گزیده توصیفات رهبر انقلاب درباره «رفیق دیرین»
«رفیق دیرین»، «همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی» و «همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی»؛ این آخرین تعابیری است که رهبر معظم انقلاب درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی به کار بردند؛ تعابیری که خلاصهای از جایگاه هاشمی نزد رهبر انقلاب طی ۵۹ سال همرزمی و همگامی و همکاری است.
شاید یکی از چالشیترین مباحث طی سالهای اخیر در عرصه سیاست داخلی ایران، رابطه آیتالله هاشمی با رهبر معظم انقلاب بوده است؛ رابطهای که همواره از سوی بسیاری مورد گمانهزنی و تحلیلهای کارشناسی و کارناشناسی بوده و برخی هم همواره تلاش داشتهاند این رابطه را آنگونه که مطلوبشان بوده، تفسیر کنند؛ همان خناسانی که به تعبیر رهبر انقلاب در سالهای اخیر با شدت و جدیت در پی بهرهبرداری از تفاوتهای نظری میان ایشان و هاشمی بودند.
در ادامه، گزیدهای از بیانات و خاطرات مقام معظم رهبری درباره آیتالله هاشمی را از سال ۶۱ تا امروز مرور میکنیم:
مصاحبه مطبوعاتی پیرامون هشت شهریور - ۱۳۶۱/۵/۲۶
یادم است در سال ۱۳۴۴ من از مشهد آمده بودم تهران. پروندهای در مشهد داشتم که من را تعقیب میکردند، به خاطر آن مجبور بودم برنگردم مشهد و تهران بمانم. در همین حین که تهران آزادانه میگشتم و فکر میکردم که مسألهای برای من اینجا وجود ندارد، به وسیله آقای هاشمی رفسنجانی اطلاع پیدا کردم که به مناسبت پرونده دیگری، من و آقای هاشمی و ۹ نفر دیگر از برادرانمان از روحانیون قم تحت تعقیب هستیم.
یک روز عصری من توی خیابان انقلاب کنونی میرفتم، آقای هاشمی رسید به من گفت من توی اتوبوس بودم تو را دیدم و فورا در اولین ایستگاه پیاده شدم. گفت: آمدم به تو بگویم که تو آزادانه داری راه میروی ولی تحت تعقیب هستی.
قرار ملاقاتی گذاشتیم با آقای هاشمی و دوستان. قرارمان کجا بود؟ قراری که آقای هاشمی با آنها گذاشته بود - چون جا که نداشتیم در تهران - اتاق انتظار دکتر واعظی در انتهای کوچهی روحی. دکتر واعظی از دوستان آقای منتظری بود، مرد مؤمنی بود، علاقهمند به مبارزین بود و ما میدانستیم که توی اتاق انتظار او اگر برویم بفهمد ما را بیرون نخواهد کرد.
اما خب شما ببینید اتاق انتظار یک طبیب چقدر جای ناامنی است برای ملاقات، اما از بس جا نداشتیم در تهران مجبور شده بودیم که برویم آنجا. رفتیم توی اتاق انتظار آقای دکتر واعظی به عنوان مریضهایی که آمدند آنجا منتظر وقت و نوبت هستند نشستیم که حرفهایمان را بزنیم، بعد دیدیم یک زن آنجا نشسته، یک مرد آنجا نشسته و نمیشود اینجا صحبت کرد. ماندیم متحیر چه بکنیم، یک دفعه یکی از دوستان گفت برویم خانه آقای باهنر. آقای باهنر آن وقت کوچه شترداران آنجا میدان شاه سابق که اسمش امروز میدان قیام است. آنجا خانهاش بود و نزدیک بود به آن محلی که ما قرار داشتیم. گفتیم برویم خانه آقای باهنر و همه خوشحال رفتیم طرف منزل ایشان. ایشان دو تا اطاق در یک منزلی طبقه بالا اجاره کرده بود.
خوشبختانه خانم ایشان هم خانه نبود و ما توانستیم خود ایشان را هم از خانه بیرون کنیم و بنشینیم حرفهایمان را بزنیم و خاطره چهره نجیب این دوست قدیمی و عزیز ما - که میدید ما در حضور او داریم یک کاری، یک حرفی میخواهیم بزنیم که او میخواهیم نباشد و مطلقا نگران و ناراحت نمیشد، چون میفهمید مسأله مهمی است - از یادم نمیرود. خیلی صریح به ایشان گفتیم که ما یک صحبتی داریم میخواهیم شما نباشید، آن هم با خوشرویی به نظرم چای و میوه و اینها برای ما فراهم کرد و خودش هم از خانه گذاشت رفت بیرون که ما حرفهایمان را آنجا بزنیم.
خبر شهادت آیتالله بهشتی - ۱۳۶۵/۴/۱
یکباره این خبر را به من ندادند. من تدریجا با ابعاد این قضیه آشنا شدم. یکی دو روز اول که به هوش آمده بودم، کسی اجمالا از وقوع یک انفجاری در حزب به من خبر داد، لیکن من در شرایطی نبودم که درست درک کنم که چی واقع شده؟ یعنی شاید حتی کاملا بههوش نبودم، لیکن یادم هست که چیزی به من گفته شد بعد هم یادم رفت. چون غالبا در حال شبیه حالات بعد از بیهوشی بودم؛ چون عملهای متعددی انجام میگرفت و درد و اینها هم شدید بود، من را در یک حال شبه بیهوشی نگه میداشتند، یعنی در حال گیجی مخصوص بعد از عمل جراحی.
در هشتم نهم این حادثه بود ظاهرا یک هفته یا هشت روزی گذشته بود. من اصرار میکردم که برای من رادیو و روزنامه بیاورند و به بهانههای گوناگون نمیآوردند و مقصود این بود که من مطلع نشوم از حادثه چون افرادی که دور و بر من بودند بالاخره نمیتوانستند در مقابل اصرارهای پی در پی من مقاومت کنند. مجبور بودند قضیه را به من بگویند.
آن کسی که میتوانست این قضیه را به من بگوید کسی غیر از آقای هاشمی نبود. یعنی میدانستند به خاطر نحوه ارتباط ما با هم طبعا ایشان میتواند به یک شکلی مسأله را به من بگوید و همین کار را کردند. البته من توجه نداشتم، یک روز عصری آقای هاشمی و آقای حاجاحمد آقا - فرزند حضرت امام - آمدند پیش من و یکی از کسانی که دور و بر من بود با آنها مطرح کرد که فلانی رادیو میخواهد و روزنامه میخواهد و ما مصلحت نمیدانیم شما نظرتان چیه، اگر شما میگویید، بدهیم. اینجوری شروع کردند قضیه را.
آقای هاشمی با آن بیان شیرین خودشان که همیشه مطالب را نرم و آرام و هضمشدنی مطرح میکنند آنجا گفتند: «نه به نظر من هیچ لزومی ندارد شما رادیو بیاورید. حالا خبرهای بیرون خیلی شیرین است، خیلی مطلوب است که این هم روی تخت بیمارستان این خبرها را بشنود؟» من اجمالا فهمیدم که خبرهای تلخی وجود دارد. گفتم چطور مگر؟ گفت: «خب همین دیگر، انفجار درست میکنند، بعضیها شهید شدند، بعضیها مجروح شدند» و به این ترتیب ایشان من را وارد حادثه کرد. من پرسیدم کیها مثلا شهید شدند، کیها مجروح شدند؟ ایشان گفت: «مثلا آقای بهشتی مجروح است». من خیلی نگران شدم. شدیدا از شنیدن اینکه آقای بهشتی حادثهای دیده و مجروح شده، ناراحت شدم.
پرسیدم که ایشان چیه وضعش؟ کجاست؟ چه جوری است؟ ایشان گفت که بیمارستان است و نه نگرانی هم ندارد. گفتم آخر در چه حدی است؟ ایشان گفت خب مجروح است دیگر، ناراحت است. من گفتم که در مقایسه با من مثلا بدتر از من است یا بهتر از من است؟ میخواستم که ابعاد مسأله را بفهمم. ایشان گفت همینجورهاست دیگر، حالا بیخود دنبال این قضایا تحقیق نمیخواهد بکنی، اجمالا خبرهای بیرون خیلی شیرین نیست، خیلی جالب نیست، خب بله، بعضیها هم شهید شدند و اینها.
ایشان من را در نگرانی گذاشت و رفت. من فهمیدم که یک حادثه مهمی است که آقای بهشتی در آن حادثه مجروح شده، به ایشان هم قبل از اینکه بروند گفتم خواهش میکنم هر چه ممکن هست مراقبت به خرج داده بشود، تمام امکانات پزشکی کشور بسیج بشود تا آقای بهشتی را هر جور هست زودتر نجات بدهید و نگذارید که ایشان خدای ناکرده برایش مسألهای پیش بیاید.
بعد که ایشان رفتند افرادی که دور و بر من بودند نمیدانستند که من چقدر خبر دارم و من از آنها به طور آرام آرام مسأله را گرفتم. یعنی به قول معروف زیر زبان آن بچههایی که دور و بر من بودند خود من کشیدم و فهمیدم که ایشان شهید شدند. طبعا برای من بسیار سخت بود با اینکه همه ابعاد حادثه را و خصوصیات حادثه را و کسانی را که شهید شده بودند نمیدانستم که چه جوری است و تا چه حدودی هست. اما نفس شهادت آقای بهشتی برای من یک ضربه فوقالعاده سنگینی بود. تا روزهای متمادی من دائما ناراحت و منقلب بودم و اندک چیزی من را میبرد تو بهر این حادثه تلخ.
مراسم بیعت فرماندهان سپاه - ۱۳۶۸/۳/۱۷
خدا را شکر میکنیم که سپاه رشد کرد، قوی شد و رو به کمال رفت. امروز چیزهای زیادی در سپاه وجود دارد که همه آنها مثبت است. در گذشته، این موفقیتها و امکانات را سپاه نداشت. خوشبختانه بعد از آنکه امام عزیزمان (ره) جانشینی فرماندهی کل قوا را به برادر بسیار ارزشمند و ذیقیمتمان - جناب آقای هاشمی رفسنجانی - دادند، حقیقتا خیال ما از خیلی جهات راحت شد. ایشان برای این سمت، بهترین کس بودند؛ الان هم هستند و انشاءاللّه بایستی همان مسئولیت را ادامه دهند.
مراسم بیعت رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی - ۱۳۶۸/۳/۲۴
مجلس دستگاهی است که حرکت و موضعگیری و سخن او در سطح جهان و سیاستهای بینالمللی، نشاندهنده حرکت کلی نظام است و شما امروز تأثیری را که مجلس و رئیس عزیز و محترم آن در ترسیم و تبیین سیاستهای نظام جمهوری اسلامی در سطح جهانی دارند، میبینید. همین حرکت دیروز مجلس شورای اسلامی و رأی بالایی که به ریاست برادر عزیزمان جناب آقای هاشمی رفسنجانی داده شد، در دنیا انعکاس بسیار وسیعی داشت. این، نشاندهنده حساسیت هرگونه حرکتی است که در مجلس انجام میگیرد.
... من به شدت امیدوار هستم که در سایه مدیریت واحد، موفق به رفع بهتر نارساییها شویم. انشاءاللّه با تصمیم قاطع برادر عزیز و عالیقدرمان جناب آقای هاشمی، برای پذیرش پست مدیریت قوه مجریه - که واقعا مژده و شفایی برای دلهای مردم است - این آرزو محقق شود.
ما منورتر و روشنتر و سابقهدارتر و شناختهشدهتر و دردآشناتر و رمزآشناتر از ایشان با مسائل انقلاب، کس دیگری را سراغ نداشتیم. نمیشود گفت شما بهتر از من ایشان را میشناسید چون سوابق انس و ارادت و آشنایی من با آقای هاشمی، خیلی طولانی است اما شما درمدت کارتان با ایشان در مجلس شورای اسلامی، از نزدیک همه این موارد را خوب احساس کردهاید. ملت ما بحمداللّه ایشان را میشناسند و این، آینده خوبی را نوید میدهد.
حکم تنفیذ پنجمین دوره ریاست جمهوری - ۱۳۶۸/۵/۱۲
... خدا را شکر که اراده و رأی ملت عزیز، بار سنگین امانت و مسئولیت الهی را بر دوش توانای مردی بزرگ از فرزندان اسلام و حواریّین امام عظیمالشأن، عالمی مجاهد و فقیهی اسلامشناس و سیاستمداری هوشمند و مدیری دردآشنا و دلسوز قرار داد. شخصیتی که پرونده تلاشش در راه خدا و مجاهدتش برای حاکمیت دین و اعلای کلمه اسلام، حتی پیش از نخستین روزهای شروع نهضت آغاز شده و سرگذشت رنجها و سختیها و فعالیتهای کمنظیر را در خود گنجانیده است. چهره موجهی که به برکت حرکت در صراط مستقیم انقلاب، همواره امین امام و محبوب امت بوده و انشاءاللّه از این پس نیز خواهد بود. بیشک، این یک دستاورد بزرگ است که همزمان با انجام اصلاحات در قانون اساسی که زمینهی اداره صحیح کشور را فراهم ساخته، مدیریت اجرایی کشور در دست توانای کسی همچون رئیسجمهور منتخب ملت قرار گیرد و امید است همچنان که مردم قدرشناس و هوشمند کشورمان انتظار میبرند، تأییدات و تفضلات الهی، راه را به سوی رفع مشکلات و تحقق آرمانهای انقلاب هموار سازد.
دیدار اعضای هیأت دولت - ۱۳۶۸/۶/۸
من باید به مردم عزیزمان تبریک عرض کنم چون رئیس جمهوری با این خصوصیات، حقیقتا برای ملت و انقلاب و کشور ما یک موهبت الهی است. وجود جناب آقای هاشمی و مسئولیتشان، هر دو برای مردم و بر ما نعمت است. من، قدر این نعمت را میدانم و مطمئنم که مردم هم قدر این نعمت را میدانند و این را در رأی خود و اعلام وفاداریشان نشان دادند و بعد از این هم، انشاءاللّه نشان خواهند داد.
دیدار ائمه جمعه سراسر کشور - ۱۳۶۹/۳/۷
همانطور که امام (ره) مکرر میفرمودند، مثل اختلافات طلبگی باید عمل کرد. یعنی دو نفر طلبه و هممباحثه، سر مسألهای جنجال و بحث دارند ولی در حقیقت با هم دوستند و مشکلی با یکدیگر ندارند. دو نفر رفیق، از دوران طلبگی تا دوران اجتهادشان، سر مسألهای بحث میکنند. این، در فلان مسأله اصولی، عقیدهای پیدا میکند، او هم عقیده دیگری پیدا میکند. فرض کنید در بحث ترتب، با هم مباحثه میکنند. این آقا، نظر «آخوند» را قبول کرده، آن یکی، نظر فلان شخص را قبول میکند. بزرگ هم که میشوند، هر دو نفر نظراتشان را دارند و با یکدیگر رفیق هم هستند. اختلاف نظرهای سیاسی، باید همینطور باشد.
آن چیزهایی که مشترک است، مسائل اصلی و حیاتی روز است که به خصوص به مسأله حمایت و پشتیبانی از دولت اشاره کردم. اصلا به سرانجام رسیدن انقلاب، به این متوقف است. در مورد همه دولتها، این نکته صادق است و در مورد این دولت - که در رأسش، شخصیتی مثل آقای هاشمی رفسنجانی قرار گرفته است - نیز صادق است. انصافا وضع ایشان، اظهرمنالشّمس است و فایده ایشان برای انقلاب و اسلام، برای همه واضح و روشن میباشد. حمایت از این دولت، مضاعفا واجب و لازم است. مبادا خدای نکرده ائمه جمعه تحت تأثیر حرف این و آنی قرار بگیرند که گاهی چرندی، اتهام بیربطی و یا مطلب واهی و بیاساسی را مطرح میکنند.
دیدار اعضای هیأت دولت - ۱۳۶۹/۶/۱
یکی از چیزهایی که ما همیشه به عنوان فضایل برجسته جناب آقای هاشمی در ذهن داشتیم و مشاهده میکردیم، حضور فداکارانه و مدبرانه ایشان در صحنههای جنگ تحمیلی بود و حقیقتا زبان قاصر است از اینکه آن زحمات و آن فداکاریها را سپاسگزاری کند. من آن شبهای دشوار، آن لحظات پُر هم و غم و پُرمسئولیتی را که ایشان در مقابل چشم همه ما گذراندند - که همیشه مورد تشکر امام بزرگوارمان (رضواناللّهتعالیعلیه) هم بود - فراموش نمیکنم. ما حالا میخواهیم این تشکر را به صورت یک حرکت سمبلیک مجسم کنیم و این نشان فتح را به سینه جناب آقای هاشمی الصاق نماییم.
دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی - ۱۳۶۹/۹/۱۹
حضور جناب آقای هاشمی برای این شورا مغتنم است. البته ایشان شکستهنفسی میکنند اما واقعا اینطور است ... من همیشه به رفقا میگفتم که اگر آقای هاشمی یک بار در جلسه ما شرکت میکنند، ما در آن جلسه یک عالم پیشرفت میکنیم. واقعا آنوقت اینطور بود. ایشان، آنوقتها به این شورا خیلی کملطف بودند ولی من حالا گاهی هم که میبینم ایشان بحمداللّه مجبورند که هر هفته شرکت کنند، خیلی خوشحال میشوم که بالاخره هیچ چارهای جز این ندارند! آنوقت، اینطور نبود. گاهی مثلا شش ماه میشد که ایشان اصلا هیچ یادی هم از شورا نمیکردند! امروز اینطور نیست و حضور ایشان واقعا یک برکت است. من هر وقت این نکته یادم میآید، خیلی خوشحال میشوم. آقایانی که در آنوقت تشریف داشتند، لابد یادشان است که مکرر میگفتم وقتی ایشان شرکت میکنند، جلسه حرکتی پیدا میکند و یک قدم به جلو برمیدارد. واقعا ایشان در جلسه خیلی مؤثر بودند، حالا هم که بحمداللّه مرتب شرکت میکنند.
دیدار وزیر و مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - ۱۳۷۱/۹/۴
آقای هاشمی رفسنجانی، کتابی به نام «سرگذشت فلسطین» ترجمه کرد. از اولی که این کتاب درآمد - تقریبا اندکی پس از انتشار - تا پیروزی انقلاب، ممنوع شده بود. البته بارها چاپ شد اما مخفیانه. در این کتاب چه بود که در ده کتاب دیگر درباره فلسطین نبود؟ درست توجه کنید! کتاب برای فلسطین که کم نبود. شما میدانید دیگر! لابد اغلب آقایان خواندهاید. بنده نیز همینطور دیدهام و خواندهام. شاید ده عنوان کتاب درباره فلسطین از این روشنفکران چپ و شبه چپ در جامعه وجود داشت اما چون آن کتاب صبغه اسلامی داشت، چون یک روحانی آن را ترجمه کرده بود، چون یک مبارز دینی آن را نوشته بود، از اول تا آخر ممنوع بود!
دیدار جمعی از روحانیون - ۱۳۷۲/۳/۲۶
جای شکرگزاری از مردم و سپاس از خداوند است که این انتخابات، همچنان که شایسته آن بود، منتهی به انتخاب یک شخصیت و چهره محبوب شد که حقیقتا عنوان ریاست جمهوری، بر او چیزی نمیافزاید. رئیسجمهوری که شما مردم انتخاب کردهاید، یکی از ارکان انقلاب بزرگ ماست و در این سخن، هیچ مبالغهای نیست. چهرهای که در طول بخش عمده عمر خود، یکپارچه در خدمت انقلاب و اسلام و این مبارزه بزرگ بوده و جوانی خودش را یکسره در این راه به پای اسلام و انقلاب نثار کرده است. این برای یک ملت افتخار است که با یک انتخابات آزاد، در یک محیط کاملا روشن و بیغبار و در حالی که همگان میتوانند آزادانه تصمیمگیری و انتخاب کنند - در این نوبت انتخابات، این معنا از همیشه واضحتر هم بود - علیرغم تبلیغات دشمن، مردم رشد و درک والای خود را نشان دادند و یک چهره بیغبار بیخدشه روشن افتخارآمیز را که سرگذشت او سرگذشت فداکاری است، برای ریاست جمهوری انتخاب کردند.
مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری - ۱۳۷۲/۵/۱۲
امروز، انشاءاللّه برای ملت ایران روز مبارکی است؛ شروع یک دوره دیگر از مسئولیت و مدیریت رئیسجمهور عزیز و کارآمد و گرامیمان که حقیقتا با توجه به اوضاع و احوال جهانی و مطامع دشمنان و تلاشی که دشمن در این برهه مبذول کرد، یک نعمت بزرگ الهی است. البته بنده باید قبلا از مردم عزیزمان تشکر کنم. آنها بودند که با هوشیاری و احساس مسئولیتشان به صحنه آمدند، انتخابات را رونق بخشیدند و این انتخاب درست و صائب را انجام دادند.
... تکیه ما بر مسأله اجرا و اینکه ما اینقدر از پروردگار عالم شکرگزاری میکنیم، برای این است که بحمداللّه، مدیریت کشور، در دست یک شخصیت موجه و آزموده و شناختهشده قرار گرفته که بنده از سال ۳۶ تا به حال، یعنی قریب چهل سال است، ایشان را از نزدیک میشناسم و در میدانهای مختلف، با هم و در کنار هم بودهایم؛ با هم کار و با هم فکر کردهایم. یک آزمایش چهل ساله، برای ایجاد اعتماد در انسان، کافی است. من در همه این مدت، ایشان را در راه خدا، در راه حقیقت، در راه اعتلای کلمه دین و پیشبرد اهداف اسلامی مشاهده کردم و هرگز ایشان را از این راه، جدا و منحرف ندیدم.
حکم تنفیذ ششمین دوره ریاست جمهوری - ۱۳۷۲/۵/۱۲
... خدای بزرگ را سپاس که در این نوبت نیز، رأی مصیب ملت، مسئولیت را به دستهای توانای مردی سپرد که در میدانهای دشوار، لیاقت و امانت و صلاحیت و کاردانی و برجستگی او را آزموده بود. مردی بزرگ از سابقین اوّلین انقلاب و از حواریّین و انصار دیرین امام راحل. عالمی متفکر، سیاستمداری هوشمند، فقیهی زمانشناس، مجاهدی خستگینشناس، برادری مهربان برای ضعیفان و مدیری کاردان برای کشور.
اینجانب ضمن تبریک به ملت عزیزمان برای این حسن انتخاب و با معرفت به مقام و مرتبت والای شخصیت برجسته و چهره منور نظام جمهوری اسلامی و رکن رکین انقلاب و بازوی توانا و زبان گویای آن، جناب آقای هاشمی رفسنجانی دامعُلاه، رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم.
دیدار اعضای هیأت دولت - ۱۳۷۲/۶/۳
بنده آقایان و به خصوص جناب آقای هاشمی را که واقعا این مسئولیت سنگین بر دوش ایشان است، دعا میکنم. ایشان هم حقیقتا جزو صلحای زمان ما هستند. خدا را شکر میکنیم که این مسئولیت به دست کسی مثل ایشان است. بنده بهخصوص با نام و پیوسته، ایشان را و همچنین سایر مسئولین و دیگران را دعا میکنم.
دیدار جمعی از روحانیون - ۱۳۷۲/۱۱/۱۷
در صددند روحانیون مؤثر و مفید برای کشور و اسلام و مسلمین را حذف جسمانی کنند. آخرینش همین حادثهای بود که میخواستند در روز دوازدهم در مرقد امام به وجود آورند و یک شخصیت برجسته مفید فدایی برای اسلام و مسلمین و نظام جمهوری اسلامی را از ملت مسلمان بگیرند. این مردی که جوانی و عمر خودش را تا آنجایی که ما دیدیم و فهمیدیم و شناختیم - و کسانی هم که ایشان را میشناسند، میدانند - در این راه گذاشته است؛ یعنی رئیسجمهور محبوب ما را میخواستند از ما بگیرند که بحمداللّه، دست شکسته شیطانها، در بسیاری از موارد، از جمله در این مورد ناکام ماند و انشاءاللّه که همیشه در خیانتها و خدعههایشان ناکام خواهند ماند.
دیدار مدیران و مسئولان مطبوعات کشور - ۱۳۷۵/۲/۱۳
بدانید که امروز در دنیا هیچ رئیس جمهوری مثل آقای هاشمی، چنین ساده و بیتشریفات زندگی نمیکند. بنده در دوران ریاست جمهوری خود، بارها به کشورهایی که به اصطلاح کشورهای انقلابی بودند، مسافرت کردم. در فلان کشور، رئیس جمهوری که تا دیروز در چادر زندگی میکرده است - به طوری که خودش یا وزیر خارجهاش میگفت با تفنگ معمولی، هشت سال زیر چادر زندگی میکردهاند - در قصر امروزش که از ما در آن پذیرایی مینمود، چنان تشریفات و جبروتی حاکم بود و چنان تقلید و عکسبرداری دقیقی از حاکم پرتغالی که قبل از وی در آن کشور زندگی و حکومت میکرد، کرده بود که انسان در شگفت میماند! مسئولین کشورهای دیگر، این طور زندگی میکنند!
دیدار مسئولان وزارت فرهنگ و آموزش عالی - ۱۳۷۵/۲/۲۹
اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی باید در جهت تقویت روند کار و فعالیت این شورا تلاش کنند و همت خود را فقط برای به انجام رساندن این وظیفه اساسی به کار گیرند. در راس شورای انقلاب فرهنگی، شخصیتی مانند آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان یک عنصر صد در صد فرهنگی قرار دارد که این شورا با اتکاء به آن میتواند منشاء تصمیمات و خدمات بزرگی برای مسائل فرهنگی کشور باشد.
دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) - ۱۳۷۵/۳/۲۰
ایران کشور جهاد فی سبیل الله است و در راس کشور عناصر مؤمن، مجاهد، آگاه و صمیمی قرار دارند و شخصیت مبارز و مجاهدی مانند آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور این کشور است که تمامی عمر خود را در جهاد گذرانده و اکنون نیز شب و روز در جهاد فی سبیل الله قرار دارد.
پس از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری - ۱۳۷۶/۳/۲
برای شخص من، هیچ کس آقای هاشمی رفسنجانی نخواهد شد.
آخرین دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت ششم - ۱۳۷۶/۵/۹
من فراموش نمیکنم، روزهای بعد از جنگ در آن جلسهای که به دستور امام تشکیل شد، چند نفری برای طرح خطوط اصلی بازسازی کشور نشستیم؛ به نظر خودمان آرزوهای بزرگی را در آن نوشتهها آوردیم، بحث کردیم و تصور نمودیم که انشاءاللّه در طول چندین سال انجام گیرد. آنچه در این هشت سال ریاست جمهوری شما اتفاق افتاده، از آنچه که آن روز ما آرزو داشتیم، بیشتر است و حقیقتا کشور بازسازی شد.
... لازم میدانم - بهخصوص - نظر خودم را درباره بخشی از علل موفقیت این دولت ذکر کنم. هم اینها برای مردم نافع است، هم برای مسئولینی که در طول زمان - در آینده - حضور خواهند داشت، بلاشک نافع است.
بخش قابل توجهی از این، به خصوصیات شخص آقای هاشمی برمیگردد؛ یعنی واقعا برخی از خصوصیات در ایشان هست که تأثیر تام و تمامی در این موفقیتها داشته؛ از قبیل برخورداری ایشان از روحیه کار، پرکاری، روحیه ابتکار و نوآوری و ورود در میدانهای جدید و ناپیموده، همت بلند در امر سازندگی و نترسیدن از طرحهای بزرگ و اقدامکردن شجاعانه در مورد کارهای بزرگ و شیوه مدیریت باز که در ایشان وجود داشت و این به همکاران ایشان امکان میداد که ابتکار و تلاش خودشان را به کار بیندازند و از آن استفاده کنند. ایمان عمیق به توانایی خود نیز نقش زیادی داشت. همچنین هوشمندی در شناخت مسائل و مضایق و پیدا کردن راه حلها، بخشی از خصوصیاتی است که بلاشک مؤثر بود.
پیام به مناسبت حضور پر شور ملت ایران در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری - ۱۳۸۴/۴/۴
نقش مؤثر و تعیینکننده نامزدهای ریاست جمهوری در خلق این حماسه بزرگ ملی، انکارناپذیر و سپاس از آنان بر همگان لازم است. اینجانب تشکر وافر خود را به همه آقایان بهویژه به جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای هاشمی رفسنجانی که خود از ذخائر انقلاب و از چهرههای برجسته نظام جمهوری اسلامی ایرانند تقدیم میدارم و امیدوارم این برادر عزیز و همسنگر دیرین مانند همیشه در عرصههای مهم نظام اسلامی نقشآفرین باشند.
دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - ۱۳۸۹/۱۲/۱۹
از همه آقایان تشکر میکنیم، بهخصوص از جناب آقای هاشمی رفسنجانی، برای اینکه در این اجلاس، انتظار خصمانهای را که دشمنان داشتند، خنثی کردند. آنها انتظار داشتند که بین خبرگان امت اختلاف بیفتد، رقابتها به صورت رقابتهای متعارف دنیای مادی در بیاید و مسابقه در خدمت، تبدیل بشود به رقابت منفی در تصرف مراکز و جایگاهها که این بحمداللّه نشد. خب، از جناب آقای هاشمی انتظار هم همین بود؛ با توجه به سابقه عقل و احساس مسئولیتی که در ایشان همیشه ما مشاهده کردیم.
خطبههای نماز جمعهی تهران - ۱۳۸۸/۳/۲۹
آقای هاشمی را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهای بعد از انقلاب نیست؛ من از سال ۱۳۳۶ - یعنی ۵۲ سال قبل - ایشان را از نزدیک میشناسم. آقای هاشمی از اصلیترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزین جدی و پیگیر قبل از انقلاب بود. بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در کنار امام بود. بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب میکرد و به مبارزین میداد. اینها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهای زیادی داشت: هشت سال رئیس جمهور بود، قبلش رئیس مجلس بود، بعد مسئولیتهای دیگری داشت. در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش از انقلاب یک اندوختهای درست کرده باشد. اینها یک حقایقی است، اینها را باید دانست. در حساسترین مقاطع ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده. من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلافنظر داریم که طبیعی هم هست ولی مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگری فکر کنند.
پیام تسلیت - ۱۳۹۵/۱۰/۱۹
«بسم الله الرحمن الرحیم
انّا لله و انّا الیه راجعون
با دریغ و تأسف خبر درگذشت ناگهانی رفیق دیرین و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی و همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را دریافت کردم. فقدان همرزم و همگامی که سابقه همکاری و آغاز همدلی و همکاری با وی به پنجاه و نه سال تمام میرسد، سخت و جانکاه است. چه دشواریها و تنگناها که در این دهها سال بر ما گذشت و چه همفکریها و همدلیها که در برهههای زیادی ما را با یکدیگر در راهی مشترک به تلاش و تحمل و خطرپذیری کشانید. هوش وافر و صمیمیت کمنظیر او در آن سالها، تکیهگاه مطمئنی برای همه کسانی که با وی همکار بودند بهویژه برای اینجانب به شمار میآمد. اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهههایی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بینالحرمین کربلای معلی بود به کلی بگسلد و وسوسه خناسانی که در سالهای اخیر با شدت و جدیت در پی بهرهبرداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد. او نمونه کمنظیری از نسل اول مبارزان ضد ستمشاهی و از رنجدیدگان این راه پرخطر و پرافتخار بود.
سالها زندان و تحمل شکنجههای ساواک و مقاومت در برابر این همه و آنگاه مسئولیتهای خطیر در دفاع مقدس و ریاست مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و غیره، برگهای درخشان زندگی پر فراز و نشیب این مبارز قدیمی است.
با فقدان هاشمی اینجانب هیچ شخصیت دیگری را نمیشناسم که تجربهای مشترک و چنین درازمدت را با او در نشیب و فرازهای این دوران تاریخساز به یاد داشته باشم.
اکنون این مبارز کهنسال در محضر محاسبه الهی با پروندهای مشحون از تلاش و فعالیت گوناگون قرار دارد و این سرنوشت همه ما مسئولان جمهوری اسلامی است.
غفران و رحمت و عفو الهی را برای وی از صمیم قلب تمنا میکنم و به همسر گرامی و فرزندان و برادران و دیگر بازماندگان ایشان تسلیت عرض میکنم.
غفرالله لنا و له»
دعای بدرقه - ۱۳۹۵/۱۰/۲۱
اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ أمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِه مِنَّا اَلّلهُمَّ إِنْ کَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِه وَإنْ کَانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْه وَاغْفِرْ لَهُ. اَلّلهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِهِ فی الغَابِرِینَ وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین - خدایا همانا این بنده تو و فرزند بنده تو و فرزند کنیز تو است که بر تو درآمده و تو بهترین میزبانی. خدایا ما جز خوبی از او سراغ نداریم و تو داناتری به حال او از ما. خدایا اگر او نیکوکار است پس بیفزا در احسان او و اگر بدکار است پس از او درگذر و او را بیامرز. خدایا او را قرار ده در نزد خود در بالاترین جایگاهها و جانشین او باش بر خاندانش در میان سایر زندگان و رحم کن بر او به رحمت خودت ای مهربانترین مهربانان.
و این پایان ۵۹ سال گفتوگوست در واپسین فراز نماز بر پیکر رفیقی دیرین که فقدانش سخت است و جانکاه ...
گردآوری: حسامالدین قاموس مقدم - ایسنا
انتهای پیام
افزودن دیدگاه جدید