کدخبر :266718 پرینت
13 اسفند 1400 - 09:36

زنی که موجب بدنامی زنان شاهنامه شده!

محمدعلی اسلامی ندوشن در معرفی سودابه می‌نویسد: او نمونه برجسته یک زن نابکار است، هم شهوت‌ران است و هم حسابگر. در اظهار عشق خود به سیاوش هم نظر سیاسی دارد و هم قصد کام‌طلبی، تنها زن شاهنامه است که مانند هلن یونانی فاجعه‌آفرین است.

متن خبر

به گزارش ایسنا، محمدعلی اسلامی ندوشن، نویسنده و پژوهشگر در کتاب «آواها و ایماها» درباره سودابه نوشته است: زنی که موجب بدنامی زنان شاهنامه شده سودابه است، سودابه دختر پادشاه هاماوران است که آن را با سرزمین یمن کنونی تطبیق داده‌اند، و چون کاووس بدانجا لشکر می‌کشد و آن را تسخیر می‌کند او را به زنی می‌گیرد. پس از چندی پادشاه هاماوران، به نیرنگ، کاووس و همراهانش را اسیر می‌کند، و مدتی در بند می‌کشد. در تمام این مدت سودابه در کنار شوهرش در زندان می‌ماند و از او پرستاری می‌کند. چندی بعد، رستم به نجات کاووس می‌شتابد و او را رها می‌سازد و هاماوران را از نو به تسلط ایران درمی‌آورد. کاووس، سودابه را با خود به ایران می‌آورد. سودابه زنی است که از زیبایی و رعنایی و مکّاری و لوندی و زیان‌آوری به نحو کامل برخورداری دارد، و چه بدین سبب، و چه به سبب وفاداری‌ای که هنگام اسارت به کاووس نشان داده، مورد محبت و عنایت خاص پادشاه است، و در واقع می‌شود گفت که زن سوگلی اوست.

اما نابکاری سودابه زمانی بروز می‌کند که عشقی گناه‌آلود نسبت به ناپسری خود سیاوش در دل می‌پروراند. سیاوش در این زمان خیلی جوان است، شاید کمتر از بیست سال دارد. سودابه با زمینه‌چینی، او را به شبستان خود فرامی‌خواند و عشق خروشان خود را بدو ابراز می‌کند. لیکن سیاوش که جوان مهذّب و پارسایی است دست رد بر سینه او می‌نهد.

سودابه اصرار می‌ورزد و چون کام نمی‌یابد، هم از بیم رسوایی و هم برای آنکه انتقام خود را از سیاوش گرفته باشد، او را در نزد پادشاه به قصد تجاوز به خود متهم می‌کند. درست مثل زلیخا که نیز بر اثر نومیدی و سرخوردگی به یوسف تهمت زد. درست مثل فدر، ملکه یونانی که بر ناپسری خود هیپولیت عاشق شد و چون از او جواب رد شنید تهمت ناپاک‌چشمی و دست‌درازی بر او بست.

سیاوش برای اثبات بی‌گناهی خود از میان توده آتش می‌گذرد و تندرست از آن بیرون می‌آید، اما چون سودابه از توطئه و تحریک دست‌بردار نیست، شاهزاده برای دور شدن از محیط مسموم دربار کاووس، داوطلبِ سپهسالاری لشکری می‌شود که برای جنگ با افراسیاب عازم است. سرانجام هم‌ چون راه بازگشتی برای خود نمی‌بیند به توران‌زمین نزد افراسیاب پناه می‌برد و همین امر چنان‌که داستانش را می‌دانیم موجب تباهی او می‌گردد. پس از قتل سیاوش، سودابه به انتقام خون او به دست رستم کشته می‌گردد. 

در واقع مسبب مرگ سیاوش، سودابه است. این زن که نمونه برجسته یک زن نابکار است، هم شهوت‌ران است و هم حسابگر. در اظهار عشق خود به سیاوش هم نظر سیاسی دارد و هم قصد کام‌طلبی، تنها زن شاهنامه است که مانند هلن یونانی فاجعه‌آفرین است. 

انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.