کدخبر :17316 پرینت
29 مهر 1393 - 13:03

پشت پرده کناره گیری برادر هاشمی از کارگزاران (+تصویر پیامک‎ها)

متن خبر
روزنامه ی آرمان در مقادمه ی گفتگویی با محمد هاشمی، برادر آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشت: در شش هفته پس از استعفا آن را رسانه‌ای کرد چون اعتقاد داشت نباید آرامش حزب کارگزاران برهم بخورد. دلیل استعفایش مفصل است و نمی‌توان آن را در یک یا دو خط توضیح داد. استفاده از نیروهای غیرحزبی یا هر موضوع دیگری بود جداشدن از کارگزاران برای محمد هاشمی سخت بود چون خودش هم معتقد است نقش پدرخوانده برای این حزب داشته است. او از کارگزاران رفت تا وقت این حزب درگیر مسائل حاشیه‌ای نشود و برای اعضای این حزب آرزوی موفقیت می‌کند و معتقد است اعضای شورای مرکزی این حزب باید مسیر تعیین‌شده در بدو تاسیس را اجرا کند. او می‌گوید که دوست ندارد حزب کارگزاران به سرنوشت احزابی مانند مشارکت دچار و انحلالش اعلام شود. هاشمی در بخشی از گفت‌وگو خوشحالی برخی اعضای جدید این حزب از استعفای خود را نمایان شدن درستی تصمیمش می‌نامد. محمد هاشمی در راستای اهداف استعفایش که آن را یک اخطار و هشدار برای سایرین می‌داند.
 
 
به گزارش سیتنا به نقل از انصاف نیوز، متن گفتگو با محمد هاشمی در پی می آید:
 
احتمالا اولین سوال آرمان را افراد زیادی در این روزها از شما پرسیده‌اند که همان دلیل استعفایتان از حزب کارگزاران است. دلیلش چه بود؟
بیشترین نگرانی من این بود که کارگزاران به سرنوشت احزاب دیگر مثل مشارکت دچار شود. ولی به هر حال برخی رسانه‌ها مطالب را کم و زیاد می‌کنند و مطالب، به گونه‌ای دیگر انعکاس داده می‌شود.
 
 مشارکت که به آن اشاره کردید منحل اعلام شد یعنی احتمال داشت کارگزاران هم به وضعیتی برسد که خود خواسته تعطیل  یا منحل اعلام شود؟ 
از شما سوال می‌پرسم که سرنوشت حزب مشارکت چه شد؟ این حزب را تعطیلش کردند اما کارگزاران نوزده سال است که فعالیت دارد، همیشه یک حزب تاثیرگذار بوده و در شرایط زمان، فعالیت می‌کرده است؛ گاهی نیز بر اساس ضرورت فعالیت خود را تنظیم کرده است اما چون یک حزب اندیشه‌محور بوده است، کار خود را تعطیل نکرده است. من نمی‌دانم چرا مشارکت و دیگر احزاب به چه دلیل به این سرنوشت افتادند اما بالاخره تعطیل و منحل شدند که این نشان می‌دهد که به هر حال زوایه‌ای داشتند.
 
ظاهرا جوانانی که  وارد کارگزاران شدند، تمایل داشتند ترکیب به هم بخورد و از خروج افرادی مثل شما استقبال می‌کردند؟
چه کسانی؟
 
آنهایی که دارای سن و سابقه کمتری در فعالیت حزبی بودند و در این دوره عضو شورای مرکزی کارگزاران شدند.
 نمی‌دانم چه گفتند و من چنین چیزی را نشنیدم و اگر راضی‌تر بودند، همین توجیه من، توجیه درستی است. حزب کارگزاران را تا به حال ما در یک بستر مناسب هدایت کردیم و حالا هم برخی (مطابق گفته شما) می‌خواهند منحرفش کنند.
 
جالب اینکه برخی از آنها به وضوح خوشحالی خود را از عدم حضور جنابعالی ابراز می‌کنند.
این خوشحالی بیانگر درستی تصمیم من است. ببینید یک نکته مهمی که اینجا مطرح است، وقتی کارگزاران می‌خواهد خود را توسعه بدهد و افراد و گروه‌هایش را اضافه کند، در خود حزب خیلی نیرو داشت و دارد و کسانی از اول با کارگزاران بودند و اندیشه کارگزاران را قبول داشته و دارند، تعدادشان بسیار زیاد است؛ از نظر ویژگی‌های تحصیلی و... کم  از دیگران که عضو حزب شدند، ندارند. اگر کارگزاران  درصدد توسعه بود می‌توانست از اعضای خودش در شهرستان و تهران که عضو حزب هستند یا علاقه‌مند به حزب بودند، استفاده کند اما اینکه برخی به حزب هجوم آوردند و شیرینی می‌دهند که دیگران نباشند این نشان می‌دهد که می‌خواهند از  فرصت مناسبی، استفاده نامناسبی کنند.
 
پاسخی برای این افراد ندارید که به گفته شما درصدد استفاده نامناسب از فرصت مناسب هستند؟
نه؛ من بنای جدل ندارم. بارها گفته‌ام که اگر می‌خواستم جدال کنم در حزب می‌ماندم و جدال می‌کردم. من حرفم این است که باید در درون حزب آرامش باشد، بتواند به مسئولیتهایش برسد.  تاکید هم می کنم که شرایط کشور بسیار حساس است و احزاب هم در این شرایط حساس وظیفه بسیار سنگینی برای حفظ وحدت و حمایت از نظام دارند. امروز ما به اندازه کافی دشمن در دنیا داریم و توطئه‌های زیادی علیه نظام جمهوری اسلامی هست.
 
 از قول شما نقل شده که حتی اگر جبهه اعتدال هم تشکیل شود نمی‌توانم در آن فعالیت داشته باشم. این جملات یعنی پایان فعالیت سیاسی مهندس محمد هاشمی؟
این جزو اخباری است که متاسفانه برخی رسانه‌ها به صورت نادرست و ناقص منعکس می‌کنند. از من پرسیدند که اگر جبهه اعتدال تشکیل شود شما همکاری می‌کنید؟ من گفتم جبهه متشکل از احزاب و حزب متشکل از افراد است. یعنی یک جبهه باید از اعضای حقیقی تشکیل شود و جبهه را احزاب تشکیل می‌دهند. چون من الان عضو هیچ حزب و دسته و گروهی نیستم، به عنوان شخص حقیقی نمی‌توانم در یک جبهه کار کنم. باید اول عضو یک حزب باشم و بعد اگر آن حزب، با آن جبهه همکاری کرد، من هم در این همکاری خواهم بود. در زمانی که آن سوال مطرح شد نیز من این توضیح را دادم اما این بخش‌های آن حذف شده و همین جمله که «من نمی‌توانم با جبهه اعتدال همکاری کنم» از مصاحبه باقی مانده است. بالاخره وقتی سر  و ته خبر را می‌زنند این طور اشکالات پیش می‌آید. به نظرم این مطبوعات امانت دار نیستند و حداقل اگر کلمات طولانی می شود مفهوم را تغییر ندهند.
 
 یکی از مسائلی که درباره بسیاری احزاب مثل کارگزاران یا دیگر احزاب مطرح می‌شود این است که عدم تغییر دبیرکل برای یک مدت طولانی باعث می‌شود حزب دچار درجا زدن و رکود شود. شما در این باره چه نظری دارید؟
لزوما این طور نیست. دبیرکل که همه چیز حزب نیست. دبیر کل اداره حزب یک سری از مسئولیت‌ها و وظایف خاص را بر عهده دارد اما همه کار حزب بر عهده او نیست. حزب کمیته‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ایدئولوژیک دارد که فعال هستند پس همه چیز در اختیار دبیرکل نیست و به نظر من هیچ مشکلی از این بابت نیست.
 
 برخی نیز معتقدند حزب کارگزاران مثل حزبی بود که از سوی رقیب گفته می شد در یک فولکس جا می‌شوند یعنی همیشه 2 یا 3 عضو این حزب حضورشان مشهود است و جامعه، اطلاعی از سایر اعضا ندارد.
اتفاقا حزب نیروهای زیادی داشت! اما این نیروها فعالیت  و حضور سیاسی و اجتماعی نداشتند که با نیرو نداشتن متفاوت است. در سال 88 به بعد اتفاقاتی افتاده بود که اعضای حزب به این نتیجه رسیدند، فعالیت سیاسی به مصلحت نیست. اما این به معنای کم بودن اعضای حزب نبود.
 
  در این زمینه انتقادی به کارگزاران است چون این حزب در روزهای سخت جریان اصلاح طلب که به طور طبیعی پس از هر شکست وجود دارد، عرصه را خالی کرد و حضوری در کنار سایر اصلاح‌طلبان نداشت. 
ببینید؛ شاید اینجا برای طرح این مسائل مناسب نباشد اما آنها با چه هدفی وارد میدان شدند؟ اگر این اتهاماتی که گفته می‌شود برای ساختارشکنی آمدیم، آیا ساختارشکنی کار خوبی است؟
 
 یعنی می گویید اصلاح طلبان برای ساختارشکنی آمده بودند؟
نه؛ من نمی‌گویم. من می‌گویم اتهامشان این است و شما می‌گویید فعالیت می‌کردند. فعالیت در چارچوب حزب، آرمان‌ها و اهداف عالی حزب خوب است. اما به هر حال حزب باید تابع قوانین کشوری باشد که در آن کشور فعالیت می‌کند.
 
یعنی شما معتقدید کارگزاران،حزب روزهای آرام و مطمئن است؟
بله! کارگزاران سعی کرده بود، اینگونه باشد.  به نظر من الان هم کارگزاران اینگونه است. این حزب ساخته نشد که بخواهد در کشور تشنج ایجاد کند. کارگزاران یک حزب اندیشه‌ای بود که در شعار آن این امر مشخص است «عزت اسلامی، تداوم سازندگی برای ایرانی آباد» این هدف و شعار حزب از بدو تاسیس بوده که همواره به آن معتقد بوده است. از زمانی که حزب کارگزاران تاسیس شده است، شعار تداوم سازندگی را در کشور مطرح کرد، برخی جناح‌ها مطرح می‌کردند که اگر پل ساختن ارزش است، پس مالزی از ما جلوتر است چون بیشتر پل ساخته است! ببینید تفکر آنها چه بود؟ اما امروز همه جناح‌ها و شخصیت‌های حقیقی و حقوقی صحبت از توسعه متوازن می‌کنند و از ضرورت سازندگی صحبت به عمل می‌آورند. چشم انداز بیست ساله بر اساس سازندگی تنظیم شده و همه تلاش می‌کنند تا به آن نقطه برسیم. در این بستر کارگزاران حرکت کرد و در بخش‌های مختلف توانست برخی ضوابط و قوانین را تغییر دهد و به مرحله اجرایی برساند. البته این که این مسائل در مرحله اجرا تا چه اندازه موفق بوده است مسئله دیگری است. این بحث حزبی ما نیست. ما روزی که در کشور، فرض کنید در سال 75 یا 76 این تفکر در کشور وجود داشت که توسعه و سازندگی ارزش نیست و نباید به دنبال آن رفت اما امروز این تفکر فراگیر شده است؛ این اندیشه کارگزارانی است. کم بودند یا زیاد، به هر حال این چارچوب فکری آنان است که با یک هدف روشن به دنبال برنامه‌های خود هستند. 
 
 با همه این توضیحات اما نمی‌توان خاموشی کارگزاران در برخی مقاطع را انکار کرد.
وقتی شرایط خاص شد، کارگزاران تصمیم گرفت فعالیت خود را کم کند. کارگزاران در مقطعی می‌توانست شب‌نامه در کشور توزیع کند یا اقدامات این چنینی انجام دهد اما هدف کارگزاران این بوده که در کشور آرامش وجود داشته باشد. ما دشمنان جدی داریم در خارج از کشور با انقلاب موافق نیستند و امروز هم می‌بینید که وضعیت کشورهای جهان چگونه است، یک گروهی به اسم داعش به اسم مسلمانی، مسلمان‌کشی می‌کنند. در این وضعیت طبیعی است که حزبی مثل کارگزاران به دنبال تنش‌زایی و ایجاد مشکل برای کشور نباشد. فکر می‌کنید جنگ مذهب علیه مذهب را برای چه راه انداخته‌اند؟ برای آنکه بگویند اسلام کارایی مدیریت جامعه را ندارد. در حالی که نظام جمهوری اسلامی بر این پایه استوار است که اسلام می‌تواند جامعه را اداره کند. حکومت اسلامی، دولت اسلامی، در حد اعلا می‌تواند کشور را اداره کند و در زمینه‌های مختلف علوم و اقتصاد پیشرفت کند و اگر امروز ایران را با کشورهای دیگر مقایسه کنید می‌بینید که کشور در بهترین شرایط قرار دارد و کشورهای دیگر هیچ‌کدام این انسجام و پیشرفت را نداشته‌اند. البته مشکلات وجود دارد و ما منکر مشکلات نیستیم اما کجا مشکل نیست؟ در مقطعی از زمان که انقلاب پیروز شد جهان دو قطبی بود. یک قطب شرق به رهبری شوروی و چین به عنوان قطب سوسیالیزم و کمونیسم و یک قطب دیگر آن غرب بود به عنوان قطب کاپیتالیسم و سرمایه‌داری. انقلاب اسلامی این معادله را به هم زد و جهان دیگر آن دو قطبی نیست. سرنوشت شوروی را که همه دیدیدم چه شد. امام (ره) هم این سرنوشت را پیش بینی کرده بود. فقط یک طرف مانده. کاپیتالیسم یاسرمایه‌داری یا لیبرالیسم. این لیبرالیسم در نقطه مقابل اسلام قرار دارد. البته اسلامی که در جمهوری اسلامی ایران قرار دارد وگرنه لیبرالیسم هیچ مخالفتی با اسلامی که در عربستان اجرا می‌شود ندارد! با اسلام بحرین و قطر که موافقند اما با اسلامی که جمهوری اسلامی ایران معرفی کرده بود و امام (ره) آن را پیاده کرده بود مخالفت می‌کنند. خودشان سال‌ها تلاش کردند و جنگ تحمیلی هشت ساله را بر دوش کشور گذاشتند که این اسلام را از میان ببرند. تحریم و ترور کردند و هر کاری توانستند کردند تا نظام را عوض کنند. آمریکایی‌ها با دو ادبیات با ما در این سالها صحبت کردند. گفتند یا تغییر رفتار یا تغییر نظام. خواست لیبرال این بود. در مقاطع مختلف می‌آمدند و استراتژی خود را تغییر می‌دادند. جنگ هشت ساله را تحمیل کردند و صدام را تجهیز کردند اما دیدند نمی‌توانند. بعد گفتند حالا که تغییر نظام ممکن نیست به دنبال تغییر رفتار باشیم. خواستند ایران رفتارش را تغییر دهد. به هر حال یک کشور با یک ایدئولوژی مشخص وارد عرصه قدرت جهانی شده است. شروع به کارهای دیگر کردند. شروع به تحریم ‌کردند. شروع به حمایت‌ از گروه‌هایی مثل القاعده کردند. بعد همان صدام و همان القاعده برای خود آنها دردسر‌ساز شد و به جای آنکه ایران از این دشمنان آسیب ببیند خود آمریکا بود که در یازده سپتامبر از این ناحیه آسیب دید. کویت که یکی از دولت‌های هم‌پیمان آمریکا است توسط عراق اشغال شد و آمریکا مجبور شد با نظامیان خود برای مقابله با تجهیزات خودشان استفاده کند. بعد هم داعش را درست کردند. بعد هم ائتلاف مبارزه با داعش را. اینها همه نقشه‌های خودشان است. این ائتلاف یک دروغ بزرگ است. اگر هم جایی بمباران شده علیه داعش نبوده به نفع این گروه تروریستی بوده است. مثلا زیربناهای سوریه را به بهانه مبارزه با داعش از بین برده‌اند. ما یک نظامی هستیم که امام (ره) آن را طراحی کردند که نظامی اسلامی است با قرائت منحصر به فرد خود از مکتب اهل بیت و همان زمان هم امام (ره) بین این اسلام و اسلام آمریکایی قائل به تفاوت بودند. اسلام آمریکایی همین است و ما در برابر آن یک مسئولیت بزرگ تاریخی داریم.
 
منظورتان از «ما» چیست؟
جمهوری اسلامی ایران. یک مسئولیت بزرگ داریم که امروز، میراث سی و چند ساله نهضت اسلامی را پاسداری کنیم. یک طرف این اندیشه، امام (ره) است و طرف دیگر اندیشه‌ای که به نظر من باطل است. حالا ممکن است ما در جبهه خودی هم مشکلاتی داشته باشیم. من به هیچ وجه نمی‌خواهم ادعا کنم که ایران امروز گل است! به هر حال ما هم کشوری با جمعیت 70-80 میلیونی هستیم که به خاطر مشکلات مختلف در زمان مختلف رو به رو بوده است اما احزاب و اشخاص در حال حاضر برای پاسداری و حفاظت از این نظام و آماده کردن بسترهای توسعه در جامعه و مسائل گوناگون مسئولیت بسیار سنگینی دارند و این باید هدف احزاب باشد. اگر همچنان که امروز مد شده است بخواهند افرادی در احزاب مختلف بیایند یا احزاب جدید راه بیندازند که مجلس را بگیرند اصلا مشخص کرده‌اند که مجلس را برای چه می‌خواهند بگیرند؟ مجلس را برای منافع حزبی می‌خواهند یا برای خدمت به این کشور و به این مردم؟ اگر برای خدمت می‌خواهند وارد مجلس شوند، این که دعوا ندارد. همه وارد یک رقابت سیاسی شوند و اصلا مسابقه برای خدمت مردم خیلی هم پسندیده است. تا آنجایی که به یک اصل مهم‌تر زیان و ضرر نزدند. به انسجام ملی و وحدت ملی ضربه نزدند و این بستری که درست شده، بستری برای سوءاستفاده دشمن نشود . خاطره‌ای تعریف کنم؛ در زمان مجلس دوم 99 نفر از نمایندگان انتقاداتی نسبت به وضع موجود داشتند و مسائل را با ادبیاتی تند مطرح می‌کردند. امام (ره) در آن زمان این افراد را مورد خطاب قرار دادند. چون مواضع این افراد بلافاصله در رادیو اسرائیل و رسانه‌های دیگر ضد انقلاب منعکس می‌شد و آن را نشانی از جدایی و تفرقه در جمهوری اسلامی ایران می‌دانستند. امام (ره) در آن زمان به این افراد گفتند «این تذهبون» کجا می‌روید؟ امروز در مجلس چرا حرفی می‌زنید که خوراک برای بی بی سی و اسرائیل درست می‌کنید؟ من معتقدم حزب و تشکیلات و فعالیت سیاسی خوب است منتها باید در جهت صحیح از آن استفاده شود. حالا آن شرایطی است که پیش می‌آید.
 
 استعفای شما هم به همین مسائل باز‌می‌گشت؟
به هر حال برای من که نوزده سال با یک تشکیلات همراه بودم و تجربیاتی را هم دارم و دارای تحلیل سیاسی بودم و هستم و خواهم بود، تصمیم برای استعفا از حزب کارگزاران سخت بود. مبتنی بر تحلیل سیاسی و تجربیاتی که داشتم ، به این تصمیم سخت رسیدم اما وقتی به این جمع‌بندی رسیدم، خروج از حزب برای پرهیز از تفرقه و جدایی در آن برای من کار بسیار شیرینی بود. اصلا سخت نبود. رسیدن به آن تصمیم برای من مشکل بود اما وقتی به آن تصمیم رسیدم می‌دانستم که دارم با یک هدف از حزب خارج می‌شوم و این کار برای من شیرین بود. البته در عین شیرینی هشداری بود برای دیگر دوستان حزب که برخی تندروی‌ها و مسائل این‌چنینی ممکن است حزب را به سمتی ببرد که به سرنوشت احزاب منحل شده دچار شود. در حقیقت این خروج اخطار یا هشداری بود به این دیگران که این مسائل را بیشتر رعایت کنند. حالا از این به بعد من مسئولیتی درون حزب ندارم. اگر دوستانی که هستند، بودند و اضافه شدند، بخواهند همین مسیری را که حزب در طول سال‌های فعالیت خود پیموده بود، ادامه دهند، ما دعایشان می‌کنیم. اما اگر خدای نکرده انحرافی به وجود بیاید و سرنوشت حزب را به احزابی گره بزنند که قبلا در آنها عضویت داشتند، اینجا تصمیم با بزرگان حزب است که چه واکنشی نشان دهند.
 
مسئله همین است که ممکن است خروج شما از حزب باعث شود میانه‌روها در حزب ضعیف‌تر شوند چون شما به نوعی چتر میانه‌روی حزب را در دست داشتید؟ حتی استعفای شما از سوی اصولگرایان به استعفای پدرخوانده کارگزاران تعبیر شد؟
این مسائل تا حدی درست است. به هر حال من مسئولیت بالایی در کارگزاران داشتم. آنچه که برای من مهم است، نحوه مسئولیت پذیری و مسئولیت است. همانطور که گفتم شرایط کشور حساس است. بعد از انتخابات سال گذشته یک آرامش نسبی و یک امید نسبی در مردم ایجاد شده است. چون در 24 خرداد سال قبل مردم خواستار تغییر بودند و به خواست مردم یک تغییر در مدیریت اجرایی کشور به وجود آمده و ثمره آن تغییر، آرامش و امید  در جامعه است. حال هر چیزی که بخواهد مخل این آسایش مردم باشد و بخواهد لطمه‌ای به امید و آینده مردم بزند، پسندیده نیست. اگر مسئله‌ای بخواهد انسجام مردم را لطمه بزند پسندیده نیست. در این زمینه احزاب نقش اساسی دارند چون پل ارتباطی بین حکومت و مردم هستند و وظیفه سنگینی دارند. حال اگر کسی درون تشکیلات احساس کند در آینده دور یا نزدیک ممکن است در مسیری که تا امروز قرار داشته، باقی نماند و دچار انحراف شود. این فرد نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد. او دو راه دارد؛. یا درون تشکیلات باقی بماند و چکش تعادل باشد، چکش تعادل البته هزینه و پیامد دارد، یا اینکه به قول معروف عطای آن را به لقایش ببخشد. بگوید ما این ماشین را تا اینجا رساندیم و از اینجا به بعد دست شما باشد.
 
 دلتان آمد این ماشین را در این مرحله رها کنید؟
دلم که نیامد! اما مسئولیت شخصی مهم‌تر از دلسوزی‌هاست. البته برخی ادعاها را نباید داشت. من در زندگی خودم مبنای خودم را دارم. از شانزده سالگی که وارد مبارزه شدم تا امروز که هفتاد و چهار سال دارم نزدیک به شصت سال سابقه حضور در عرصه سیاسی و مبارزه قرار داشتم. در اوج مبارزه وقتی امام (ره) از عراق خارج شدند و کویت نیز به ایشان اجازه ورود نداد، همان شب حاج حسین آقا نوه حضرت امام (ره) با من تماس گرفت و گفت ما شب اینجا هستیم  و امام (ره) گفتند هرجا رفتیم به شما اطلاع دهیم. بعد که وارد پاریس شدند به من خبر دادند و من از آمریکا به پاریس رفتم و از 117 روز که امام (ره) در پاریس بودند من 114 روز در خدمت ایشان بودم و با همان هواپیمایی که ایشان به ایران آمد من هم به ایران آمدم. بعد از آن هم به هر حال در مسئولیت‌هایی قرار داشتم. رفتار امام (ره) در زمانی که بنده مدیریت صدا و سیما را بر عهده داشتم یک استثنا در تاریخ انقلاب بود. شورای سرپرستی که نمایندگان سه قوه بودند بعد از یک سال و نیم تصمیم گرفتند من را عزل کنند و کس دیگری را جای من قرار دادند. امام (ره) به سران سه قوه پیام دادند که به اعضای شورای سرپرستی بگویید یا خودشان استعفا دهند یا من امشب ایشان را برکنار می‌کنم. چهار نفرشان همان شب استعفا دادند. برادرم به نمایندگان قوه مقننه نگفت استعفا دهند اما نمایندگان رئیس جمهور و رئیس قوه‌قضاییه استعفا دادند. صبح روز بعد امام (ره) من را خواستند و نامه‌ای به من دادند که برو و صدا و سیما را اداره کن. این یک استثنا در تاریخ انقلاب است. امام(ره) هم که روی هوای نفس این کارها را نمی‌کرد. ایشان بر اساس اطلاعاتی که داشتند این تصمیمات را می‌گرفتند که یک نفر که در حال خدمت است کمک کنیم که خدمتش را ادامه دهد. ما در مکتب فکری خودمان یک الگو و سمبل داریم. حضرت علی(ع) یک الگو و سمبل در حکمرانی ماست. شاعران درباره ایشان می‌گویند «غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ ز هر چه رنگ تعلق پذیر آزاد است» این شعر یک تعریف است. اما کجا معنا می‌شود؟ اینکه یکی بخواهد چکش تعادل باشد اما یک نفر با رفتن او شیرینی پخش کند و یکی از حضور او رنج ببرد. بگذارید ببینیم این افراد چه خواهند کرد و می‌خواهند در آینده چه برنامه‌هایی را در این حزب اجرایی کنند. خلاصه اینکه رسیدن به این تصمیم به خاطر علاقه و وابستگی که به حزب داشتم آسان نبود اما چون مبتنی بر یک تحلیل و تجربه بود، وقتی به این تصمیم رسیدم که خروج بهترین انتخاب است در شورای مرکزی حزب اعلام کردم که دیگر با حزب همکاری نمی‌کنم و همان موقع بلند شدم و از حزب بیرون آمدم.
 
نماندید که نظرات دیگران را بشنوید؟
نه. نیازی نبود. من تصمیمم را گرفته بودم. البته یکی دو نفر همان لحظه بلند شدند و اصرار کردند که به جلسه بازگردم. یکی دو نفر نیز تلفن زدند و خواستند در تصمیمم تجدید نظر کنم. مدیران حزب این استعفا را نپذیرفتند. مرتب برای من دعوتنامه جلسات حزب را از طریق اس‌ام‌اس می‌فرستادند. من هم به آنان تاکید می‌کردم که من دیگر عضو حزب نیستم، دیگر برای من دعوتنامه نفرستند، اما باز هم این کار را تکرار می‌کردند. بعد از دوسه بار گفتم که تا من این موضوع را رسانه‌ای نکنم، شما باور نمی‌کنید که من از حزب استعفا دادم و باید این موضوع را رسانه‌ای کنم تا شما متوجه شوید که من دیگر در کارگزاران مسئولیتی ندارم. البته قصد رسانه‌ای کردن ماجرا را به آن صورت نداشتم اما از نظر حقوقی و قانونی چون من عضو و رئیس هیئت موسس حزب بودم و این در کمیسیون ماده 10 احزاب ثبت شده است، برای اینکه در آینده وزارت کشور و نهادهای مربوطه دیگر من را مسئول برنامه‌های کارگزاران ندانند متن استعفانامه خود را برای وزارت کشور و مسئول کمیسیون ماده ده احزاب فرستادم و رونوشت آن را به دبیرکل حزب دادم. بعد از این پروسه و طی حدود شش هفته این ماجرا رسانه‌ای شد وگرنه من قصد رسانه‌ای کردن و خوب و بد گفتن دیگران را در مورد این ماجرا نداشتم. من می‌خواستم خودم آرام از حزب خارج شوم و جمع‌بندی خود را برای خروج از این حزب انجام داده بودم. 
 
اعضای حزب درخواست بازگشت شما را مطرح می‌کردند؟
بله. اس ام اس‌های آنان موجود است. می‌نوشتم که من عضو حزب نیستم و لطفا برای من دعوت نامه نفرستید. برایشان اس ام اس می زدم که «مکررا از جنابعالی خواسته‌ام که اسم من را از لیست حذف کنید. متاسفانه انجام ندادید. استعفایم را در رسانه‌ها اعلام کرده‌ام» این پیامک را بعد از علنی شدن استعفا برای آنها فرستادم چون هنوز دعوت نامه‌های حزب برای من می آمد. ایشان هم جواب داد «سلام با عرض پوزش با استعلام از هیئت رئیسه و موسس دعوت را ارسال نمودم و پاسخ شما را هم منعکس خواهم کرد» من پاسخ دادم «استعفا حق هر کسی است و نیاز به مصوبه هیئت رئیسه ندارد و لذا به وزارت کشور و کمیسیون ماده ده احزاب اعلام کرده‌ام. لطفا از این پس برای من دعوتنامه جلسات را نفرستید» شاید روزی 10 تا از این پیامک‌ها برای من می‌رسید. واقعیت این است که قصد این کارها را نداشته و یک خروج آرام در نظرم بود. در جلسه شورای مرکزی هم اعلام کردم و از آنجا خارج شدم. بازگشت را هم نپذیرفتم تا اینکه به دلیل مسائل حقوقی ناچار شدم به وزارت کشور اعلام کنم چون به عنوان رئیس هیئت موسس در قبال اتفاقاتی که در حزب رخ می‌داد مسئول بودم، باید از خودم سلب مسئولیت می‌کردم که سبب شد این رسانه‌ای شود. چنانچه می‌دانید من اولین کسی بودم که از حزب جمهوری اسلامی استعفا دادم و چند ماهی از استعفای من نگذشته بود که امام(ره) از اعضای حزب خواست فتیله فعالیت‌های حزبی را پایین بکشند.
 
با آیت‌الله هاشمی هم در این مورد مشورت کردید؟
نه.  من با هیچ کس صحبت نکردم.
 
 بعد از استعفا، چطور از تصمیم شما آگاه شدند؟
ایشان حتما از طریق رسانه‌ها در جریان این استعفا قرار گرفته‌اند. 
 
انتهای پیام
نظرات خود را با ما درمیان بگذارید

افزودن دیدگاه جدید

کپچا
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.