از «فیلم» خروج تا «جسارت» خروج
اگر «جوکر» را دیدهاید، «خروج»ِ حاتمیکیا را ببینید. همهاش بغض بود و اشک. اما چرا؟ برای خودم و خودمان که اهل تصمیمگیریهای مهم و راههای هزینهدار نیستیم. محافظهکاریم!
انصاف نیوز، نوشت: البته شومن تا دلتان بخواهد داریم. در این سالها چه بسیار کسانی که با سناریو برای نمایش، ژست جوکر یا خروج گرفتهاند. میشناسید چه کسانی تنها برای خریدن لایک یا رای، ژست گرفتهاند. قهرمان خروج حتی کار خلاف قانون موجود هم نمیکند.
چقدر از ما میتوانیم بدون نمایش، خودمان باشیم و بخواهیم که برای بهبود وضع موجود حرکت کنیم و کوتاه نیاییم، خریده نشویم، حاضر به هزینه باشیم. هزینه بدهیم، مثل «رحمت» که از اول هزینه داده بود در جنگ و فرزندش در مرز و حالا خودش در پیری از پای نمینشیند در مقابل هر چه در برابرش بود.
رحمت از جنس جامعهی محافظهکار ما نیست؛ شخصیتی آرمانی است در ایران امروز ما. ما اما اسیر قواعدی هستیم که هست. همینی که هست. قواعد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی. بسیاری از این قواعد پوسیده است، دست و پا گیر است، باعث عقب ماندگی ماست اما همه هم حافظ آن هستیم و مقاومت میکنیم در برابر تغییر آن.
قواعد موجود که بسیاری از آنها را به ارث بردهایم خشک و انعطاف ناپذیرند، آدمهایی که در فیلم در حال رعایت آن قواعد هستند مثل ربات، گوش شنوا، درک و احساس ندارند، در حالی که رحمت و یارانش را درک میکنیم، احساس دارند و عاقلانه رفتار میکنند. اگر به کسی بر نمیخورد، اینها انگار آدمهای توسعه یافتهاند برخلاف ظاهرشان در فیلم که اهل یک روستای ایرانی هستند.
آن ماموران و محافظان در فیلم، نمادی از مقاومت کل جامعه هستند همچنان که بخشی از خود روستاییان هم همراه رحمت نشدند، حتی در فیلم. البته در واقعیت نه رحمتی هست و نه اگر باشد همراهی دارد، مگر هر چند سال یک بار انقلابی شود برای دگرگونی ظاهری اما قواعد همچنان باقی میماند.
این محافظه کاری را هم در متن جامعه میبینیم، هم در میان مدیران هست. همه از دم اسیر قواعدیم، جرئت ریسک تجربهی متفاوت و تغییر شرایط را نداریم.
رحمت از خودش فیلم نمیگرفت، دنبال الگوسازی از خود نبود، سرش پایین بود، فقط جسارت داشت که قاعده را بدرد و از خود بگذرد. جای خالی این نگاه و رفتار خالیست. ما برای او اشک میریزیم، او را تحسین میکنیم اما آیا ما هم روزی به خود میآییم؟ البته به خود آمدن هزینه دارد.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید