«پدرسالاری ستایش وجود خارجی ندارد»
سریال ستایش پرطرفدارترین و پربینندهترین برنامهی تلویزیونی صداوسیما در این روزها است.
به گزارش انصاف نیوز، این سریال بر خلاف دیگر سریالهای چند فصلی، مورد توجه مخاطبان ایرانی قرار گرفت و بر اساس آمار ارائه شدهی صدوسیما، اینگونه به نظر میرسد که مخاطبان این سریال از این مجموعه راضی هستند. شاید رفتارها و کردارهای «حشمت فردوس» در این سریال به نوعی ترویج لمپنیسم در جامعه باشد یا رفتارهای او نوعی ترویج پدرسالاری در جامعه است. رسانه ابزاری است که تاثیر زیادی بر یک جامعه میگذارد و میتواند جامعهای را به سمت اهداف موردنظر خودش هدایت کند. به تصویر کشیدن چنین تصاویری بر جامعه بی تاثیر نخواهد بود.
داریوش ارجمند دربارهی نقش حشمت فردوس میگوید: «مطلبی مردی را نوشته که لات است، لاتی که مرحوم امام (ره) می گوید نه شرابخاره نه زنباره نه زورگیر نه قمارباز. او نه زن دوم و نه معشوقه دارد بلکه یک خانواده و اصولی دارد که باعث می شود من او را دوست داشته باشم. او همیشه کنار حق ایستاده است.»
سید جواد میری عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و علی قلهکی فعال رسانهای اصولگرا دربارهی این سریال و تاثیر رسانه با انصاف نیوز به گفتوگو پرداختهاند. میری میگوید صداوسیما مناسبات قدرت را بازتولید میکند و پدرسالاری در ستایش را به نوعی حاکمسالاری میداند. قلهکی نظرات متفاوتی دارد و معتقد است برای نقد اساسیتر ستایش باید صبر کرد تا این سریال تمام شود.
متن کامل گفتوگو میری و قلهکی را در ادامه میخوانید:
برنامههای صداوسیما دچار فرمالیزم سازمانی است
سیدجواد میری دربارهی صداوسیما به مثابه یک نهاد قدرتمند گفت: «قبل از اینکه کارکتر حشمت فردوس را در صداوسیمای ایران بررسی بکنیم تا ببینیم چه چیزی است، بحث را بازتر بکنیم. صداوسیما به مثابهی رسانهی ملی، نهادی بسیار قدرتمند و ثروتمند و دارای بازوی توجیهکنندهی بسیار قوی است. این سازمان در جایگاه قدرت، جایگاه رکین بسیاری دارد. باید بالاتر برویم و بگوییم رسانه چه کارهایی در جامعه انجام میدهد.
اولین موردی که باید دربارهی صداوسیما و رسانه بگویم این است، نباید به هیچ وجه فکر کنیم که رسانه واقعیت را بازنمایی میکند. برای مثال در خیابانی دو درخت و یک ساختمان وجود دارد، صداوسیما از این موارد فیلم میگیرد و در تلویزیون پخش میکند. چنین تصوری بسیار از رسانه سادهانگارانه است. امروز در مطالعات انتقادی رسانه، بحث بر سر این است که مدیا بازنمایی واقعیت نمیکند، بلکه واقعیت را میسازد، یعنی صداوسیما بازتولید مناسبات قدرت را انجام میدهد. اگر مفهوم این گزاره را فهمیدیم، سوالی پیش میآید؛ این سوال همان بحثی است که «کارل مارکس» سالها پیش دربارهی مسالهی روبنا و زیربنا مطرح کرده است.»
او ادامه داد: «اگر مناسبات اقتصادی را همان زیربنا درنظربگیریم که مسالهی ثروت و سرمایه در آن مطرح است، این مناسبات باید توجیه روبنایی هم داشته باشد. شاید خوانندگان بگویند، نصف شرکتهای و کارخانههای ایرانی تعطیل شدهاند و مناسبات تولیدی اقتصادی آن کجا است؟ یا بگویند کارل مارکس دربارهی واقعیتی از جهان صنعتی صحبت کرده است که کارخانهها و شرکتهای بزرگ در آن شکل میگرفته است و آرام آرام مارکسیستها و نئومارکسیستها صحبت از شرکتهای فراملیتی کردهاند. یا بگویند مگر ما چنین ساختاری در ایران داریم تا عدهای الیگارشی تشکیل بدهند و برای توجیه مناسبات قدرت از صداوسیما استفاده کنند. اگر عقلانیت در ایران وجود داشت، وضعیت ما خیلی بهتر بود.
بزرگترین صنعت در ایران نفت و گاز است که سرمایهای عظیمی به صورت دلار را وارد کشور میکند. اسم این صنعت ملی است، اما در حقیقت ملی نشده و دولتی شده است. پول نفت را به دلار میگیرد و آن را تبدیل به ریال میکند و بخش کوچکی را به ملت میدهد. شبکهی مالی درست میشود و سپس رانتهای مالی و پس از آن الیگارشی قدرت شکل میگیرد. باید فرمی از یک جامعه را شکل بدهد، چنین جوامعی دموکراتیک و استبدادی نیستند. اگر فکر کنیم ایران، یک جامعهی استبدادی است، تصوری اشتباه است. به دولتهایی مثل ایران، دولتهای نفتی میگویند و این جوامع هم نفتی هستند. جوامع نفتی به الیگارشی قدرت،ثروت و عامل توجیهکننده نیاز دارند.»
میری در ادامه دربارهی عامل توجیهکننده توضیح داد: «عامل توجیهکننده در ایران میتواند بخشی از کارشناسان دینی و مذهبی باشند که در صداوسیما هستند. این کارشناسان باید توجیه کنند، شبکهای باید باشد تا در این شبکه بگویند که فیلمی خوب است و ساختارهای اسلامی، اخلاقی و در جهت عفت عمومی دارد. وقتی دربارهی رسانه و صداوسیما صحبت میکنیم، باید توجه کنیم رسانه به مثابهی یک نهاد، بازتولید مناسبات قدرت را انجام میدهد. بازتولید مناسبات قدرت را در سریالی مثل «ستایش» و نقشهایی مثل «حشمت فردوس» میتوانیم بررسی بکنیم.»
او دربارهی فاکتورهای مشترک سریالهای ایرانی گفت: «سریالهای تولیدی صداوسیما چند فاکتور خیلی شاخص دارد و تنها مختص به ستایش نیست که این نکتهای قابل توجه است. وقتی کارکترها مشکلات اجتماعی پیدا میکنند، مشکلات به سماوات ارتباط پیدا میکند و عوامل متافیزیکی به سرعت وارد جریان میشود. برای مثال کارکتر مشکل مالی پیدا میکند و ناگهان حسینه، تعزیه یا روضهای پیدا میشود. کارکتر متوجه میشود رابطهی خود را با خدا و ائمه کمرنگ کرده، او وارد این فضاها میشود، در این فضاها اتفاقاتی میافتد و مشکل حل میشود.
چرا ما مشکلاتی که ریشه در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارد مثل چکی که برگشت میخورد یا کسی که مشکل مالی دارد را به صورت متافیزیکی حل میکنیم؟ این موارد نشان از این دارد که در جامعه عدهای بسیار برخوردار هستند و طبقهی بورژوا شدهاند و در مقابل عدهای هم در وضعیت شدید فقر قرار دارند. ما نمیتوانیم شکاف طبقاتی را با مسایل متافیزیکی توضیح دهیم.
مسالهی بسیار مهم این است که چرا ساختار قدرت نمیخواهد در ایران به این موضوع تن دهد تا سیستم توزیع عدالت محور در جامعه را احیا کند. نکتهی دیگر دربارهی سریالها این است که کاراکترهای اصلی کار نمیکنند، یعنی در سریالها آدمها کارهای تولیدی مثل کشاورزی نمیکنند، همگی درآمد زیاد و زندگی مرفهی دارند و عدهای هم وضع بسیار خرابی دارند. آیا در جامعهی ایران خیلیها مرفه هستند و بخش کوچک فقیر به صورت حاشیهای است؟ وقتی واقعیت جامعهی ایران را بررسی کنیم، بطن بسیار فقیر است و افراد بسیار ثروتمند بخش کوچکی از جامعهی ایران را تشکیل میدهند. این موضوع در سریالها برعکس است، سریالهای ایرانی میخواهند جهانبینیای را نشان دهند که مابهازای خارجی ندارد. این جهانبینی به گونهای است تا طبقهای الیگارشی یا نپوتیزم قدرت وضع موجود را توجیه کنند. یکی از بازوهای این توجیه رسانه، سریالها و فیلمها است.»
میری ادامه داد: «دو هفته پیش، شبکهی دو مستندی را حدود ساعت نه صبح پخشکرد. عدهای از دختران جوان چادری را به این برنامه آورده بودند و دربارهی حجاب از آنها سوال میکردند، بیشتر این افراد با رفتن به روضه یا حسینیه منقلب شده و حجاب برای آنها خیلی مهم شده بود. اگر بخواهیم محتوای روضهها در کلان شهرها، شهرهای کوچک و روستاها را تحلیل محتوا کنیم، همگی از نظر محتوایی ضعیف هستند. کمترین روضه و منبری پیدا میشود تا به این اصل توحید، که به معنای وحدت انسانی است وابستگی داشته باشد.
توحید در مداحیها به این معنا است که خدا یکی است که از مباحث الفبای جوامع قبیلهای است. توحید به معنای وحدت انسانی است و باید در پوشش، رویش، برخورداری از مواهب اجتماعی عدالت و قسط داشته باشد. کدامیک از این مداحیها و روضهها به دنبال این موضوع هستند. همهی مداحیها به دنبال این هستند که خال امام حسین به این شکل بود و ابروی ابوالفضل اینطور بود. یکی از پیامهای نهجالبلاغه و امام علی در نامهای که به مالک میدهد، این است که نسبت خودش با دیگران را تعیین کند؛ امام در این نامه میگوید مالک تو به جایی میروی که زبان این آدمها با تو فرق میکند و ممکن است دین ومذهب آنها هم با تو فرق کند. آدمها بر دو نوع هستند، یا دین آنها با تو یکی است و یا نسبت آنها با تو انسانیت است.
محتوای دینی بسیاری از برنامههای تلویزیونی دچار فرمالیزم ساختاری شده است، منظور این است اگر چنین پوشش یا ادبیاتی را به کار بگیری و یا به مکانهای مشخص بروی به تقوا میرسی، آیا قرآن هم راه رسیدن به تقوا را اینگونه گفته است؟»
گزارشی مردمی پس از پخش سریال ستایش، روی آنتن میرود. در قسمتی از این گزارشها، مردم دلیل حل شدن مشکلات ستایش را حجاب او دانستهاند، همچنین در سریال او شخصیتی است که به مسجد میرود و برای روحانیون اعتبار زیادی قائل است. میری دربارهی این تصاویر توضیح داد: «وقتی ما حقیقت موضوع را تجزیه و تحلیل میکنیم، به تقوا رسیدن تکنیک و تکنولوژی ندارد. دوم اینکه بحث تقوا، عفت، عدالت در بیان قرآنی بسیار وسیعتر است. برای مثال یک دعا به نام وارث هست که در آن میگوییم که امام حسین وارث آدم، نوح و تمام انبیا اولوالعزم است و این تا ائمه میرسد. پرسش این است که انبیا چه چیزی به ارث گذاشتهاند که امام حسین وارث آنها بوده است. به قرآن رجوع میکنیم، سنتی به نام سنت انبیا بوده است. قرآن میگوید این افراد برای قسط و عدالت قیام کردهاند که در جامعه قسط باشد و عدالت به صورت مبنایی توزیع شود.
نود درصد از این سریالها، از چنین معانیای تهی هستند، به این دلیل که فرمالیزه شدهاند. این سریالها مخاطب را به سمت جمود هدایت میکنند و میگوید ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و جهانبینی حاکم اینگونه است و نباید به آنها دست زد. اگر به این ساختارها دست برنیم آنها برهم خواهند خورد. سریالها چنین مواردی را در ذهن مخاطب بازتولید میکنند و یک چیز را به مخاطب نمیگوید، این همان چیزی است که مارکس میگوید که این ساختارها برای الیگارشی قدرت خوب است بعنی دستگاه توجیهکنندهی آنها توانسته است به صورت موفق آن چیزی که در بیرون است را در درون ما قرار دهد تا ما این موارد را باور کنیم.»
او دربارهی ترویج لمپنیسم در جامعه گفت: «دستگاههای نظارتی فرهنگ لمپنیسم یا جاهلپروری را به صورت کنترل شده دوست دارند. فرهنگ لاتی که زیرمجموعهی دستگاه قدرت نباشد را جامعه نمیپسندد.
عیاری در فرهنگ ایران بحث درازی است. در دوران مدرن ارتباطات شیخ و مرادی از بین میرود و قدرت مرکزی به معنای درست کلمه ایجاد میشود. آرام آرام مسایل عیاری هم تغییر محتوا میدهد و عیار تبدیل به لات میشود. حتی میبینیم در دوران پهلوی، به خصوص پهلوی دوم جاهلها چه نقشی در ساختار قدرت دارند.»
داریوش ارجمند مدعی است کارکتر حشمت فردوس لاتی است که مورد تایید امام است. این جامعهشناس توضیح داد: « حاج طیب رضایی یک لات بود. فکر میکنم آقای ارجمند نیز به طیب حاج رضایی ارجاع میدهد که در برابر شاه ایستاد و اعدام شد. در مورد او نیز بحثهایی هست. اینکه یک ساختاری را بازتولید کنیم بدون اینکه از ابعاد فرهنگی و تاریخی آن آگاهی داشته باشیم و یا آن را احیا کنیم، جامعه را دچار تشتت میکنیم.»
او دربارهی نبودن شخصیت خاکستری در این سریال گفت: «ادبیات رسمی در جامعهی ایران همه چیز را مشخص کرده است. خوب و بد، زشت و زیبا مشخص است. این موارد به صورت پیشینه در دایرهی ایدئولوژیک و ساختار توجیهی خودش مشخص کرده است. ما داستان حر بن ریاحی را فقط در شبی که با امام حسین دیدار میکند تعریف میکنیم، حر برای خودش تاریخی داشته است. تاریخ را بررسی میکنیم همهی آدمها سفید یا سیاه نبودهاند و خدا انسان را اینگونه خلق نکرده است. در ساختار ایدئولوژیک صاحبان قدرت، تنها یک شکل و فرم مقبول است.
اساسا یک فرم از پوشش در ارتباط با زنان مورد تایید و مقبول است. ساختار صداوسیما ذیل سیاستهای کلان نظام تعریف میشود، اگر فیلم یا سریالی بسازند که فرمهای گوناگون را ترسیم کند و با چارچوب رسمی همخوانی نداشته باشد یا هر مدیری نظر غیری داشته باشد، نه از بالا بلکه از بدنه او را میزنند.»
میری دربارهی ترویج پدرسالاری در این سریال گفت: «این موضوع را نباید جدی گرفت و پدرسالاری دیگر در ایران وجود ندارد. این آرزویی است که صداوسیما آن را بیان میکند. پدرسالاری به نحوی به حاکم سالاری باز میگردد و به نحوی زیربنای این موضوع است تا حرف حاکم را گوش کنیم. اگر صداوسیما و فیلمهای ایران در سال ۸۵-۸۴ را مورد بررسی قرار بدهیم، بحث آنها فقط خانواده نبوده بلکه اشارتی به ساختار قدرت هم بوده است. حرف ستایش حشمت فردوس نیست،بلکه این است که نسبت به حاکم مطیع باشیم. آنها میخواهند ساختار کنفسیوس را به جامعه بدهند. برخلاف انچه که جامعهشناسان غربی میگویند جامعهی ایران پاتریاکال نیست بلکه جامعهای ماتریاکال است. ۴۰ سال پیش وقتی مرد ایرانی ازدواج میکرد همهی ایام تعطیلات را در کنار مادر و پدر مرد میچرخیدند و این روزها موضوع برعکس شده است. میخواهند این را احیا کنند، همهی اینها ارزو است ولی امر اجتماعی به سمت دیگری میرود.
حشمت فردوس کارکتری است که باید در موزهها به دنبال او گشت. برای مثال در ساختارهای اجتماعی مردی اینگونه باشد، مردم در برابر او موضع میگیرند، به این دلیل که او شخصیتی دومینیت است. از این فرم چندین سال گذشته و معدود مردانی این چنینی میبینیم. این فیلم تصویری را نشان میدهد که وجود خارجی ندارد و مثل همان تصویری است که به حسینیه بروی مشکلت حل خواهد شد.»
او دربارهی پرطرفدار بودن برنامه معتقد است: «این سریال حالتی نوستالژیک دارد. کاراکتر حشمت فردوس آدم را سرگرم میکند. وقتی تعزیه را نگاه میکنی بسیار سرگرم کننده است و بخشی از حافظهی تاریخی ما است. این سریال بخشی از حافظهی تاریخ ما را به تصویر میکشد. وقتی پدر من این سریال را میبیند خودش را در آینه میبیند و شروع به تامل میکند که تغییرات زیاد بوده است. وقتی بچهی من این سریال را میبینند میپرسد که آیا اینگونه بوده است؟ این به نحوی احیای خاطرهی جمعی ما است.»
او در پایان گفت:«بسیاری از سریالها و نهادها در ایران بازتولید مناسبات قدرت را انجام میدهند. برای اینکه این مناسبات قدرت را بفهمیم باید ببینیم زیربنای اقتصادی جامعه چگونه است اقتصاد در جامعه به گونهای تعبیر شده تا طبقهی بورژوا را قویتر و طبقهی میانی جامعه را نابود کند. چنین اقتصادی میخواهد تا پرولتاریا وجود نداشته باشد. و فقط چشمش به این باشد که حاکمیت چیزی در کف دستش بگذارد. این موضوع را به گونهای توجیه میکند. اقتصاد نفتی چنین موضوعی را در طول صد سال اخیر بسیار قوی و مستحکم نگه داشته است و هرکسی خواسته وارد جابجایی این اقتصاد سیاسی شود انگهای مختلفی خورده است.»
ستایش را با تمام خوبیها و بدیهای آن باید دید
قلهکی دربارهی یکی از کارکترهای این سریال اعتراضاتی دارد. او دربارهی یکی از کارکترهای زن این سریال به انصاف نیوز گفت: «او زنی تندخو و پولکی است و تهمتهایی به ستایش زد که این تهمتها را در دههی ۵۰ و ۶۰ به کسی نمیزدند. به نظرم این خیلی درنیامده است. در جامعهی ما زنان چادری بازنمای بدی دارند.
این بازنمایی آنها را در کنار گداهای پاکستانی چهارراه قرار میدهد که به زور چادر سر آنها کردهاند تا پولی جمع بکنند و چنین مواردی بازنمایی ضد چادر در جامعه دارد. خانمهایی در جامعه هستند که خاله زنک هستند و تهمت میزنند.»
او در ادامه گفت: «در سریالهای ما یک نفر به صورت مطلق بد یا خوب است. ستایش خودش زیاد به چشم نمیآید اما تخریبی که خانم مهتاج نجومی به چشم میگذارد بیشتر است.»
در برخی از مصاحبههای صداوسیما دلیل موفقیت ستایش حفظ حجاب او بیان شده است. او دربارهی این موضوع به انصاف نیوز گفت: «ما باید جامعه را جلوی خودمان بگذاریم تا ببینیم خروجی چگونه بوده است. مصاحبهها ممکن است به صورت کانالیزه یا تکهتکه پخش بشود. ستایش یا سریالهایی از این دست که میخواهند ازدواج کنند و خانواده به آنها اجازه نمیدهد برای مردم جذاب است. سریال ستایش یک، خیلی جذاب و بهتر از قسمت دوم بود. قسمت سوم سریال تمام نشده است اما به نظرم سریال جذابی است چون مردم این سریال را میبینند. سریالهای اجتماعی در شبکهی سه خوب دیده میشوند.
او دربارهی ترویج لمپنیسم در این سریال گفت: «نقدهای سریال ستایش زمانی بالا رفت که در قسمت دوم و سوم سریال گفتند این سریال طبقهبندی الف میشود و هزینهبر است. وقتی این سریال طبقهی الف دستهبندی میشود و بازیگرانی مثل آقای ارجمند در این سریال حضور دارند، به طور طبیعی توجهها بیشتر میشود و انتقادها نسبت به این بیشتر هم میشود. مردم این سریال را میبینند و بازخورد آنها را در شبکههای اجتماعی میبینیم. وقتی در شبکههای اجتماعی تیم روابط عمومی سریال وارد میشوند و دربارهی آن مینویسند یعنی این سریال دیده میشود اما دربارهی اینکه این سریال طبقهی الف است و هزینههای زیادی دارد، انتفادها به نسبت زیاد است.
طبق نظرسنجی مردمی حشمت فردوس مثل قسمت اول سیاه نیست و خوبیهایی هم دارد. یکی از این خوبیها این است که نمازخوان شده، فکر میکنم حشمت فردوس در قسمت یک نمازخوان نبود ولی اکنون نمازخوان شده است و برای نماز صبح بیدار میشود و پسر را هم بیدار میکند. بهنظرم لمپنیسم او را کمرنگ کردهاند، او تندخو است ولی به فکر خانوادهاش نیز هست. او متدین شده و برگردان فکری عقیدتی داشته است. به نظرم این بازخورد مردم بوده که اصلاحاتی انجام دادهاند و یک شخصیت کاملا سیاه را به شخصیتی خاکستری رو به سفید تبدیل کردهاند.
قلهکی دربارهی ادعای ارجمند میگوید: «شاید منظورش ناظر به «حر امام» بوده، شخصی که پیش از انقلاب لات بوده و در جنگ شهید میشود. چنین افرادی در جامعه هستند و حتی این موضوع را در پیادهروی اربعین نیز میتوان دید. این افراد میتوانند در بخشی از سینما و سریالهای ما ظهور و بروز پیدا کنند.
ستایش را باید با تمام خوبیها و بدیهای آن دید. سریال «بوی باران» را هم نقد کردند ولی این سریال نسبت به هزینهی ۱۵ میلیاردی نمیصرفید. برای نقد اساسیتر ستایش باید صبر کرد تا این سریال تمام شود.»
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید