مالکیت معنوی محتوای تولید شده توسط هوش مصنوعی متعلق به کیست؟
دادگاهی حکم داد که عکاسان حق مالکیت فکری بر عکسهایی که میگیرند را دارند و همین حکم پایههای لازم را برای تبدیل عکاسی به شکل جدیدی از هنر گذاشت و احتمالا، این نزدیکترین موردی است که میتواند به عنوان یک راهنما، برای تعیین تکلیف درباره قوانین حق چاپ محتوای تولید شده توسط هوش مصنوعی مدنظر قرار گیرد.
به گزارش سیتنا به نقل ازیورونیوز، توسعه تولیدات مبتنی بر هوش مصنوعی مولد و چگونگی مالکیت بر این تولیدات همچنین حق نسخهبرداری از آنها، از چالشهای قانونی مهم عصر حاضر است. بطور روشن پرسش این است که اگر از هوش مصنوعی (AI) برای خلق چیزی استفاده کنید، مالکیت معنوی محتوای تولید شده متعلق به کیست؟ شما، هوش مصنوعی یا صاحب محتوایی که هوش مصنوعی روی آن آموزش دیده است؟
ابزارهای مولد هوش مصنوعی که بطور روزافزون روانه بازار میشوند، بعد جدیدی را بویژه به اشکال مختلفِ هنر و نوشتار اضافه کرده و بحثهای زیادی را پیرامون این سوال برانگیختهاند.
ارزیابیهای کاشناسان نیز حاکی از آن است که قوانینی که تا کنون از مردم و حق آنها بر آثارشان محافظت میکردند، دیگر نمیتوانند از آنها و حقوقشان در زمان مداخله ابزارهای هوش مصنوعی محافظت کنند.
بطور مثال، پس از اینکه یک اثر هنری تولید شده توسط هوش مصنوعی در رقابت هنری نمایشگاه ایالتی کلرادو در سال ۲۰۲۲ برنده شد، موضوع مالکیت بر هنر تولید شده توسط هوش مصنوعی به بحثی داغ تبدیل شد.
همچنین این پرسش مطرح شد که اگر تمام کاری که هنرمند انجام داده، این بوده که شرحی از هنر مدنظر خود را به هوش مصنوعی توضیح دهد و در نهایت نیز ابزار هوش مصنوعی آن را ایجاد کند، بنابراین حقوق تصویر تولید شده متعلق به چه کسی است؟
چه کسی حق چاپ محتوای تولید شده توسط هوش مصنوعی را دارد؟
در مقالهای که اخیراً در مجله Science منتشر شده، محققان در مورد چالشهای حقوقی حق مالکیت معنوی در مورد کارهای تولید شده توسط هوش مصنوعی بحث کردند.
رابرت ماهاری، یکی از نویسندگان این مقاله میگوید: «ما در ایالات متحده یکسری قوانین برای حق مالکیت معنوی برای انتشار یک کتاب داریم و هنگامی که پای یک فناوری جدید نیز به میان میآید، آنگاه به قضات بستگی دارد که تصمیم بگیرند این قوانین چگونه باید اعمال شوند. به عبارت دیگر قضات، پرونده به پرونده تصمیم میگیرند. اما فناوری هوش مصنوعی بسیار جدید است و بسیاری از جنبههای آن هرگز در هیچ دادگاهی مورد بررسی قرار نگرفته است.»
البته این اولین بار نیست که سیستمهای حقوقی با سؤالاتی جدید درباره چگونگی تعریف مالکیت معنوی برای یک اثر خاص روبرو میشوند. به عنوان مثال، عکاسی نیز اختراعی بود که درک ما از خلاقیت و خلقت اثر هنری توسط انسان را در دهه ۱۸۰۰ میلادی تغییر داد.
پس از آن، دادگاهی حکم داد که عکاسان حق مالکیت فکری بر عکسهایی که میگیرند را دارند و همین حکم پایههای لازم را برای تبدیل عکاسی به شکل جدیدی از هنر گذاشت.
احتمالا، این نزدیکترین موردی است که میتواند به عنوان یک راهنما، برای تعیین تکلیف درباره قوانین حق چاپ محتوای تولید شده توسط هوش مصنوعی مدنظر قرار گیرد.
قوانین کپی رایت اتحادیه اروپا برای محتوای تولید شده توسط هوش مصنوعی
از زمان ظهور هوش مصنوعی مولد برای استفاده عمومی، اتحادیه اروپا همواره در تلاش بوده مقررات حقوقی لازم را تنظیم کند.
اما در حالی که در سطح اتحادیه اروپا مقرراتی در موضوع چگونگی استفاده از هوش مصنوعی تنظیم شده، هنوز قوانین خاصی درباره حق نسخهبرداری از محتوای تولید شده توسط هوش مصنوعی وضع نشده است و تاکنون احتمالا به صورت موردی با چنین چیزی برخورد شده است.
چالشهای مربوط به نسخهبرداری از محتوای تولید شده توسط هوش مصنوعی چیست؟
دلایل اصلی چالش برانگیز بودن این موضوع متفاوت است؛ از جمله ابهامات مربوط به میزان دخالت انسان و هدف او، همچنین وضعیت دادههای آموزشی که ابزار هوش مصنوعی میتواند در تولید خروجی نهایی از آنها استفاده کند.
رابرت ماهاری در این باره میگوید: «بطور مثال در حال حاضر در موضوعات هنری، دادههای هنری مورد نیاز ابزارهای هوش مصنوعی به راحتی از روی وبسایتها برداشته میشوند؛ آنهم بدون اینکه رضایت هنرمندان گرفته شود و یا حتی دستکم به آنها اطلاع داده شود. آنهم درحالیکه این آثار تحت قوانین کپی رایت محافظت میشوند.»
بنابراین ابزارهای هوش مصنوعی در حالی از این دادهها استفاده میکنند و بر اساس آنها آثار جدیدی را خلق میکنند که از همان اولین گام یعنی گرفتن دادههای اولیه و آموزش یک مدل هوش مصنوعی، مشکلاتی را در موضوع کپیرایت ایجاد میکنند.
استفاده منصفانه
رابرت ماهاری به مفهومی در قوانین کپیرایت ایالات متحده اشاره دارد که «استفاده منصفانه» نامیده میشود.
بر اساس این مفهوم، قانون اجازه میدهد که یک کار خلاقانه بر اساس یک اثر هنری دارای حق چاپ تولید شود؛ اما اثر جدید باید آنقدر دگرگون شده باشد که عملا با اثر اولیه متفاوت باشد.
به این ترتیب اثر تغییر یافته جدید، جدا از اثر هنریِ اصلی در نظر گرفته میشود و مشمول نقض کپی رایت نمیشود.
او میافزاید که هنوز سوالات زیادی در این باره وجود دارد که آیا کپی برداری ابزار هوش مصنوعی از یک اثر هنری را باید «استفاده منصفانه» تلقی کرد یا خیر؛ و حتی در چنین مواردی نیز به نظر میرسد که باز هم ضرورت پرداخت غرامت به هنرمندان اصلی و محافظت از آثار آنها مطرح باشد.
دیگر چالشها
ردیابی دادههای آموزشی ابزارهای هوش مصنوعی برای تولید یک محتوای جدید همیشه آسان نیست. علاوه بر این، هنوز بطور قانونی روشن نیست که دقیقاً چقدر مشارکت انسانی برای مالکیت یک اثر کافی است؟
از آنجایی که هدف قوانین کپی رایت، عمدتا تشویق هنر و خالق آن است و این کار هم از مسیر حمایت از هنرمندان و ایدههای خلاقانه و منحصربهفرد آنها انجام میشود، سوال دیگر این است که آیا قانونگذاران ممکن است برای حل و فصل معضل کپیرایت، به سراغ ایجاد یک «حق مالکیت مشترک» بروند یا خیر؟
ماهاری معتقد است که میتوان قانون کپیرایت را گسترش داد و مواردی مانند «مالکیت مشترک» را هم در نظر گرفت و میگوید: «اگر شما اثری هنری خلق کنید که بسیار شبیه به اثر فرد دیگری باشد، احتمالا میتوان نوعی مالکیت مشترک برقرار کرد.»
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید