کدخبر :275846 پرینت
12 دی 1401 - 09:12

هسته شیطان و دانشمندانی که قربانی آن شدند

تابستان سال ۱۹۴۵، «هسته شیطان» آماده شده بود تا در ژاپن. ژاپنی که تازه مورد حمله دو بمب هسته‌ای قرار گرفته بود، منفجر شود.

متن خبر

به گزارش سیتنا، «پسر کوچک» در هیروشیما و بعد از آن «مرد چاق» در ناکازاکی، این‌ها اولین و تنها بمب‌های هسته‌ای بودند که تا به حال در جنگ استفاده شده و جان بیش از ۲۰۰ هزار نفر را گرفته بودند و اگر اوضاع کمی متفاوت‌تر می‌شد، سومین حمله مرگبار هم در راه بود. اما تاریخ برنامه های دیگری داشت.

پس از کشتار ناکازاکی که ثابت کرد بمباران هسته‌ای هیروشیما پایان کار نبوده، ژاپن بی‌درنگ در ۱۵ اوت تسلیم شد و رادیوی ژاپن، سخنرانی ضبط شده امپراتور هیروهیتو را پخش کرد که محتوای آن تسلیم ژاپن و پذیرش درخواست متفقین بود.

این اولین بار بود که مردم ژاپن صدای یکی از امپراتورهای خود را می‌شنیدند، اما برای دانشمندان آزمایشگاه لوس آلاموس در نیومکزیکو -معروف به پروژه Y - این بیانیه از اهمیت بیشتری برخورداربود.

این بدان معنا بود که آنها دیگر به هسته سومین بمب اتمی که یک کره ۶.۲ کیلوگرمی متشکل از پلوتونیوم و گالیوم تصفیه شده بود، و مشغول کار روی آن بودند، نیازی نداشتند.

اگر جنگ همچنان مانند ۵ سال گذشته ادامه پیدا می‌کرد، این هسته پلوتونیومی در دومین زیر مجموعه بمب اتمی مرد چاق نصب می‌شد و قرار بود بعد از چهار روز بر فراز یکی دیگر از شهرهای ژاپن رها شود.

[node:title]

پس وسیله مرگبار ساخته شده در لوس آلاموس - که در این مرحله آن را با نام رمزی «روفوس» می‌شناختند - برای آزمایشات بیشتر درآزمایشگاه باقی ماند. در طی این آزمایشات، هسته باقی مانده، لقب «هسته شیطان» را از آن خود کرد.

هسته‌ای به راستی شیطانی

اولین حادثه کمتر از یک هفته بعد از تسلیم ژاپن و تنها دو روز بعد از لغو تاریخ بمباران توسط هسته شیطان رخ داد. گرچه ماموریت اصلی لغو شده بود؛ اما هسته شیطان که هنوز در لوس آلاموس بود، فرصت خود را برای کشتن از دست نداده بود.

دانشمندان لوس آلاموس، در تلاش برای اندازه گیری آستانه بحرانی شدن پلوتونیوم بودند؛ نقطه ای که باعث وقوع یک واکنش زنجیره ای هسته ای شده و ممکن است منجر به پراکندگی تشعشعات مرگباری شود؛ و البته این دانشمندان به خوبی از خطرات کاری که درحال انجام آن بودند آگاهی داشتند.

کاری که دانشمندان پروژه منهتن (آزمایشگاه لوس آلاموس بخشی از پروژه منهتن بود) انجام دادند این بود که بفهمند برای رسیدن به این نقطه بحرانی تا کجا می‌توانند پیش بروند.

آن‌ها حتی نام مستعار غیررسمی برای آزمایش‌های پرخطر خود داشتند ونام این آزمایش را “قلقلک دادن دم اژدها” گذاشته بودند، زیرا می‌دانستند که اگر بدشانسی بیاورند، و این حیوان وحشی بیدار شود، به خاکستر تبدیل خواهند شد. و این دقیقاً همان اتفاقی بود که برای هری داگلیان، فیزیکدان لوس آلاموس رخ داد.

در شب ۲۱ آگوست ۱۹۴۵، داگلیان بعد از شام به آزمایشگاه بازگشت تا بقول خودشان دم اژدها را قلقلک دهد. فقط یک نگهبان از ورود او به آزمایشگاه خبر داشت و این کار در اصل نقض کامل پروتکل‌های ایمنی بود.

داگلیان آجرهای کاربید تنگستن را به دور کره پلوتونیوم چیده بود تا دریابد که تا چه میزانی می‌تواند نوترون ها را بازتاب دهد و آن را به نقطه بحرانی نزدیکتر کند.

او دیوار آجری انعکاسی‌ایی در اطراف هسته درست کرده بود، و این تا زمانی ادامه داشت که تجهیزات نظارتی نوترونی او نشان داد که اگر آجر بیشتری قرار دهد پلوتونیوم در آستانه بحرانی شدن قرار می‌گیرد.

او سعی کرد تا یکی از آجرها را بردارد، اما به طور تصادفی آن را مستقیماً روی هسته انداخت که باعث بحرانی شدن آن و ایجاد درخششی از نور آبی و موجی از گرما شد. داگلیان بلافاصله دستش را دراز کرد تا آجر را بردارد که در حین برداشتن آجر متوجه گزگز شدن دستش شد. درهمان لحظه کوتاه، دوز کشنده‌ای از اشعه به او اصابت کرده بود. دستش سوخت و تاول زد و سرانجام پس از هفته‌ها تهوع و درد به کما رفت.

او ۲۵ روز پس ازاین حادثه فوت کرد. نگهبان وظیفه آن شب نیز مبتلا به دوز کمی از اشعه شد که کشنده نبود. اما کار هسته شیطان هنوز تمام نشده بود.

علیرغم بازنگری رویه‌های ایمنی پس از مرگ داگلیان، تغییراتی ایجاد شد اما برای جلوگیری از وقوع حادثه‌های مشابه آن در سالهای بعد کافی نبود.

در ۲۱ ماه مه ۱۹۴۶، فیزیکدانی به نام لوئیس اسلوتین، آزمایش بحرانی مشابهی را به نمایش گذاشت و یک گنبد بریلیوم را بر روی هسته قرار داد.

اسلوتین به واسطه پوشاندن هسته با گنبدی از جنس بریلیوم بجای آجرهای کاربید تنگستن یک بازتاب دهنده نوترون ایجاد کرد که می‌توانست هسته را با نوترون‌های محبوس شده بمباران کند و آن را به شرایط بحرانی نزدیک نماید. با این حال هنوز فضای خالی‌ای وجود داشت که امکان فرار کردن برخی از نوترون‌ها را فراهم می‌کرد. او برای اینکه گنبد به طور کامل بسته نشود ازیک پیچ گوشتی دو سو استفاده کرد تا به کمک آن دریچه گنبد را طوری نگه دارد که بسته نشود.

این روش تا مدتی جواب داد ولی ناگهان از کار افتاد. پیچ گوشتی لیز خورد و گنبد پایین افتاد، و یک لحظه به طور کامل هسته شیطان در حباب بریلیومی قرار گرفت که باعث شد نوترون‌های زیادی به سمت آن بازگردند.

[node:title]

رایمر شرایبر دانشمند دیگری که در اتاق بود ، با شنیدن صدای افتادن گنبد، گرما و جرقه آبی رنگی را که از بحرانی شدن هسته شیطان برای بار دوم در عرض یک سال ایجاد شده بود را مشاهده کرد.

شرایبر بعداً در گزارشی نوشت: « با اینکه اتاق از نور خوبی برخوردار بود، اما جرقه آبی به وضوح در اتاق قابل مشاهده بود.»

مدت کل فلش یا جرقه نمی توانست بیش از چند دهم ثانیه باشد. اسلوتین به سرعت گنبد را به جای خود بازگرداند.

اسلوتین با اینکه اشتباه مرگبار خود را سریع تصحیح کرده بود، اما نتوانست جان سالم بدر ببرد. او و هفت نفر دیگر در اتاق - از جمله یک عکاس و یک نگهبان - همگی در معرض تشعشعات قرار گرفتند ولی اسلوتین تنها کسی بود که دوز مرگبار را دریافت کرده بود؛ چه بسا دوز بیشتری از داگلیان.

پس از آن او دچار تهوع و استفراغ شد، در ابتدا به نظر می‌رسید که او در بیمارستان بهبود می‌یابد، اما در عرض چند روز تشعشعات باعث کاهش وزن ، درد شکمی و آشفتگی ذهنی او شد.

در یک بیانیه مطبوعاتی که توسط لس آلاموس منتشر شد، وضعیت او را "آفتاب سوختگی سه بعدی" توصیف کردند. او ۹ روز پس از لیز خوردن پیچ گوشتی از دستش، فوت کرد. این دو واقعه مرگبار که تنها چند ماه از هم فاصله داشتند، باعث تغییرات عمده‌ای در لوس آلاموس شدند.

وضع پروتکل‌های جدید، آغاز پایان دادن به آزمایش‌های بحرانی از نزدیک شد و دانشمندان مجبور شدند از ماشین‌های کنترل از راه دور و با چندصد متر فاصله، آزمایش هسته‌های رادیواکتیو را انجام دهند.

همچنین آنها دیگر از نامیدن هسته پلوتونیوم با نام"روفوس" خودداری کردند. از آن زمان به بعد این هسته فقط با نام "هسته شیطان" شناخته می‌شد.

پس از حادثه اسلوتین - و در نتیجه افزایش سطح تشعشعات هسته‌ای – برنامه‌هایی مانند«عملیات تقاطع» ( نام یک سری از آزمایش‌های سلاح هسته‌ای) که در جزیره بیکینی صورت گرفته بود متوقف شدند.

در عوض، پلوتونیوم را ذوب کردند و آن را به ذخایر هسته‌ای ایالات متحده عودت دادند تا در صورت لزوم در هسته‌های دیگر استفاده شود. برای دومین و آخرین بار، هسته شیطان از انفجار باز ماند.

با اینکه مرگ دو دانشمند قابل مقایسه با اقدام وحشیانه‌ای که قرار بود در حمله اتمی سوم علیه ژاپن توسط هسته شیطان انجام شود نیست، اما درک این موضوع که چرا دانشمندان برای آن نامی خرافی انتخاب کردند آسان شد. همچنین جزئیات عجیبی وجود دارد که بر وحشت داستان می‌افزایند.

مثلا اینکه داگلیان و اسلوتین فقط بوسیله هسته پلوتونیوم کشته نشدند. هر دو حادثه در روزهای سه‌شنبه، در بیست و یکمین روز ماه اتفاق افتاد و هر دو حتی در یک اتاق بیمارستان از دنیا رفتند.

البته که این اتفاقات فقط تصادفی بودند. هسته شیطان در واقع اهریمنی نبود. اگر در اینجا یک حضور شیطانی وجود دارد، این هسته اصلی نیست، بلکه این واقعیت است که انسان‌ها در وهله اول برای ساختن این سلاح‌های کشتار جمعی عجله داشتند.

و وحشت واقعی - علاوه بر اثرات وحشتناک مسمومیت با تشعشعات - این بود که چگونه دانشمندان دراواسط قرن بیستم نتوانستند خود را از خطرات شدیدی که از آن اگاه بودند محافظت کنند.

انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.