عیسی - یعنی خانه که نه - خرابهای که در آن زندگی میکند، احاطهشده با زباله است. از لولهکشی آب هم خبری نیست. یکی از همسایهها چای و غذای عیسی را تقبل کرده است. عیسی هم برای جبران لطف همسایهاش سند خانه در حال تخریبش را به نام همان همسایه زده که حالا آرام جان اوست.
عیسی مقید است به خواندن نماز جماعت. هر پنج نوبت نمازش را راهی مسجد میشود تا نمازش را به جماعت بخواند. دبه ۴ لیتری آب را هم با خودش به مسجد میبرد تا آب مورد نیازش را از همانجا بردارد. او شناسنامه ندارد و از یارانه و هیچگونه خدمات دولتی هم بهرهمند نیست.
عیسی این روزها دلخور است که کسی او را نمیبیند و به فکر سقف خانه در حال فروریختنش نیست. خودش میگوید: «میدانی؟ من فکر میکنم حتی گربههای محله هم فهمیدهاند که چشمهایم سو ندارند. از کوریام استفاده میکنند و لقمههای غذایم را برمیدارند و میخورند.»
عیسی مثل همه ما یک آدم معمولی است. فقط دنیا را مثل ما رنگی نمیبیند. هر چه هست برای او سیاهی است. چرا آنقدر او را نمیبینیم که عیسی فکر میکند واقعا در شهر کورها زندگی میکند؟
این تصاویر فروردینماه امسال توسط عبدالرضا شیبانی (عکاس آزاد) در روستای لافت، جزیره قشم ثبت شدهاند.
ایسنا - سهیلا صدیقی
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید