مادر و پدر دختر 17 ساله، مربی مشهدی را زیر تخت دخترشان پیدا کردند
یک مربی در مشهد که با وسوسه های شیطانی دست و پنجه نرم میکرد، پس از دیدارهای حضوری با دختری دستگیر شد.
به گزارش رکنا، ماجرای این پرونده تاسف بار از آن جا در دستور کار پلیس مشهد قرار گرفت که چند روز قبل مردی هراسان و عصبانی با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و در حالی که صدایش از شدت عصبانیت به لرزه افتاده بود، گفت: این مربی به قصد اغفال دخترم وارد منزلمان شده بود.
در پی اعلام این گزارش و با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع بلافاصله گروه زبدهای از نیروهای اطلاعات و تجسس کلانتری میرزا کوچک خان مشهد با صدور دستوری از سوی سرهنگ محتشمی (سرپرست کلانتری) در کنار نیروهای گشت انتظامی وارد عمل شدند و به تحقیق در این باره پرداختند.
مربی ۴۶ ساله که توسط پدر و مادر دختر نوجوان شناسایی شده، درحالی تحویل پلیس شد که ادعا میکرد پدر «ب» (دختر نوجوان) مرا تا لحظه تحویل به پلیس کتک زده و تهدید به مرگ کرده است و حتی مدعی بود که دخترش هم اگر به خانه بازگردد او را میکشد.
بنابر گزارشها این مربی ۴۶ ساله که «الف- ن» نام دارد با صدور دستور ویژهای از سوی قاضی سید جواد حسینی (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) مورد بازجوییهای تخصصی قرار گرفت چرا که این پرونده از اهمیت و حساسیت خاصی برخوردار بود.
این مربی که متاسفانه اسیر وسوسههای خارج از عرف شده بود، در حالی که بیان میکرد هیچ گونه سابقه اعتیاد یا بیماری روحی و روانی ندارد، درباره ماجرای ارتباط با دختر نوجوان گفت: «ب» اهل مطالعه بود و به همین دلیل او را برای عضویت در یکی از کتابخانههای مهم مشهد ضمانت کردم تا بتواند به مطالعاتش ادامه بدهد.
در این میان گاهی کتابهایی را که متعلق به خودم بود نیز به او امانت میدادم تا این که آرام آرام رابطهای عاطفی و احساسی بین ما شکل گرفت به طوری که او دیگر به منزل ما رفت و آمد داشت و خودش را به همسرم نزدیک کرد و روابط صمیمانهای بین آنها برقرار شد.
من که از عاقبت این رابطه احساسی به شدت میترسیدم چندین بار با جدیت تصمیم به قطع رابطه با این دختر ۱۷ ساله گرفتم، اما او میگفت: اگر به دیدارش نروم، از خانه فرار میکند یا دست به خودکشی میزند. با وجود آن که او را قلبا دوست داشتم، اما سعی کردم آرام آرام از خودم دور کنم تا دست به کار خطرناکی نزند. مدتی از این ارتباط میگذشت تا این که برای گرفتن یکی از کتاب هایم که نزد «ب» امانت بود، به در منزلشان رفتم.
درحالی که مشغول گفتگو بودیم ناگهان «ب» صدای موتورسیکلت پدرش را شنید و از من خواست به داخل خانه بروم تا پدرش مرا نبیند. من هم از ترس به منزل آنها رفتم، ولی «ب» با نگرانی فریاد زد که مادرم نیز همراه پدرم است من هم به طبقه بالای منزلشان رفتم و پنهان شدم که متاسفانه پدر و مادرش مرا پیدا کردند و در حالی که از زیر تخت خواب بیرون کشیده بودند، کتکم زدند و تهدید به مرگ کردند. بعد از آن هم با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتند و مرا به همراه دخترشان تحویل نیروهای انتظامی دادند.
این مرد ۴۶ ساله که بنا به ادعای دختر نوجوان مربی او بوده است، در ادامه اظهاراتش افزود: آن دختر بیش از اندازه به من وابسته بود تا حدی که من از مادر او خواستم بگذارند این دلبستگی و وابستگی کم کم از بین برود! ولی مادر او میگفت: به تو هیچ ربطی ندارد! خلاصه من و «ب» از طریق تلفن در ارتباط بودیم و او احوال مرا میپرسید، اما با وجود آن که میدانست همسر و فرزند دارم همواره میگفت: «تو را دوست دارم و میخواهم همسرت باشم!»
من هم میترسیدم که اگر به طور ناگهانی ارتباطم را قطع کنم، اتفاق بدی بیفتد و عذاب وجدان بگیرم به همین دلیل سعی میکردم کم کم او را از خودم طرد کنم! اما این وابستگی و دلبستگی هرلحظه بیشتر میشد و من هم احساس دین بیشتری میکردم.
وی در پایان ادامه داد: با همسرم رابطه معمولی داشتم، ولی از روزی که متوجه ارتباط من و «ب» شد اوضاع کمی به هم ریخت.
پس از بررسیها و انجام تحقیقات گسترده، این مربی ۴۶ ساله با صدور دستوری از سوی قاضی علی اکبر صفائیان (رئیس شعبه ۱۱۸ دادگاه کیفری ۲ خراسان رضوی) روانه زندان شد و پرونده در مراحل دادرسی قرار گرفت.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید