کدخبر :179360 پرینت
12 مرداد 1394 - 18:34

بچه پولدار تهرانی با 40 میلیون تومان پول توجیبی ماهانه!

اگر حرف‌هایش را نشنوی، باور نمی‌کنی که حقوق ماهیانه یک کارمند پول توجیبی یک روزش است، در حرف هایش غیر از بی خیالی مایه دارانه، نشان خاصی از تجمل و بچه پولداری نیست و حتی پیج بچه پولدارهای تهران را هم ندیده است.

متن خبر

به گزارش سیتنا، همشهری جوان  نوشت: برای گپ زدن به شعبه ولی عصر یکی از کافه های زنجیره ای که پاتوق همیشگی اش است، دعوت مان می کند.

ظاهرش شیک و باکلاس است ولی نه آنقدر که چیز متفاوتی در پوشش و مدل موهایش به چشم بیاید. اگر حرف هایش را نشنوی، باور نمی کنی که حقوق ماهیانه یک کارمند پول توجیبی یک روزش است. در حرف هایش غیر از بی خیالی مایه دارانه، نشان خاصی از تجمل و بچه پولداری نیست. حتی پیج بچه پولدارهای تهران را هم ندیده است و فقط از این ور و آن ور تعریف هایش را شنیده است.

مثل بیشتر پولدارها، در مقابل سوال هایی مثل «این همه پول را از کجا آوردی؟» گارد دارد و از همان اول شرط می کند که از این سوال ها نپرسیم. حتی با اینکه در رابطه با خانه و زندگی اش فکت های قابل پیگیری می دهد ولی اصرار دارد اسمی ازش برده نشود. در مقابل اصرارها برای گفتن اسمش می خندد و می گوید: «حالا چه فرقی می کنه؟! اصلا بنویس علی علی زاده!»

* قبول داری بچه پولداری؟

اگر به معنای بدش در نظر نگیریم، آره، چرا قبول نداشته باشم؟

* درآمدت از چه راهی است؟ از خانواده پول می گیری؟

به طور ثابت که پول مشخصی بگیرم، نه؛ ولی هر وقت بخوام از خانه بیرون بروم، پدر، مادربزرگ و پدربزرگم جدا جدا می گویند «این پول را بگیر دست خالی بیرون نروی».

* این پول توجیبی تقریبا چقدر است؟

چیز ثابتی نیست. هر کسی هر چقدر پول نقد دم دستش باشد، یک مقدارش را به من می دهد.

* حالا به طور میانگین چقدر می گیری؟

از هر نفر، سیصد چهارصد هزار تومان.

* یعنی در ماه 40-30 میلیون تومان پول توجیبی می گیری؟!

آره. حالا نه با این غلظت، چون کم و زیاد می شود. بسته به خواسته های آن زمانم پول می گیرم.

* چه کار می کنی با این همه پول؟

این پول زیادی نیست برای خرج کردن. یعنی هر چقدر هم که پول داشته باشی، راه برای خرج کردنش وجود دارد. مثلا پیراهن آ ث میلان را - که خیلی خوشم می آید - از نمایندگی اش 500 هزار تومان می خرم. یا یک کمربند می بینم مارک است، یک میلیون پولش را می دهم. اینطور نیست که برای خرج کردن مشکلی داشته باشی.

* به طور معمول صبح تا شبت را چطور می گذرانی؟

(می خندد) زندگی من صبح تا شب ندارد.

* چرا؟

من معمولا 4 بعدازظهر از خواب بیدار می شوم و 8 صبح می خوابم.

* خب چهار عصر تا هشت صبح ات را چطور می گذرانی؟

بیدار که می شوم، غذایی که مادربزرگم آماده کرده است را می خورم. دوش می گیرم و با بی ام و از خانه می زنم بیرون برای دور دور. البته اسم دور دور بد در رفته. اصلا اهل این نیستم که توی خیابان کسی را سوار کنم. با دوستانم قرار می گذارم و با ماشین توی خیابان می چرخیم. بیرون شام می خورم و شب خانه یکی جمع می شویم و تا هفت هشت صبح بیدار می مانیم.

* تا صبح چه کار می کنید؟

اگر پیش بچه ها باشم، دسته جمعی بازی می کنیم و اگر خانه تنها باشم معمولا تا صبح با لپ تاپم فیلم و سریال های روز دنیا را پیگیری می کنم. صبح هم یک چیزی می خورم و می خوابم.

* یعنی هر روز همینطور بی هدف توی خیابان چرخ می زنی؟

- آره خب. این گاز دادن بهم حال می دهد، مخصوصا توی اتوبان.

* هیچ کاری جذاب تر از دور دور نیست؟

نه واقعا. اینجا امکاناتی نداریم. مرکز تفریحی جذابی داریم؟ چه جایگزینی برای دور دور من هست؟

* حوصله ات سر نمی رود؟ از این همه یکنواختی خسته نمی شوی؟

چرا؛ یک بار اینقدر حوصله ام سر رفته بود که رفتم در یک صرافی و با حقوق ماهی 800 هزار تومان کار کردم. همه مسخره می کردند و می گفتند تو که اینقدر پول داری، چرا اینجا کار می کنی ولی برای من پول مهم نبود. می خواستم یک کاری کنم که احساس مثبت بودن بهم دست بدهد. البته بعد از یک مدت که کار یاد گرفته بودم، به مشکل خوردم و بیرون آمدم.

* تمام دوستانت از نظر مالی در سطح خودتان هستند؟

نه. من چون منیریه هستم، دوست با درآمد پایین هم زیاد دارم. بعضی شب ها این دوستانم دعوتم می کنند خانه شان و تا صبح با ایکس باکس فوتبال بازی می کنیم. خیلی بهم حال می دهد. گاهی وقت ها هم فیلم و سریال می بینیم و کله سحر می رویم کله پزی.

* تا حالا شده است کسی از این دوستانت به این خرج کردن های بی رویه ات ایراد بگیرد؟

زیاد پیش می آید. یکی از دوستانم - که چهره شناخته شده ای هم هست - بهم می گوید می دانی با این شلوار مثلا دو میلیون تومانی تو، چند نفر می توانند شلوارهای معمولی بخرند؟

* چه واکنشی نشان می دهی؟

خب منم آدمم. برایم مهم است که یک عده به نان شب شان هم محتاجند؛ این قضیه ذهنم را آزار می دهد و تا حدی کمک می کنم ولی مسئول بی پولی این آدم ها که من نیستم.

* مثلا به این بچه های سر چهارراه ها، چقدر کمک می کنی؟

یک اشتباهی که در مورد من می کنید این است که انگار با این فضاها غریبه ام و فقط از پشت شیشه ماشینم می بینم شان ولی گفتم، خانه ما منیریه است و من با خیلی از این آدم ها برخورد دارم.

* واقعا؟ حالا با این همه درآمد، چرا منیریه؟

ما خانوادگی در این محل بزرگ شدیم و با این فضاها حال می کنیم. البته خانه مان خفن است. فکرتان سمت خانه کلنگی های محل نرود!

* راستش باورش برایم سخت است...

چرا؟ ما اینقدر آدم های عجیبی نیستیم.

* چرا فرق می کنید دیگر! مثلا تا حالا شده برای پول لنگ بمانی؟

آره خب. من هم چیزهایی می خواستم که نتوانسته ام بخرم یا مثلا اینکه پول زیاد دارم، دلیل نمی شود با فروشنده ها چانه نزنم و فروشنده هر چقدر گفت من هم بدهم. بحث کلاس و این حرف ها به کنار ولی هر وقت حس کنم که می خواهد سرم را کلاه بگذارد، سعی می کنم با بحث، از حقم دفاع کنم. بارها شده است 300-200 هزار تومان از قیمت اولیه ارزان تر خریده ام.

* سخت ترین لحظات زندگی ات که حسابی کلافه ات کرده کی بوده؟

چند ماه پیش ماشینم را فروختم و گفتم یک مدت بدون ماشین زندگی می کنم. یک هفته نرسیده بود که اینقدر کلافه شدم که رفتم پیش بابا و گفتم «بابا، من دیگه خسته شدم، ماشین می خوام.» بابا هم گفت برو هر کدام را می خواهی بخر و همین بی ام و را برایم خرید.

انتهای پیام

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

دیدگاه‌ها

دلم می گیره اینارو میبینم به عدالت خدا شک می کنم ما کجاییم و اینا کجا ما یک ماه نمیریم سر کار 3 ماه باید 2تایی کار کنیم و هیچی نخوریم که جبران اون یک ماه بشه اون وقت اینا راجع به شلوار یک ملیونی صحبت می کنن قلبم به درد میاد یعنی انقدر تفاوت ؟؟؟؟؟
قطعا در این اوضاع اقتصادی که سالهاست در جامعه و بین مردم حاکم هست، چنین افرادی یا خودشون دزد هستند یا خانوادشون دزد هستند. غیر از این دو حالت، هیچ حالت دیگه ای هم نداره.
بحران هویت در جامعه امروز ایران:
جوان خودش می خواهد کسب شخصیت کند و مزد در آورد ، اشخاص دیگر به او سرکوفت پولداری ، و به کلاست نمی خوره می ببندند ، و حتی جوانان را به بی هویتی سوق می دهند
بعضی وقتا تو کار خودمو خدا میمونم ........ همین
الهی بمیرم واسش
چ لحظات سختی رو گذرونده
یک هفته بدون ماشین!!
آه ه ه ه ه ه ه
الهی از من آهی و از تو نگاهی
خدایا ساده از خطاهایم بگذر...همان طور که ساده از آرزوهایم گذشتی
این قانون جهان هستی هست مبنی بر اینکه آنان که نادار و فقیرند و دایم مینالند و شکرگذار وضع موجودشان نیستند هرآنچه دارند از آنان بگیرید اما آنانکه شکرگذار وضع موجودند ولب به شکوه و شکایت نمیگشایند با وجودیکه در ناز و نعمتند بیشتر به آنان بدهید که اینان قدردان نعمتند

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.