پیش بینی گاردین: تشدید اختلالات و درگیریهای جهانی در پی قدرت گرفتن رهبران اقتدارگرا
چندی پیش نخستین جلسه رسیدگی به پرونده ۱۱ تن از متهمان قتل جمال خاشقجی، روزنامه نگار منتقد حکومت ریاض آغاز شد و ادامه آن به جلسه بعد موکول شد. به نظر میرسد که نتیجه این دادگاه از پیش تعیین شده باشد. با این حال وجود جلسه دادرسی میتواند به مثابه یک پیشرفت تلقی شود. این جلسه به آن معناست که حتی یک کشور مستبد مثل عربستان سعودی که کشوری غیر دموکراتیک است، در مقابل اذهان عمومی در جهان مجبور به احترام به حقوق بشر و عدالت میشود.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا از گاردین، موضوع خاشقجی، درس سختی برای بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی داشت؛ کسی که تقریبا مشخص است که دستور قتل خاشقجی را در کنسولگری عربستان در استانبول صادر کرده است. در آن زمان بن سلمان در اوج قدرت بود و از سوی دونالد ترامپ حمایت میشد و در کشورش نیز به خاطر اصلاحات اقتصادی و اجتماعی، در میان کشورهای عربی نیز به خاطر جنگی که علیه حوثیها و مقابله با ایران راه انداخته بود، مورد احترام بود.
اما دوران خوشی بن سلمان به سرعت به خاطر قتل خاشقجی، رو به افول گذاشت. واژگونی بخت او باعث شد که نگرش جهانی نسبت به روحیه تسلیمناپذیری او و قدرتمندیاش برای پیشبرد ناسیونالیسم، فرو بریزد. حالا نشانههایی دیده میشود که تشدید این فضا علیه بن سلمان میتواند ادامه پیدا کند و به نقطه اوج خود برسد.
در حالی که شواهد این تغییر اولیه ممکن است اغراق آمیز باشد، اما تغییر رویکردهای سیاسی شدیدی که برخی از دولتها و رهبران آنها را از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ به سمت راستگرایی داشتهاند، میتواند آغازی برای اصلاح ثانویه باشد. به بیان دیگر، این چرخ در حال چرخیدن است و دوره جدیدی از تقابل سنتیخواهها و ترقیخواهها میان چپها و راستیها ایجاد خواهد شد که یا منجر به عادیسازی شرایط سیاسی خواهد شد، یا تبدیل به شرایطی خطرناک و هرج و مرج میشود.
ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان، که مدت هاست به عنوان حامی ضد مهاجرت و ضد اتحادیه اروپا است، در کشورش دوباره به قدرت رسیده است. اما سیاست های سختگیرانه او، به ویژه قانونی موسوم به «قانون برده» که حقوق کارگران را تحت تاثیر قرار داده است، به طور فزایندهای تحت حمله مخالفان قرار گرفته است. ماه گذشته، معترضان در بوداپست اعتراضاتی خیابانی را در حمایت از لغو این قانون و قوه قضاییه و رسانههای مستقل صورت دادند.
اوربان و پوپولیستهای راستگرای مشابه او در آلمان، ایتالیا و فرانسه، به دنبال تغییر سیاستهای سراسر اروپا هستند و آنها در ماه مه، یعنی زمانی که مجلس جدید اتحادیه اروپا انتخاب خواهد شد، با آزمون مهم مواجه خواهند شد. دانمارک، لهستان، پرتغال و یونان نیز نظرسنجیهایی ملی برگزار کردهاند. به نظر میرسد که موفقیتهای بیشتری برای احزاب پوپولیست بوجود خواهد آمد.
به طور کلی تنها ۴۲ درصد از اروپاییان به اتحادیه اروپا اعتماد دارند و تعداد کمتری (حدود ۳۵ درصد به طور میانگین) به دولتهایشان اطمینان دارند.
اما طبق نظرسنجیها، این میزان، چیز جدیدی نیست و میتواند کاهش یابد. به نظر میرسد اتفاقاتی که در بریتانیا به دنبال برگزیت افتاد و خواهد افتاد، باعث خواهد شد که اروپائیان تمایل کمتری برای انجام حرکات ملیگرایانه اینچنینی دارند.
جریان اصلی رای دهندگان احتمالا از این موضوع آگاهند که سیاستمداران راستگرا، حتی وقتی که آنها قدرت را به شکل قاطعی بدست میاورند – مثل سال گذشته ایتالیا- پاسخهای بهتری برای مشکلات ندارند و ممکن است که شرایط را بدتر کنند.
عقبنشینی و باج دهی در مقابل رهبران بیش از حد اقتدارگرا یا ضد دموکراتیک در کشورهایی که در راس دولت آنها، افراد قدرتمندی حضور دارند، بسیار مشکلساز است، مثل مصر تحت حکومت عبدالفتاح السیسی. سیسی سال گذشته انتخابات ریاست جمهوری را با قدرت (۹۲ درصد) پیروز شد و بحثهایی در این مورد پیش آمده که محدودیت شرکت در انتخابات را لغو کنند؛ اگر چنین اتفاقی بیافتد او باز هم میتواند رئیسجمهور شود و در قدرت بماند. اما بسیاری از مصریهای دیگر نظر دیگری دارند. به طور مثال، حسنی مبارک، رئیسجمهور اسبق مصربا استفاده از ترس، با وجود ناکارآمدی و ضعف، به مدت ۳۰ سال، رئیسجمهور بود.
ملاحظات مشابهی در مورد رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه نیز وجود دارد که سرانجام سال گذشته توانست قدرت خود را در همه جای کشور تثبیت کند. حالا مسئولیت مشکلات متعدد ملی از جمله اقتصاد، ناامنی، فساد، سانسور و سوءاستفاده از قدرت به همراه اوست. در همین حال، صدها هزار نفر از ترکها شروع کردهاند به بردن کسب و کار خود به خارج از کشور. واضح است که قدرت بیحد و حصر اردوغان، بذر تخریب خود او را میکارد. سقوط میتواند خیلی زودتر از انتظار به وقوع بپیوندد.
این تئوری ملیگرایان قدرتمند همچنین میتواند به نارندرا مودی، نخستوزیر هند که امسال دوباره انتخاب شد، و حتی شی جینپینگ، رئیسجمهور چین که بر روی زندگی بهتر برای همه مردم چین تاکید داشت، اما در مواجهه با بحران اقتصادی، هیچ قدرتی ندارد، تعمیم داده شود. و البته، این تئوری میتواند در مورد ترامپ هم صادق باشد که به وضوح گمان میکند هرکاری که دلش میخواهد میتواند انجام دهد، از جمله ساخت دیوار بین مرز آمریکا و مکزیک.
اینکه ترامپ در مقابل مقاومت کنگره چگونه واکنش نشان خواهد داد و درگیریهای قانونی را تشدید خواهد کرد، داستان ۲ سال بعدی است. ممکن است او بخواهد با استفاده از قانون اساسی به دنبال راهکاری باشد، اما به نظر بعید میرسد که موفق شود.
اگر ترامپ مانند همه رهبران اقتدارگرای دیگری که شکست خوردند، بخواهد اراده خود را به هر وسیله ممکن تحمیل کند، – مثل اعلام وضعیت اضطراری برای ساخت دیوار مکزیک بدون تصویب کنگره- اختلالات و درگیریهای داخلی و جهانی ناشی از آن، بسیار شدید خواهد بود.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید