کدخبر :6204 پرینت
28 اسفند 1391 - 13:34

«انفعال» در برابر تکنولوژی مدرن/ «رایتل» ترسی ندارد

متن خبر
متأسفانه تکنولوژی مدرن، وارد زندگی انسان قرن بیست‌ و یکمی شده و یکی از شئون زیست او را شامل می‌شود. بنابراین حوزه‌های علمیه نیز می‌بایست به جای ترسانیدن مردم و واکنش‌های منفعلانه در برابر آن، به فکر چاره بوده و آرایش تهاجمی به خود گیرند. که انقلاب اسلامی با وقوع خود، تهاجم فرهنگی علیه تمدن اومانیته‌ی غرب را آغاز کرده است. انقلاب اسلامی را با «ترس» نسبتی نیست...
 

به گزارش سیتنا، "محمد پورغلامی" در بولتن نیوز نوشت:

 

یک. از همان زمانی که کشور ما در معرض امواج تمدن جدید غرب قرار گرفت، همواره دو دسته واکنش توسط علما و نخبگان و به تبع آن مردم عادی، نسبت به آن وجود داشت: دسته‌ای از افراد معتقد بودند هرآنچه که از غرب آمده به دلیل آنکه از سوی بلاد کفر است، اساسا نباید در کشوری اسلامی چون ایران رسوخ پیدا کند. به همین دلیل همیشه در مقام انکار پدیده‌های جدید عالم مدرن غرب بودند. این مقام انکار از نفی پدیده‌های انتزاعی چون مفاهیم علوم انسانی و اجتماعی (مانند دموکراسی، حقوق اجتماعی زنان) شروع می‌شد تا جلوه‌های ظاهری‌تری چون تکنولوژی‌های جدید. (مانند میکروفون، سینما، رادیو، تلویزیون)

دسته‌ای دیگر از افراد نیز از آن سوی بام افتاده و در برابر فرهنگ جدید غرب دچار «از خود بیگانگی» شده و از شکوه فرهنگ و تمدن جدید غرب و جلوه‌های ظاهری آن سخن‌ها گفتند. دفاع جانانه‌ی اینان از مفاهیم انتزاعی و تکنولوژی جدید مدرن تا بدانجا بود که شعار «فرنگی شدن» از فرق سر تا انگشتان پا را سر دادند.

 

این دو جریان در طول تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران در دویست سال اخیر در جریان بوده و همواره نیز در تقابل با هم قرار داشتند. در این میان اما عده‌ی کمی از علما و اندیشمندان بوده و هستند که «فرزند زمانه»ی خود بوده و الزامات خوب و بد دنیای جدید را به درستی فهم کرده‌اند. این دسته از علما، نه راه دسته‌ی اول را پیش گرفته و «غرب‌ستیز» شدند، و نه راه دسته‌ی دوم را قبول داشته و «غرب‌گرا» شدند. چاره‌ی کار به باور این علما و اندیشمندان، برخورد «منتقدانه» و «عالمانه» با مفاهیم و ابزارهای مدرن غرب بوده است.

 

البته در این تردیدی نیست که «تکنولوژی مدرن» محصول تفکر «اومانیته»‌ی عالم متجدد غرب است. متأسفانه ما نیز به دلیل کم‌کاری‌هایی که حداقل در دویست سال گذشته داشته‌ایم چاره‌ای نداریم جز آنکه خریدار این تکنولوژی باشیم. اگرچه این خریدار بودن می‌تواند «آگاهانه» و مبتنی بر «نیاز»ها باشد نه «منفعلانه»، اما یقینا «دیوار کشیدن» به گرداگرد خود، راه‌حل درست و عقلانی نخواهد بود و بدون شک در بلندمدت نیز جواب نخواهد داد. چنان‌چه امروزه نیز شاهد آنیم که سینما و رادیو و تلویزیون و ماهواره و اینترنت نیز با همه‌ی واکنش‌های منفی اولیه‌ی نسبت به آن‌، وارد زندگی اکثر قریب به اتفاق ما شده است. پس چاره‌ی کار در «نفی» و «انکار» لوازم و تکنولوژی جدید و مدرن نیست.

 

دو. سال‌ها پیش از این و در ایامی که تازه تکنولوژی جدیدی به نام «ویدئو»، ساخته و وارد ایران شده بود، واکنش‌های افراد دو دسته‌ی یاد شده در بالا نیز نسبت به آن به وجود آمد. مبارزه‌ی با ویدئو از سویی و تبلیغ فیلم‌های ویدئویی از سویی دیگر چنان شدت گرفت که یکی از دغدغه‌های همیشگی مسئولین و نهادهای فرهنگی کشور چگونگی مبارزه‌ی با این پدیده‌ی جدید بود. اما درست در همان ایام، «سید شهیدان اهل قلم» واکنش دیگری در برابر این تکنیک نوظهور داشت.

شهید آوینی، جایی در پاسخ به این سؤال که «به نظر شما ورود و گسترش ویدئو در ایران تحت تأثیر چه عواملی بوده است؟» چنین گفت: «تردیدی نیست که ما نمی توانستیم از ورود ویدئو به کشورمان جلوگیری کنیم، چنان که نتوانسته‌ایم مانع ورود هیچ یک از محصولات تکنولوژی غرب بشویم؛ و راستش من تردید دارم که اگر هم می‌توانستیم، آیا چنین عملی درست می‌بود یا نه. سؤال شما سؤال خوبی نیست، چرا که در جست‌وجوی عوامل ورود ویدئو به کشور هستید، حال آنکه این امر یک ضرورت تاریخی است و زندگی در این عصر، خواه ناخواه چنین موجبیتی را به همراه دارد که ما نه تنها ویدئو، بلکه به زودی زود ماهواره را نیز بپذیریم... و چه باک؟! کسی می‌ترسد که ضعیف‌تر است و ما که پا در میدان مبارزه با غرب نهاده‌ایم باید خودمان را برای چنین روزی نیز آماده کنیم. ما باید از دشمن تصوری درست و مطابق با واقع امر داشته باشیم، اگر نه، شکست خواهیم خورد. کسی که خود را برای رو در رویی با پلنگ آماده کرده باشد، از گربه نخواهد هراسید؛ کسی از گربه می‌ترسد که دشمن را موشی حقیر انگاشته باشد.»

 

او البته راه خود را از راه افراد منفعل در برابر امواج تمدنی غرب نیز جدا کرده و می‌گوید:

«من به ولایت مطلق تکنیک معتقد نیستم. ولایت تکنیک یک حقیقت است، اما مقید نه مطلق. و من به همین است که امید بسته‌ام. همان‌طور که نتوانسته‌ایم از ورود کامپیوتر جلوگیری کنیم، از ورود ویدئو هم نخواهیم توانست، اگر چه نظارت بر ورود هر دوی این محصولات تکنولوژیِک لازم است. هر چیزی که ما را در حدّ کامپیوتر مقید کند به همان میزان تقیدی که به همراه دارد خطرناک است، اما ما در جهانی زندگی می‌کنیم که در آن مرزها در حال فرو ریختن‌اند و در عصری به سر می‌بریم که محصولات تکنولوژیک لازمه‌ی حیات بشری هستند و بنابراین، اصلاً نباید درباره‌ی ورود یا عدم ورود ویدئو به کشور اندیشید؛ چه ما بخواهیم و چه نخواهیم این کار انجام شده است. اکنون باید در این‌باره که «چگونه ویدئو را مسخّر خویش کنیم» بیندیشیم و البته این کار جز با وصول به معرفت نسبت به ماهیت ویدئو و غلبه روحی بر حقیقت آن ممکن نیست.»

 

با این حال آوینی اما راه‌حل را در دیوار کشیدن به گرداگرد خود نیز نمی‌داند:

«بحث بر سر حُسن و قبح ذاتی و ماهوی این رسانه بسیار لازم است، اما در مقام عمل نمی‌توان به حکم‌های مطلق‌گرایانه‌ای که محصول چنین بحثی هستند گردن نهاد. مهم این است که ما با چیزی روبه‌رو نیستیم که خودمان آن را اختیار کرده باشیم. ویدئو را ما خودمان اختراع نکرده‌ایم و در وضعی نیز قرار نداریم که بتوانیم دیواری آهنین به گرد خود بکشیم، گذشته از آنکه تجربه‌ی دیوارهای آهنین چین و شوروی تجربه‌های موفقی نبوده‌اند که هیچ، مردم را نسبت به سراب جهان غرب آن‌قدر حریص کردند که با افتتاح یک پیتزافروشی در میدان سرخ مسکو همه چیز فرو ریخت.بنابراین، به موازات بحث در ماهیت این رسانه، ضروری است که راه‌های مقابله با تأثیرات مشئوم فرهنگی آن را بیابیم.»

 

چنین نگرشی البته برخاسته از نگرش «حکمت‌محور» آوینی بود. او اساسا معتقد بود که در «بلا» نیز حکمتی نهفته است که انسان‌ها از آن غافل‌ند:

«دیگر اینکه در بلا همواره حکمتی است که بلازدگان از آن غفلت می‌کنند. همان طور که عرض کردم، بنده منکر زیان‌های ویدئو نیستم، اما در عین حال درست نمی‌دانم که ما همچون بلازدگان، از حکمتی که در این بلیه‌ی عظما نهفته است غافل شویم. بلا فولادِ وجود انسان را آبدیده می‌کند و صفات فطری و شئون ذاتی او را به فعلیت می‌رساند. پس همچنان که جنگ تحمیلی – که یک تحمیل بود و ما آن را انتخاب نکرده بودیم – ما را پرورش داد و زیباترین و باشکوه‌ترین صفات فطری انسان را ظاهر کرد، تهاجم فرهنگی دشمن نیز، چه از طریق ویدئو و چه از طریق ماهواره، ما را علی‌رغم این واقعیت که قربانی‌های بسیاری از ما خواهد گرفت، به تعالی خواهد رساند. تنها چنین است که ما امروز از انفعال در برابر ویدئو و فردا از موضوع انفعال در برابر ماهواره خارج خواهیم شد.مُرادم این نیست که باید جلوی قاچاقچیان را باز بگذاریم تا هر غلطی که می‌خواهند بکنند؛ مگر جلوی ارتش بعث را باز گذاشتیم؟ آنجا هم درست در آن هنگام که همه از زیان‌ها و خسارات جنگ تحمیلی سخن می‌گفتند، حضرت روح‌الله سخن از برکات جنگ تحمیلی می‌گفتند و حق هم با ایشان بود – و البته این قیاس در همه‌ی وجوه و به هر اعتبار مصداق پیدا نمی‌کند.»

 

سه. پر بیراه نیست اگر بگوییم پیش‌قراولان مواجهه با مستحدثات فکری و عملی دنیای مدرن، باید حوزه‌های علمیه باشند. حوزه‌ها به عنوان متولیان اصلی و اولیه «تولید فکر» و «تولید نظریه»‌ی دینی و اسلامی، می‌بایست پیش از هر جریان و گروه و فرددیگر، نسبت به دنیای پیرامونی خود، آگاه باشند و بیش از همه‌ی مردم جامعه، «فرزند زمانه»ی خویش باشند. این حوزه‌ها و روحانیون و عالمان دینی هستند که باید نحوه‌ی صحیح «زیست» در جهان پیرامونی را برای مردم جامعه بازگو کنند. اما متأسفانه دیده می‌شود حوزه‌های علمیه و روحانیون دینی در این امر کوتاهی کرده و در مباحث اجتماعی و سیاسی که بیشترین معضلات و مشکلات جامعه نیز در آن نهفته است، کمتر ورود پیدا کرده‌اند.

 

چندین روز پیش آیت‌الله مصباح یزدی به عنوان یکی از روحانیونی که همواره در صف اول نظریه‌پردازی در ساحت مباحث اجتماعی و سیاسی حضور داشته‌اند، نسبت به این موضوع چنین گفتند: «وقتی به کتابخانه‌ها می‌رویم 90درصد کتاب‌ها درباره‌ی فقهات، مسائل عبادی و مسائل فردی زندگی است. مثلاً کتاب‌های صاحب جواهر و شیخ انصاری در باب طهارت و صلوات؛ و یا مثلاً‌ کتاب صاحب جواهر که در شش جلد تمام ابواب فقه را شامل شده است.»

 

آیت‌الله مصباح یزدی با بیان اینکه به طور کلی بررسی مسائل سیاسی و اجتماعی فقهی و دینی در اسلام خیلی کم بوده است، گفت:‌ «البته الآن در مقام بحث این موضوع نیستم اما فقهایی که در مسائل اجتماعی تحقیق کردند کم بوده‌اند و در بین همین عالمان نیز اکثریت غریب به اتفاق آنها تئوری مطرح کردند و فعالیاتشان روی کاغذ و داخل کتاب است؛ متأسفانه کمتر پیش می‌آمد کسی روی مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام سرمایه‌گذاری کند و حتی جان خودش را هم بدهد.»

 

وی ادامه داد: «یادم می‌آید وقتی تازه طلبه شده بودم بحث درباره مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام ارزش منفی تلقی می‌شد. کمتر پیش می‌آمد عالم دینی وارد مسائل سیاسی و اجتماعی شود و به طور قالب مردم به کسی می‌گفتند عالم که به نماز جماعتی برود، عمامه سرش کند، نماز میت بخواند و یا چند دقیقه‌ای در مراسم عزاداری شرکت کند؛ برخی علما که روی مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام فعالیت نمی‌کردند می‌گفتند فعالیت در این حوزه کاربردی ندارد چون ما قدرت نداریم و اصلاً کاری از دستمان بر نمی‌آید.»

 

از همین روی، غفلت حوزه‌های علمیه و روحانیون و طلاب دینی از مسائل اجتماعی- سیاسی روز جامعه موجب شده است که متأسفانه در پاره‌ای از مواقع نتوانند واکنش‌های به هنگام و متناسب با «مسأله» داشته باشند. مشکل در آنجایی مضاعف می‌شود که واکنش‌های حوزه به درون جامعه‌ی ایران که متشکل از مردمی دیندار است نیز کشیده شده و موجب پدید آمدن معضلاتی اجتماعی در سطح جامعه می‌شود.

 

چهار. چند وقتی است که با ورود سیم‌کارت‌های نسل سوم تلفن همراه و امکان استفاده از مکالمه‌ی تصویری، بحث‌های فراوانی در مورد آن نیز شکل گرفته است. در این میان برخی از علما استفاده‌ی از این سیم‌کارت‌ها را به دلیل آنکه دارای برخی «مفاسد» است، محل اشکال دانسته‌اند. در این‌که سیم‌کارت‌های نسل سوم و مکالمه‌ی تصویری دارای مفاسدی است، شکی نیست اما به تعبیر شهید آوینی، «ما با چیزی رو به رو نیستیم که خودمان آن را اختیار کرده باشیم». بنابراین آیا چاره‌ی کار، فتوای بر «حرمت» استفاده‌ی از آن است؟ آیا به صرف حرام دانستن استفاده‌ی این سیم‌کارت‌ها، معضل به‌وجود آمده رفع خواهد شد؟ و اصلا کدام پدیده‌ی مردن و تکنولوژیک است که دارای مفاسد نباشد؟ آیا رادیو، تلویزیون، سینما، ویدئو و دستگاه‌های پخش‌کننده‌ی سی دی و دی وی دی، کامپیوتر، اینترنت و غیره دارای مفسده نیستند؟ آیا باید به صرف مفسده‌دار بودن، همه‌ی آنها را کنار گذاشت؟ و اصلا آیا در عصری که جبر عنکبوتی تکنولوژیک مدرن بر زندگی بشر امروزی سایه گسترانیده است، می‌توان از این ابزارها استفاده نکرد؟ آیا چنین نگاهی به تکنولوژی مدرن برخاسته از دیدگاه «منفعلانه»ی حوزه‌های علمیه نیست؟

 

به نظر می‌رسد مسأله‌ی «مفسده‌دار» بودن ابزارها و لوازم‌های مدرن مذکور بیش از آنکه «ماهوی» باشند، «عرضی» هستند. یعنی با «چگونگی» استفاده‌ی انسان از آن ابزار ارتباط دارد. برای مثال اینترنت و دنیای مجازی نیز دارای مفاسد گوناگونی است اما همه‌ی مراجع عظام و دستگاه‌ها و نهادهای فرهنگی و جریان‌های مدافع انقلاب اسلامی، به خوبی از آن برای تبلیغ معارف دینی و انقلابی بهره می‌برند. و یا با اینکه ماهواره هم دارای مفاسد به مراتب بیشتری است اما برخی از مراجع عظام برای تبلیغ معارف دینی و شیعی، دارای شبکه‌های ماهواره‌ای هستند. پس می‌توان از همین پدیده‌ها به جای «فساد» در راه «اصلاح» استفاده کرد. چنان‌چه مراجع بزرگوار نیز چنین کرده‌اند.

 

بنابراین حوزه‌های علمیه و روحانیون بزرگوار به جای اتخاذ دیدگاه‌های منفعلانه در برابر امواج تهاجمی تکنولوژی مردن غربی، باید چاره‌ای بیندیشند. بدون شک یکی از کارکردهای حوزه‌، می‌بایست تعریف و تبلیغ «فرهنگ» درست استفاده از ابزارهای جدید باشد. یقینا اگر فرهنگ استفاده از ابزار مدرن به مردم جامعه آموزش داده شود، بسیاری از مشکلات و مفاسد آن حل خواهد شد.

 

باری، متأسفانه تکنولوژی مدرن، وارد زندگی انسان قرن بیست‌ و یکمی شده و یکی از شئون زیست او را شامل می‌شود. بنابراین حوزه‌های علمیه نیز می‌بایست به جای ترسانیدن مردم و واکنش‌های منفعلانه در برابر آن، به فکر چاره بوده و آرایش تهاجمی به خود گیرند. که انقلاب اسلامی با وقوع خود، تهاجم فرهنگی علیه تمدن اومانیته‌ی غرب را آغاز کرده است. انقلاب اسلامی را با «ترس» نسبتی نیست. و چه زیبا گفت سید شهیدان اهل قلم:

«کسی می‌ترسد که ضعیف‌تر است و ما که پا در میدان مبارزه با غرب نهاده‌ایم باید خودمان را برای چنین روزی نیز آماده کنیم. ما باید از دشمن تصوری درست و مطابق با واقع امر داشته باشیم، اگر نه، شکست خواهیم خورد. کسی که خود را برای رو در رویی با پلنگ آماده کرده باشد، از گربه نخواهد هراسید.»

انتهای پیام

برچسب ها

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.