کدخبر :312534 پرینت
02 دی 1403 - 08:59

وجود تله پورتیشن در داستان حضرت سلیمان

نظریه تله پورتیشن یک نظریه علمی است. فیزیکدانان این نظریه را می دانند. اگر احیانا آشنا نیستند می توانند به شبکه جهانی اینترنت مراجعه کنند، شناخته شده است و منابع فراوان در دسترس است.

متن خبر

به گزارش سیتنا، قبلا فیلم های تخیلی زیادی در این رابطه نمایش داده شده که چگونه انسان می تواند در یک مکان محو و در مکان دیگر (بدون عبور از فضای فیزیکی فی ما بین) فورا حاضرشود.

این تئوری کم کم نظر فیزیکدانان را جلب کرد و واقعیت علمی به خود گرفت علم می گوید شدنی است ولی دانش علمی انسان فعلا توانائی ذخیره سازی اطلاعات مربوطه را ندارد. حال این اطلاعات چیست، این جا کمی بیشتر راجع به تله پورتیشن بحث کنیم تا به قیامت که رسیدیم با این روش آشنا شده باشیم.

نظریه تله پورتیشن در فیزیک

تله به معنی دور و پورتر به معنی حمل کردن یا آوردن است و در اصطلاح علمی انتقال یک جسم مادی از یک مکان به مکان دیگر بدون آنکه از فضای فیزیکی بین دو محل عبور کند  این روش کاملا به اطلاعات جسم انتقالی وابسته است. طرح موضوع تله پورتیشن ابتدا توسط یک نویسنده و روزنامه نگار آمریکائی بنام چارلز هایفورت در سال ۱۹۳۱ مطرح شد بعنوان غیب شدن یک پدیده و ظاهر شدن آن در جای دیگرکه بیشتر منظور وی انسان بوده است. نامبرده بعنوان یک نظر ماجراجویانه خبرنگاری مطرح کرد که  در آن زمان چیزی تخیلی علمی بشمار می آمد. به مرور زمان  دانشمندان فیزیک  آن را  وارد مباحث علمی کردند و آزمایشاتی هم تحت عنوان تله پورتیشن انجام شد.

در سال ۱۹۹۷ تحت عنوان تله پورتیشن کوانتومی در آزمایشگاه  فیزیکی مورد بررسی  قرار گرفت. تا قبل از کشف نظریه کوانتومی این ایده یک نظر خرافی تلقی می شد. با کشف  فوتون و خاصیت دو گانگی موجی و ذره ای آن کاربرد تله پورتیشن در ذرات بنیادی به اثبات رسید. اخیرا بسیاری در گروه های فیزیک کوانتوم و ذرات بنیادی مشغول تحقیقات علمی روی آن هستند. برای انتقال یک جسم در قدم اول انتقال اطلاعات تمامی اجزا سازنده آن جسم در واحد کوانتومی از نظر وضعیت آن در فضا و در حوزه ساختار اصلی و مختصات دیگر مورد نیاز است و بعد انتقال این اطلاعات به مکان دوم یا محل ظهور جسم و سپس چیدن فوتون ها در محل دوم به عنوان  واحد کوانتومی یا کوچکترین جزء  پایدار ذره کوانتومی ساختار جسم یا مثلا بدن انسان بر اساس آن اطلاعات که در اختیار قرار دارد. به این معنی که میبایستی اطلاعات هر ذره کوانتومی یا اتمی دقیقا  و بدون اشتباه در محل دوم و درست در جای خود قرار گیرد.

Frank Heile فیزیکدان و مهندس نرم افزار می گوید تله پورتیشن کوانتومی به دلیل عدم دسترسی بشر به تمامی اطلاعات بدن یک انسان در جهان ما عملی نیست چرا. او محاسبه کرده است اگر برای هر اتم بدن انسان اطلاعاتی در حجم یک بایت در نظر بگیریم یک فرد ۷۰ کیلویی دارای حداقل سه برابر ده بتوان ۲۷ اتم در بدن است که نیاز به ذخیره و انتقال ده به توان ۲۷ بایت اطلاعات دارد (فرانک هایله). برای تصور مقدار بزرگی این رقم، حجم ذخیره اطلاعات تمامی کامپیوتر و دستگاه های ذخیره اطلاعات در جهان امروزه برابر است با ده بتوان ۲۲ بایت. بنابراین اطلاعات ساختاری تمامی اتم های بدن انسان برابر است با حدود ده هزار برابر حجم کلیه اطلاعات رد و بدل شده در جهان ،این اطلاعات فقط در بدن یک انسان است. ( این اطلاعات رد و بدل شده در اینترنت جهانی از زمان درج این مقاله بیشتر شده است ولی در بحث ما  تداخلی ندارد)

علم می گوید این کار عملی است ولی بشر فعلا توانائی انجام آن را ندارد آن هم به دلیل کمبود امکانات. در محل دوم باید فوتون ها آماده باشند و دستگاهی هم داشته باشیم تا اطلاعات بدن را به آن بدهیم تا فوتون ها درست روی آن چیده شوند. به محض اینکه فوتون ها چیده شدند بدن منتقل می شود البته فوتون ها باید کاملا دقیق سر جای خود قرار گیرند.

داستان حضرت سلیمان و نظریه تله پورتیشن

این موضوع را از قرآن می گویم در داستان حضرت سلیمان زمانی که از اطرافیان خواست تخت ملکه بلقیس را که در فاصله مکانی بسیار دور بود در حضورش حاضر کنند (آصف برخیا) گفت من این کار را به حول قدرت خداوند که علمش را بمن داده انجام می دهم و در یک طرفه العین تخت او را حاضر می کنم و کرد. این واقعه نیز در چهار چوب تله پورتیشن انجام شده و خداوند متعال آن را چنین و در قالب یک تمثیل مطرح کرده تا ما با این پدیده آشنا شویم. حضرت سلیمان باد را هم  در تسخیر خود داشت و از آن برای نقل و انتقال خود از راه هوا در مسافت طولانی استفاده می کرد. .احتمالا دارای تمدن بسیار پیشرفته ای بوده اند مانند علم روز که باد را در تسخیر خود گرفته و صنعت هواپیمائی را راه انداخته اند.

در تله پورتیشن علم کنونی مشکل دارد ولی خدا که خالق علم و علم مطلق است مشکل ندارد. خداوند شیوه خاص خود را دارد. بشر برای ذخیره داده ها و بازیابی آن از دستگاه های پیچیده و سخت افزارهای مختلف با تکنولوژی و حجم بالای خاص خود استفاده میکند و خداوند هم از روش خود استفاده میکند که ما می  توانیم در بدن خودمان آن را مشاهده کنیم.

مثال کوتاهی درباره ذخیره سازی داده در کامپیوتر ساخت بشر و کامپیوتر ساخت خدا در بدن بیاوریم. در کامپیوتر ساخت بشر از روش صفر و یک استفاده می شود بنابراین سرعت و ظرفیت آن محدود است برای همین منظور به این نتیجه رسیده اند از کامپیوتر ساخت خدا کپی برداری کنند. البته از نظر قرآن هر آنچه بشر می سازد هم ساخت خدا است. خلاقیت هدیه خدا است که توسط روح در بدن انسان نهادینه شده است. خداوند متعال در بدن انسان از روش ذخیره سازی در مولکولهای DNA استفاده می کند که در درون یک ژن قرار گرفته اند. با جابجایی چهار مولکول اسید آمینه بنام های T، A، C، G و قرار گرفتن متفاوت این چهار اسید آمینه در ساختار مولکولی DNA ذخیره سازی داده ها انجام می شود. شبیه ذخیره داده روی هارد دیسک کامپیوتر بشری ولی سرعت انتقال داده ها  فوق العاده بالاتر است. حجم ذخیره سازی مقدار DNA  به اندازه یک قطره اشک چشم مساوی است با قدرت ذخیره سازی قوی ترین ابر رایانه جهان. قدرت محاسبه غیر قابل مقایسه است. حال با مقایسه ذخیره سازی ها متوجه قدرت ذخیره سازی در کتاب مبین الهی می شویم چه حجم عظیم از داده ها به آن منتقل و رد و بدل می شود.

به آیه ۳ سوره سبا توجه  فرمایید.

وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَی وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ - کافران گفتند: "ما را قیامت نخواهد آمد بگو: آری، به پروردگارم آن دانای غیب سوگند که شما را در بر می گیرد به قدر ذره ای یا کوچک تر از آن  و یا بزرگ تر از آن در آسمان ها  و زمین از خدا پنهان نیست  و همه در کتاب مبین آمده است" 

کتاب مبین محل ذخیره داده های جهان خلقت در هارد دیسک عظیم دستگاه  آفرینش است

اول رابطه قیامت و ذخیره سازی داده ها چیست چرا خداوند متعال موضوع  ذخیره سازی را بلافاصله بعد از قیامت آورده چه ارتباطی وجود دارد که خداوند اشاره کرده  و ذهن بشر را به آن سوق می دهد و دوم می فرماید تمامی جهان مادی از ذره بسیار کوچک تا بزرگتر از آن در کتاب مبین الهی ضبط است. مثقال ذره یعنی از ذره بسیار ریز تر بعبارتی از اتم ها و ریز تر از اتم ها که همان ذرات بنیادی باشند.

تصور کنید حجم ذخیره سازی داده ها نزد خداوند چقدر عظیم است. با این حساب خداوند متعال  قادر است در زمین  قیامت داده ها را برای خلقت انسان بکار گیرد و از روش تله پورتیشن بطور مثال استفاده کند. فوتون ها را نیز از اشرقت الارض بنور ربها در قیامت تامین می کند.

وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْکِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ زمر ۶۹. نور خداوند در زمین قیامت طلوع می کند( منظور نور ذاتی خداوند است که از فوتون ها تشکیل شده و انرژی ناب است)و کتاب مبین هارد دیسک بزرگ آفرینش را راه اندازی می کنند و پیامبران و شاهدین هم می آورند و به کسی کوچکترین ظلم نمی شود و به حق داوری می شود.

وما غائبته فی السمائ والارض الا فی کتاب مبین .هیچ چیز پنهانی در آسمان و زمین (کیهان) نیست مگر اینکه در لوح محفوظ کتاب مبین ضبط است. زمین قیامت برای زنده شدن موجودات و انسان به نور ذات خداوند روشن می شود. نور ذات خداوند منبع بسیار غنی فوتون ها است همانند شروع خلقت کیهان و در محدوده پلانک و در سینگولاریته یا احدیت.

اکنون باید تصور کنیم داده ها چگونه انتقال داده می شوند.

وابستگی کوانتومی و نقش آن در قیامت

درهم تنیدگی کوانتومی چیست و نقش آن در قیامت چه میتواند باشد .این مسئله می تواند تنگاتنگ با نظریه جهان موازی در ارتباط باشد. تمامی این موارد و رابطه این نظریه های علمی با قرآن از اینجانب است و صرفا یک نظریه است. البته با استناد با آیات قرآن مجید برای تحرک در اذهان و تعمق در معانی آیات. ابتدا مفهوم و روش این نظریه ها باید روشن شود تا  کاربرد ان در قیامت قابل درک شود.

وابستگی کوانتومی یا تنیدگی کوانتومی یک نظریه کوانتومی است، کمی پیچیده است سعی می شود در بیان مثالی فهم آن آسان تر شود. آگر ما دو ذره بنیادی از یک جنس مثلا  دو فوتون را در هم  ادغام کنیم دو ذره میشود یک ذره و از نظر مختصات فیزیکی ما با یک هویت سرو کار داریم و دو ذره فوتون در این مجموعه دیگر دارای هویت فردی نیستند درهم  تنیده شده اند. حال اگر مختصات فیزیکی یک ذره آن را در زمان تنیدگی بررسی کنیم آن ذره دیگر همین ویژگی ها را نشان می دهد. چرا که درهم تنیده شده اند یا به عبارتی به هم وابسته شده اند و دارای ویژگی واحد هستند. این اتفاق در ابداع کیهان یعنی در احدیت یا بقول علم در تکینگی رخ داده است. در ثانیه ده به توان منهای ۴۳ بعد از مه بانک، تمامی ذرات بنیادی ازجمله فوتون ها درهم تنیده شده بودند و چهار قانون اصلی طبیعت هم  یک نفس واحد بودند. هنگامی که  کیهان جمع میشود، دوباره همه در احدیت درهم  تنیده می شوند. واذالنفوس زوجت می شوند .نفوس هویت واحدی خود را از دست میدهند و درهم ادغام میشوند یا جفت میشوند. اتم یک نفس است فوتون هم یک نفس است. همه کل شئی در پایان جهان مادی ابتدا به فوتون ها به عبارتی به انرژی و سپس به انرژی خالص یا نورعلی النورکه مربوط به ذات خداوند است به احدیت می پیوندند. دیگر این چنین نفس ها وجود ندارند یکی می شوند. هویت مادی از بین میرود. انا لله وانا الیه راجعون .همه کل شئی از جمله انسان از خدا نشات گرفتند و به خدا هم باز می گردند .

بر این اساس  جهان مادی سیستم بسته است. چیزی که دانشمندان فیزیک اختر شناسی به دنبال آن هستند. حالا اگر این دو ذره که با هم تنیده شده بودند یا به عبارتی با هم وابسته  شدند را از هم جدا کنیم  و یکی را به فاصله بسیار دور حتی در فاصله میلیارد سال نوری آنطرف تر بفرستیم. این وابستگی به یکدیگر را نشان میدهند. اگر تغییری در یکی اتفاق بیفتد در دیگری هم فورا  بدون در نظر گرفتن بعد مسافتی صورت میگیرد. مطلب عجیب و باور نکردنی است ولی باور کنید این را علم می گوید و اخیرا ثابت شده .این  تعریف کلی وابستگی کوانتومی است در دنیای کوانتومی مسائل عجیبی وجود دارند که  در دنیای فیزیک مکانیک قابل فهم نیستند .

در سال ۱۹۲۵ که نظریه علمی کوانتومی ابراز شد. آلبرت اینشتین ایراداتی بر این نظریه گرفت و در محافل علم فیزیک این بحث تا ده سال ادامه داشت. اینشتین با دو همکار فیزیکدان خود به نام بوریس پودولسکی و نیتان روزن مقاله ای تحت نام "آیا توصیف واقعیت توسط مکانیک کوانتومی کامل است " را ارائه داد و سعی نمود تناقضات تئوری کوانتومی را بر ملا سازد. محافل علمی این مقاله را پارادوکس EPR نامیدند. اساس این مقاله بر این قرارداشت که  توصیف مکانیک کوانتومی از نظر واقعیت فیزیکی توسط توابع موج کامل نمی باشد .

اینشتین از کلمه وابستگی کوانتومی دراین مقاله استفاده نکرد. بحث بر سر تبادل اطلاعات خارج از قانون نسبیت خاص است که سرعت نور در آن محدودیت ایجاد میکرد. اروین شرودینگر دانشمند فیزیک کوا نتومی در مقاله ای از اینشتین ایراد گرفت و برای اولین بار از اصطلاح وابستگی کوانتومی استفاده کرد و محدودیت ایجاد شده توسط سرعت نور را رد کرد. اینشتین هم در پاسخ این مقاله وابستگی کوانتومی را تآثیر از فاصله  شبه وار یا تخیلی نامید. موضوع بحث و تحقیق  برای فیزیک دانان جذاب شد. نقطه ضعف مقاله EPR تا سال ۱۹۶۴ آشکار نشد.

در سال ۱۹۶۴ جان استوارت بل ثابت کرد که یکی از فرضیات در مقاله مذکور یعنی اصل جایگزینی با نظریه کوانتومی در تضاد است. پس بر اساس نظریه  کوانتومی اگر دو سیستم یک بار با هم تنیده شوند یعنی خواص آنها با هم ادغام شود و بعد از هم جدا شوند بهم وابسته میشوند بطوریکه تغییر در یکی دیگری را هم تحت تاثیر قرار میدهد. پس از مطرح کردن کلمه وابستگی کوانتومی توسط شرودینگر بحث در مورد لا مکانی بودن  ذره غایب همزاد  ذره حاضر که با نسبیت خاص اینشتین در تضاد است در گرفت.

در سال ۱۹۳۲ ریاضیدان برجسته بلغاری جان فون نویمان اعلام کرد که از لامکانی پدیده کوانتومی به هیچ عنوان نمی تواند برای انتقال اطلاعات استفاده کرد  چرا که نسبیت خاص میگوید ساختار بعدی فضا و زمان اجازه چنین کاری نمیدهد. و نویمان بر این اساس آن را رد کرد با توجه به ایرادات بیشماری که بر این نظریه گرفته شد گذشت زمان واقعیت آن را به اثبات رساند.

ریچارد فاینمان فیزیکدان  برجسته و برنده جایزه نوبل فیزیک میگوید "فکر میکنم می توان با قاطعیت ادعا کرد که هیچکس مکانیک کوانتومی را نمی فهمد ". دانشمندان تا چندی پیش فکر میکردند  دور فرستی کوانتومی ( استفاده از تنیدگی کوانتومی برای فرستادن و انتقال اطلاعات ) از نسبیت خاص که انتقال اطلاعات را محدود به سرعت نور می کند تخطی نمی کند ولی آزمایشات که اخیرا پروفسور هنسن و همکاران انجام دادند و موفق شدند یک فوتون را در فاصله زمانی صفر به سه متری همین فوتون انتقال دهند. بالاخره این نظریه جنبه علمی به خود گرفت .حال ما تا اندازه ای با تنیدگی کوانتومی آشنا شدیم .

اول به یک نکته اشاره شود. این پدیده در ابتدای آفرینش کیهان شکل گرفت، ماده که از یک هویت واحد درهم تنیده و از تکینگی سر در آورد یعنی از یک درهم تنیدگی ماده  و ضد آن تشکیل یافت و بعد در جهت مخالف از هم دور شدند . ماده کیهان کنونی را تشکیل داد و ضد ماده کجا رفت. این ذرات مادی بهم وابسته بودند اگر در کنار هم می بودند همدیگر را نابود می کردند. خداوند پس برای چه آن را آفرید حتما حکمتی در کار بوده .

بحث جالبی که علم هنوز هم نتوانسته سر از آن در آورد. علم می گوید در لحظات اولیه پیدایش کیهان ماده و ضد ماده مساوی بودند همین که حرارت به زیر درجه حرارت تثبیت الکترون، پوزیترون و نویترینو رسید و ماده و ضد آن امکان حضور پیدا کردند فورا همدیگر را نابود کردند و قاعدتا می بایستی فقط کیهان از فوتون ها تشکیل شده باشد چون فوتون ها ضد نداشتند فوتون خودش و ضداش بدون اینکه یکدیگر را نابود کنند درهم تنیده هستند و این شاهکار خلقت کیهان است و دلیل خاص خود را دارد.

پس کیهان ما که از ماده تشکیل شده از کجا آمد. دانشمندان فیزیک می گویند احتمالا مقادیری ماده اضافه تر از ضد ماده در گوشه ای کیهان بوده ،می توانیم به شوخی  بگوییم احتمالا خود را قایم کرده بود تا ماده و ضد ماده همدیگر را نابود کنند و بعد وارد صحنه شوند، البته فضا آن قدر ریز بود که جای پنهان شدن نداشتند؟ عجب استدلال علمی. ولی این منطقی علمی نیست و قرآن نیز آنرا قبول ندارد چرا شرح خواهیم داد.

اینجا علم تناقض آشکار دارد. نا خود آگاه می گوید مقداری ماده کنار گذاشته شده بود این یعنی چه. یعنی پیدایش کیهان بر اساس شعور بوده نه  تصادفی و یا احتمالات پروفسور واینبرگ در کتاب سه  دقیقه  اول فصل چهارم مینویسد

"احتمالا کیهانی داشته ایم از ماده خالص و کیهان دیگری از ضد ماده خالص و یا  یک کیهان دو قسمت شده کیهان مادی و کیهان ضد مادی "

ضد ماده هر جا باشد براساس همین نظریه باید تمامی تغییر و تحولات ماده کنونی را در ذات خود انجام دهد (این نظریه اینجانب است تا کنون مطرح نشده). درست همان چیزی که از اول  قصد ورود  به آن را داشتم. این مطلب موضوع  قیامت را برای ما شفاف تر میکند . در ابتدای  پیدایش کیهان خداوند متعال یک جهان موازی با کیهان ایجاد کرد و ضد ذرات را در آن بکار گرفت و دقیقا مثل همین کیهان یا همزاد این کیهان را ایجاد کرد. تمامی رفتار و کردار ماده  انرژی و حیات در کره زمین و به ویژه رفتار انسان ها  در آن جهان انعکاس دارد و هر انسانی و هر شئی در آن جهان یک قرینه و یا همزاد دارد و در قیامت این همزاد ها یا  قرینه ها اعمال را نشان میدهند

در سوره ق آیات ۲۳ و۲۷ اشاره ای به این مطلب دارد

وَقَالَ قَرِینُهُ هَذَا مَا لَدَیَّ عَتِیدٌ ﴿۲۳﴾ قرینه فرد می گوید این اعمال( یعنی اعمال خود من نوعی پیش من آماده است-ولی من نکرده ام همزاد من کرده)

قَالَ قَرِینُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَیْتُهُ وَلَکِن کَانَ فِی ضَلَالٍ بَعِیدٍ-همزاد آدمی میگوید خداوندا من او را به  نا فرمانی  وا نداشتم او خود در گمراهی دور و درازی بود- مفسرین که از درک این آیه در مانده بودند قرینه را شیطان تفسیر کرده اند

یعنی من نوع او را به این کار وا نداشتم همزاد من این اعمال را انجام داد. قرینه در این آیه نمی تواند شیطان باشد. شیطان در دادگاه الهی راهی ندارد بعلاوه شیطان نمی گوید اعمال این شخص نزد من است. شیطان به گناهکاران خطاب میکند من شما را گمراه کردم چرا راه من که خطا بود را رفتید. قرین شیطان نیست. تمامی اعمال براساس این آیه در قرینه و یا همزاد آدمی منعکس است. خداوند متعال این مثل را برای بیان مفهوم بالا بیان داشته تا  ما در آن تعقل کنیم. چرا خداوند متعال از کلمه همزاد مثالی زده است. آیات دیگری نیز وجود دارند که موضوع را روشن تر می کند.

انتهای پیام

برچسب ها

نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.